درمانگر زخم‌ها

یه دوش دستی دارم که توی حمام با اون آب میریزم روی خودم، وقتی با دوش کاری ندارم آویزانش میکنم روی دسته‌ی ویلچرم مثل لباسی که آویزانش میکنن به چوب رختی، زمستان گذشته رفته بودم حمام، برای لیف زدن شیرآب را بستم و دوش دستی را گذاشتم روی دسته‌ی ویلچر، حالا نگو آب داغ یکم باز مونده بوده و نم نم میریخته روی رانم و من متوجه نبودم که آب داغ داره پوستم را میسوزانه. از حمام که آمدم بیرون متوجه پوست پام شدم که تاول زده بود. فردای اون روز همسرم از داروخانه چسب کامفیل خرید و آورد منزل و من را برد حمام، مجددا خودم را شستم، همسرم هم و با لیف حسابی محل سوختگی را شست و موهای روش را با تیغ تراشید و دوباره جای تاول کنده شده را با لیف شست، بعد آب کشی و حوله کشی از حمام آمدم بیرون و رفتم رو تخت، همسرم یه تکه از چسب کامفیل برید و چسباند روی تاول، دو سه هفته به چسب کامفیل کاری نداشتم تا اینکه خودش لق شد، انگار که میگفت: کار من تمام شده. بعد کندن چسب دیدیم که پوستم کاملا خوب شده. بعد این ماجرا چند بار دیگه برای بهبود خراشیدگی‌های پام که هنگام ماشین سوار شدن ایجاد میشن از کامفیل استفاده کردم. یه زخم کهنه و عمیق و زیر پوستی روی استخوان کنار پاشنه‌ی پام بود که اون هم با چسب کامفیل خوب شد. از چسب کامفیل برای تمام زخم‌ها استفاده کنید حتما جواب مثبت میده، قیمت زیادی هم نداره. قبل از تهیه و استفاده، بهتره مستقیم با مشاور و متخصص خود کامفیل (با این شماره:۶۴۸۴۹) تماس بگیرید از راهنماییش استفاده کنید تا بهترین نتیجه را بگیرید.

پسآمد: به نقل از ایسنا، در مسابقات گود کشتی با چوخه چناران، مصطفی برومند از ناحیه گردن دچار آسیب دیدگی شد و برای مداوا به مشهد منتقل یافت. این ورزشکار پس از انجام عمل جراحی و مراقبت های ویژه و در حالی که هوشیاری خود را به دست آورده بود، شب گذشته در بیمارستان فوق تخصصی اعصاب مشهد درگذشت.

بازدیدها: 122

رفتار با تازه نخاعی

یکی از خوانندگان وبلاگ از من پرسید: پدرم تازه نخاعی شده و از اون وقت رفتارهاش خیلی پیچیده شده و ما نمیدانیم با او چه کنیم؟! آیا تو مشاور روانشناسی را می‌شناسی که ما پدر را نزد او ببریم؟!. جواب من به اوشان: این حالت برای همه به وجود میاد بخصوص برای کسانی که پدر هستند. خوشبختانه پدر شما از ناحیه‌ی کمر آسیب دیده و این آرزوی خیلی از نخاعی‌هاست، چون کمری‌ها نسبت به گردنی‌ها خیلی توانمدتر هستند. شاید اگر از این راه وارد بشین پدرتون اعتماد بنفسش را پیدا کنه، البته نباید زور تو کار باشه: برید از دکتر صابری وقت ویزیت بگیرید و پدر را ببرید جهت ویزیت اونجا چند ده نفر آدم نخاعی را خواهد دید با وضعیت‌هایی بسیار وحشتناک‌تر از خودش اونجا حالش حتما بهتر خواهد شد. نمیدانم پدر را عضو بهزیستی کردید یا نه اونها وسایل بهداشتی را میدن اگه بیمه نباشین بیمه هم میکنن و یه مستمری هم میدن البته اگه به مشاوره و روانشناس هم احتیاج باشه حتما چنین افرادی را دارن، مسافرت برای تغییر روحیه خیلی خوبه. اگه پدر اتول داشته براش یه اتول دنده اتومات بگیرید و سیستم دستی روش کار بگذارید، حتی میتونید یه موتور سه چرخ براش بگیرید. کتاب‌هایی در زمینه‌ی ایجاد حس رضایت‌مندی و شاد زیستن براش بگیرید. شعرهای خیام خیلی خوبن. ماهواره، ویدئو، نوار شجریان یا هر علاقه‌مندی که داشته برای پدر خوب خواهد بود. ویلچر حمام و توالت، تخت، ویلچر برای کوچه و خیابان و هموار نمودن راه برای با ویلچر توالت رفتن و اینکه پدر بدانند چطور باید بروند توالت(این بسیار مهم است). من روانشناسی را نمی‌شناسم که خاص ما نخاعی‌ها کار انجام بده اما در کل روانشناس خوب همه جا هست ولی باید بدانید که معمولا پدرها اونهم در سن بالا که فکر میکنم پدر شما سنش بالای ۵۰ باشد معمولا حرف کسی را قبول ندارند. تنها کسی که میتونه به او کمک کنه خود شما هستید: و برای این کمک شاید بهتر باشه که بقیه‌ی خانواده برن پیش مشاور تا ناخواسته بجای کمک، با تحکم و ترحم و یا خواست بیشتر از توان جسمانی و روانی شخص آسیب دیده، به او زیان نرسانید.

ته‌بندی: خوشبختانه کسی که این جواب را از من گرفت اهل تفکر بود و بعد چند وقت به من گفت: مشکل پدرم با بالا رفتن درک ما از شرایط پدر و تغییر رفتارمون حل شد.

بازدیدها: 111

دل مشغولی‌های…

متن زیر را توی بخش سئوال از مشاور یه وب سایت مربوط به معلولان ضایعه نخاعی پیدا کردم و اون را برای سانی عزیز جهت ترجمه فرستادم و او نیز در نهایت محبت و سرعت متن را برام ترجمه شده فرستاد و من با کمی ویرایش اون را برای دوستان در وبلاگ گذاشتم: سئوال: من کمی درباره‌ی رابطه‌ام مغشوش هستم. بیشتر نا امید و دل شکسته‌ام. من یک سال پیش در اینترنت با دختری آشنا شدم. من در حرف زدن با او احساس راحتی کردم و با او در باره‌ی ناتوانی جسمی و احساسات و علاقه‌هایم حرف زدم. او به من ابراز علاقه نمود و گفت که من را درک می‌کند. هفته‌ی بعد از روز شکرگزاری ما با هم ملاقات نمودیم, بسیار شگفت آور بود. ما ارتباطی بر اساس دوستی داشتیم و نه تمایلات جنسی. ما با هم بیرون رفتیم و من با یک حلقه‌ی زیبای الماس از او درخواست ازدواج نمودم. او هیجازده شد و پیشنهاد من را پذیرفت. او بعد چند روز حلقه‌ی من را به من باز گرداند و گفت: من را ببخش من خیلی سریع و احساسی تصمیم گرفتم. من خیلی ناراحت شدم اما او را درک کردم. حالا من او را آخر هر هفته می‌بینم. او فقط دوست دارد که آخر هفته‌ها با من باشد و این برای من ناامید کننده است. ناتوانی من موضوعی است که باعث ناراحتی او می‌شود, او می‌گوید: عاشق من است ولی ناتوانی من او را عصبی می‌کند. او می‌گوید که من با تو چیزهایی را که می‌توانم با مرد‌های دیگر داشته باشم را به دلیل ضعف جسمانی تو از دست می‌دهم. او ناراحت است که من نمی‌توانم در موقعیت‌های مختلف (رفتن به مکانهای تفریحی , قدم زدن در کنار دریا و….) او را همراهی کنم. این وحشتناک است چون ما واقعا عاشق هستیم. ما برای یکدیگر کارت میفرستیم. من برای او گل میفرستم. او برای من لباس میخرد . من برای او لباس زیر زنانه میخرم. او می‌گوید که من بهترین شخصی هستم که او تا حالا با او بوده است. او می‌گوید نسبت به آینده احساس ترس دارد. من میدانم که او مرا دوست دارد. من میدانم که او خیلی وقت‌ها دوست دارد که با من باشد. من فقط نمیدانم که چه کاری بکنم درست است؟؟ پاسخ: ارتباط شما هنوز یک ساله است. با این موضوع مثل یک مشکل کوچک یک ساله برخورد کنید. دوست شما, شما را با تمام ضعف‌های جسمانی‌تان نسبت به دیگر مردان شناخته است. خود شما زمان زیادی برای یادگیری و عبور از مرز محدودیت‌ها و تبعیض‌ها داشته‌اید. شما کسی را می‌خواهید که عاشق شما باشد و شما را درک کند ولی نه آنقدر که به خودش آسیب بزند. دوست دختر شما باید با یک متخصص و مشاور خانواده صحبت کند تا بتواند بین خودش و شما فرق بگذارد. فرق گذاری به شخص اجازه میدهد که بدون درگیری با احساسات با طرف مقابل خود شریک شود. شما هم باید از یک مشاور متخصص خوب کمک بگیرید تا بتوانید بر ناامیدی و غصه‌ی خود غلبه کنید. یک متخصص و مشاور خوب و ماهر به شما در جهت تحول و رشد کمک چشمگیری می‌کند. امیدوارم که شما بتوانید رابطه‌ی خود را به مرحله‌ی بالاتری حرکت دهید.

پس رفت: صدای پای عمو نوروز میآااااااد

صدای بنده در گفتگو با رادیو فردا به مناسبت روز جهانی معلولان

سحر و ساناز لینک یه عکس فرستادن به نام عشق کن و داد بزن

پرشن بلاگی ها این وبلاگ را که خودم قالبش را دستکاری کردم ببینن

جستجو به دنبال وب‌هایی که در مورد:ماهواره+ریسیور توضیح میدن

این هم یه وبلاگ به روز ماهواره‌ای

مسئولیت خطر این: هرچی‌دیدی هیچی نگو با خودتون

بازدیدها: 23