من و رویا و آرزو و کمی نزدیکی

همیشه دوست‌داشتم منزلمان نزدیک دریایی، دریاچه‌ای، رودی، و مکان‌هایی شبیه اینها می‌بود که می‌تونستم سریع برسم به اونجا و شروع کنم به ماهیگیری. بعد معلولیت هم همیشه همین فکر و رویا را داشتم و در سالهای اخیر که ویلچر برقی خریدم همیشه دوست‌داشتم می‌تونستم با ویلچر برقیم برم جایی که بشه اونجا ماهیگیری کرد.

خیلی‌ها میگن این چه کاریه که آدم از آزار یه حیوان لذت ببره؟!؟ من در جواب این سوال میگم: ماهیگیری رفتن فقط بهانه‌ایست برای خروج از منزل و ساعاتی را در صفاسیتی سپری کردن، وگرنه خریدن ماهی از مغازه بسیار ارزانتر و بی‌دردسرتره، درضمن چه فرقی هست بین اینکه خودت ماهی‌بگیری یا از مغازه بخری؟؟ چه گوشت بخری، چه گوسفندی را بکشی؟!؟!

شهرداری تهران از چند سال پیش شروع به ساخت مجتمع توریستی سیاحتی و تجاری دریاچه شهدای خلیج فارس تهران در ضلع شمالی پارک چیتگر نمود و سال گذشته دریاچه را آبگیری کرد. در ترددهای اوتولی چند باری از چند صد متری دریاچه عبور کرده بودیم. خیلی دوست داشتم برم اونجا را ببینم و بیشتر دوستداشتم بتونم با ویلچر برقیم برم اونجا. چند روزی بود که داشتم در مورد دریاچه و مسیرهاش تو نت مطالعه میکردم و با گوگل مپ منطقه را برسی میکردم. روز ۱۹خرداد ویلچرم را زده بودم به شارژ، و فکرم مشغول دریاچه بود که یهو فکری زد بسرم. حدود ساعت ۱۷و سی‌دقیقه بود که رفتم روی ویلچرم و از خانه زدم بیرون و رفتم ببینم تا کجای مسیر دریاچه را میتونم با ویلچرم برم. مسیر رفتم بیشترش سربالایی بود و در قسمتهایی شیب بسیار تندی داشت، آسان ترین و شیرین ترین قسمت که رسیدن به مقصد بود را نرفتم، چون تا حالا اونجا نرفته بودم و با مسیر آشنا نبودم و ترسیدم برای بازگشت شارژ ویلچرم تمام بشه و بمونم میان راه، اما بعد بازگشت به خانه دیدم که شارژ ویلچرم به نیمه هم نرسیده.

این داستان را برای داداشم تعریف کردم و او گفت: آخر هفته آماده باش باهم با اتول و ویلچر دستیت میریم برای شناسایی منطقه. جمعه عصر با برادرم با ویلچر دستی سوار بر اتول رفتیم تا مسیر و محل دریاچه را شناسایی کنیم. نکته جالب اینه که من با ویلچر برقی  ۸۰درصد راه را پیموده بودم و از اونجا که برگشتم
راه رسیدن به دریاچه کفی و بسیار کوتاه بود.

اطراف دریاچه در میان درخت‌های چند ساله مثل پارک جنگلی، آلاچیق‌هایی برای اتراق هست. دور دریاچه در قسمتهایی پایین‌تر از محل تردد دو ردیف سکو مثل پله برای نشستن لب آب و تماشای دریاچه هست. آب دریاچه بسیار شفاف و تمیز است. اگر زمانی بصورت رسمی اجازه ماهیگیری داده بشه و یا همایش و یا مسابقه ماهیگیری اونجا برگزار بشه، میشه دقیقه‌ای دوتا ماهی ۲کیلویی گرفت، وگرنه درحضور جمعیت فراوان اونجا ماهیگیری چیزی جز ضایع شدن نیست. ماهی‌های دریاچه از خانواده کپورماهیان هستن که از بدمزه ترین ماهیانی هستن که تاحالا من خوردم. کلا ماهی‌های گیاه‌خوار و کف‌چر بدمزه هستن، ولی ماهی‌های
گوشتخوار تا دلت بخواد خوشمزه هستن.
با برسی منطقه به این نتیجه رسیدم که از این به بعد هر وقت میلم بکشه میتونم راحت با ویلچر برقیم به دریاچه شهدای خلیج فارس برم. تعداد زیادی ویلچری مثل من اونجا بود.

پاپوش: شکر خدا ما خوبیم. امیدوارم شما هم خوب باشید. ایشالله تابستان برای همه‌ی ما شاده شاده شاد و مملو از آکنده و مالامال از لبریز و سرشار از وافر باشه.





بازدیدها: 136

فقط حرکت

بجز روزهایی که میرم دستشویی هر روز عصر میرم پارک سر کوچه، بچه‌هایی که توی پارک بازی میکنند کم کم دارند من را به چشم جزئی از پارک می‌بینند (مثل یه نیمکت) و هنگامی که از کنارم رد میشن میگن: سلام عمو، بعضی‌ها هم میگن: سلام حاجی، من هم بهشون میگم: آخه قیافه‌ی من به حاجی میخوره؟ چند روز پیش یه پسر۱۵ساله‌ی کنجکاو اومد نشست روی نیمکتی که کنارش پاتوقمه و سر حرف را باز کرد و بالآخره گفت: شما را تا حالا ندیده بودم!! تازه اومدید این محل؟ بهش گفتم: چون این ویلچر را نداشتم طی ۱۷سال مصدومیتم تنهایی نمیتونستم از منزل خارج بشم برای همین من را ندیدی. وقتی به اونچه که طی ۱۷سالگذشته ندیدم فکر میکنم تازه میفهمم چرا مردی از جنس بلور برای به رضا رسیدن روح و جسمش ۸کیلومتر ویلچرش را با دهان هدایت میکنه.

پسوند: فکر حرکت مدام توی مغزم وول وول میکنه، همش به فکر وسیله‌ای هستم که گران نباشه، و بتونه من را با ویلچرم هرجا که میخواهم ببره، البته باید راندنش برام خیلی راحت و در حد تفریح باشه. ویلچرهای برقی در بهترین شرایط ۳ساعت نیرو برای حرکت داره. بنظر شما چطور میشه با ویلچر برقی بیش از ۱۰ساعت حرکت کرد بدون کسر نیرو؟

بازدیدها: 22

و ریای من

میگن: دنیا خیلی کوچیکه، اونقدر کوچیک که همه چیز مستقیم بهم ربط پیدا میکنه، حتی فکر و احساس آدم‌ها، چه برسه به رفتار و کردارشون. میگن: اگه تو به یک نفر فکر کنی او هم به تو فکر میکنه، اگه جمعی را دعا کنی اون جمع هم برای تو دعا میکنن. اینکه میگن: آدم از هر دستی بده با همون دست پس میگیره یه جورایی مصداق کلام بالاست، آمآاا، من سال‌ها بدون آنکه با دستی داده باشم مشغول پس‌ ‌گرفتن بودم. همیشه دلم می‌خواست من هم از اون دست بدم، اما گویا اون دست، کار راه بندازی نبود که من را تشویق به دادن کنه. حالا هزاران بار خدای بزرگ را شکر میکنم که لطفش بازهم شامل حالم شد و فرصتی بهم داد تا بتونم بآلآخره اندکی از بده‌کاری‌هایی را که به خودم و خودش داشتم را جبران کنم و از اون دست بدم. خدا عمری بهم بده حتما باز هم بار خودم را سبک میکنم.

ته‌بندی: سال‌هاست که بدهکار پول و عمر و جسم و جان و معرفت و لطفی هستم که خانواده‌ام دارن بی‌دریغ خرجم میکنند و این واقعا جبران شدنی نیست.

بلاگفا گندزده با این سیستم کد خواستن برای کامنت گذاشتن. من ترجیح میدم برای دوستان بلاگفایی ایمیل بدم تا اینکه کامنت بدم.

وبلاگ دوستی که از مادر قطع نخاعش نگهداری میکنه را بخونید

از تو می‌پرسند: علی کریمی، پوشیدن لباس تیم ملی فوتبال با مربیگری علی دایی، بدتر از سالها اسارت جوانان رزمنده در زندان‌های عراق بود؟!

بازدیدها: 27