خوابیم یا بیدار

داشتم می‌رفتم از یکی از مراکز خرید لوازم پزشکی برای خودم لوازم بهداشتی بخرم، مثل مراکز خرید و فروش خودرو و موبایل که کلی دلال سر راه ایستادن و پیشنهاد خرید و فروش میدن به رهگذرها، جلوی فروشگاه‌های تجهیزات پزشکی هم یک سری دلال بودن که به عابران پیشنهاد لوزم پزشکی می‌دادند:

یکی می‌گفت: تخت، تشک، برانکادر و …..

یکی می‌گفت: ویلچر، واکر، عصا و …..

یکی می‌گفت: سوند، کاندم، کیسه ادرار و ……

یکی می‌گفت: فشارسنج، تست قند خون و …..

همینطور می‌رفتم که یهو یکی پرید جلوم و گفت: چی‌میخوای؟ تا خواستم دهن باز کنم، جوی استیک ویلچر را گرفت دستش و شروع کرد به حرکت دادن و هدایت ویلچر به طرف دلخواهش. هرچی بهش می‌گفتم ول کن آقا الان میزنی منو به در و دیوار. مرتب می‌گفت: نگران نباش، هیچی نمیشه، الان می‌برمت یه جا کلی جنس ارزون دارم برات. در همین حال با گوشیش زنگ زد و گفت: بیاین بیرون مشتری آوردم.

خلاصه ویلچر را با اجبار هدایت کرد ته یه کوچه، دو نفر هم اونجا بودن. تا خواستم دهن باز کنم دست و پام را گرفتن و گذاشتنم روی زمین و ویلچر را بردن و رفتن که رفتن.

پسرفت: این شده توهم ذهن خود آزار من از وقتی که اخبار دزدی ویلچر و عصا و واکر را شنیدم.

خوابیم یا بیدار

خوابند یا بیدار

بازدیدها: 170

علت عرق کردن بی دلیل

لباس پوشیدم بریم منزل وزیرجنگ. از اولین لحظه لباس پوشیدن احساس کردم وضعیتم داره غیر معمول میشه. وقتی از روی تخت رفتم روی ویلچر که راه بیافتیم حالم حسابی دگرگون شده بود. وقتی سوار ماشین شدم، دیگه اصلا حال خوشی نداشتم، وضعیتم شده بود مثل سماور درحال جوش، مدام از تمام بدنم بخار میزد بیرون. چون از کاندوم استفاده میکردم فکر می‌کردم اشکال از نحوه تخلیه ادراره. روز بعد مهمانی سوند زدم اما باز هم وضعیت همان بود، از اینجا به بعد وضعیت برام بسیار مشکوک بودو به همین دلیل غیر قابل تحمل. یک روز دیگر به همین رویه گذشت، تا اینکه تحملم تمام شد و به همسرم گفتم: بیا بدن من را چک کن ببین جاییم زخم نشده؟ ببین ناخنم نرفته توی گوشت؟ گقتم: از وقتی که رفتیم منزل پدرت تا حالا مدام عرق میکنم و احساس میکنم ادرارم بسختی تخلیه میشه. همسرم جوراب‌هام را درآورد و پاهام را کنترل کرد و گفت: هیچ مشکلی نیست. بعد از ظهر همسرم پرسید حالت چطوره؟ دیگه اونطوری نیستی؟ گفتم نه!؟ خوب شدم انگار!؟ همسرم گفت: اونچه که حالت را بد کرده بود سفتی یا خشکی یا تنگی کش این جوراب‌های نو بود!! واقعا تعجب برانگیز نیست!!!

پاپوش: روزسیزده‌بدر خانواده همسرم آمدن طرف ما تا کنارهم باشیم. از ساعت۱۱ تا ۱۵ بدون محافظ زیر آفتاب بودن موجب آفتاب سوختگی شدید دست، صورت، گردن، گوش و پوست سرم شده و بشدت دارن میسوزن.

 مهرداد  و امیرفرهاد زندی روز ۱۳فروردین

بازدیدها: 96

سیسمونی

هوا خیلی گرمه
ایشالله خدا به همه‌ی کسانی بچه میخواهند، فرزندی سالم و صالح ببخشد.

اونطور که دکتر گفته، انشاالله بسلامتی حدود یه ماه دیگه پسرم دنیا میآد.

سیسمونی بچه را خودمون تهیه کردیم.

خواهرخانمم با همسرم رفتن مولوی پرده برای اتاق بچه بخرن که دیده بودن طبقه‌ی زیرزمین پرده فورش‌ها بورس سیسمونی و لباس و تمام وسایل نوزاده و قیمت‌هاش هم بسیار ارزان‌تر از همه‌جاست، پس همه‌ی وسایل بچه را از اونجا خریدن.

برای پسرم از این تخت و تشک و کمد و ویترین و ساعت خریدیم. البته من زنگ زدم کارخانه و مستقیم از کارخانه برام آوردن، برای همین قیمتش ۲۰۰هزار تومان ارزان‌تر تمام شد. ماشاالله پسرم روزی داره.

پاورقی: خوشبختانه دوستانه بسیار فهیم و دلسوز نخاعی با پیام‌هاشون در مورد مطلب قبل: طب سوزنی و درمان آسیب نخاعی، تصمیم گیری برای درمان با این روش را برای خوانندگان راحت نمودند.
اگر اهل موسقی بیکلام (گیتار فلامینکو) هستید، حتما آلبوم‌های:

( Armik آرمیکشاهین و سپهر Shahin &Sepehr) را دانلود کنید و از آهنگ‌های زیبا و آشناشون لذت ببرید.

خیلی از این آهنگ ها را از رادیو و تلویزیون شنیدید.

بازدیدها: 140

چشم چرانی

بعد ۱۵ سال دیدن سرازیر شدن میلیون‌ها دانه‌ی سفید رنگ حیات بخش، برام خیلی لذت بخش بود. دانه‌های ریزی که یکی از یکی شیطون‌تر هستند، انگار رقص کنان و وول وول کنان برای به مقصد رسیدن با هم مسابقه گذاشتن. مثل ما آدم‌ها همه چیز به میل اونها هم نیست، اینکه کی بیان و کجا برن هم دست خودشون نیست، بعضی‌هاشون جاهای خوب و دل‌خواه‌شون میرن و حیات بخش میشن، آمآااا جای بیشتری‌شون فاضل آب است. دیدن این صحنه برای شما حتما خیلی معمولی و هیجان برنه‌انگیزه، اما برای من که سالها در کنارش بودم و از دیدنش محروم بودم کلی جالب و هیجان انگیز بود، برای اینکه لذت بیشتر از این هیجان ببرم گفتم پرده را زدن کنار و یه دل سیر بارش برف را تماشا کردم. تخت من با پنجره‌ی کنار اطاق ۳متر فاصله داره اما شیشه‌های اطاق‌مان تا یک ماه پیش مات بود و بیرون معلوم نمیشد، به دلیل برخی تغییرات و تجهیزات شیشه‌ها عوض و سفید شدند و این دلیل خوبی شده برای چشم چرانی من.

پیوست: چند روزیه توی اخبار به اهالی خیابان‌های دولت و پاسداران تهران هشدار میدن که از روز شنبه توسط پلیس طرح انضباط اجتماعی برقراره. پلیس خدمت‌گزار بعد جمع کردن اشرار و قاچاقچی‌ها و مزاحم‌ها و …. حالا نظم دادن به شهر را محله به محله شروع کرده، دست‌شان طلا، اما واقعا جای بسی تاسفه که بی‌نظم‌ترین محله‌های تهران محل سکونت پول‌دارهاست.

دیگه بسه

بازدیدها: 1614

رفتار با تازه نخاعی

یکی از خوانندگان وبلاگ از من پرسید: پدرم تازه نخاعی شده و از اون وقت رفتارهاش خیلی پیچیده شده و ما نمیدانیم با او چه کنیم؟! آیا تو مشاور روانشناسی را می‌شناسی که ما پدر را نزد او ببریم؟!. جواب من به اوشان: این حالت برای همه به وجود میاد بخصوص برای کسانی که پدر هستند. خوشبختانه پدر شما از ناحیه‌ی کمر آسیب دیده و این آرزوی خیلی از نخاعی‌هاست، چون کمری‌ها نسبت به گردنی‌ها خیلی توانمدتر هستند. شاید اگر از این راه وارد بشین پدرتون اعتماد بنفسش را پیدا کنه، البته نباید زور تو کار باشه: برید از دکتر صابری وقت ویزیت بگیرید و پدر را ببرید جهت ویزیت اونجا چند ده نفر آدم نخاعی را خواهد دید با وضعیت‌هایی بسیار وحشتناک‌تر از خودش اونجا حالش حتما بهتر خواهد شد. نمیدانم پدر را عضو بهزیستی کردید یا نه اونها وسایل بهداشتی را میدن اگه بیمه نباشین بیمه هم میکنن و یه مستمری هم میدن البته اگه به مشاوره و روانشناس هم احتیاج باشه حتما چنین افرادی را دارن، مسافرت برای تغییر روحیه خیلی خوبه. اگه پدر اتول داشته براش یه اتول دنده اتومات بگیرید و سیستم دستی روش کار بگذارید، حتی میتونید یه موتور سه چرخ براش بگیرید. کتاب‌هایی در زمینه‌ی ایجاد حس رضایت‌مندی و شاد زیستن براش بگیرید. شعرهای خیام خیلی خوبن. ماهواره، ویدئو، نوار شجریان یا هر علاقه‌مندی که داشته برای پدر خوب خواهد بود. ویلچر حمام و توالت، تخت، ویلچر برای کوچه و خیابان و هموار نمودن راه برای با ویلچر توالت رفتن و اینکه پدر بدانند چطور باید بروند توالت(این بسیار مهم است). من روانشناسی را نمی‌شناسم که خاص ما نخاعی‌ها کار انجام بده اما در کل روانشناس خوب همه جا هست ولی باید بدانید که معمولا پدرها اونهم در سن بالا که فکر میکنم پدر شما سنش بالای ۵۰ باشد معمولا حرف کسی را قبول ندارند. تنها کسی که میتونه به او کمک کنه خود شما هستید: و برای این کمک شاید بهتر باشه که بقیه‌ی خانواده برن پیش مشاور تا ناخواسته بجای کمک، با تحکم و ترحم و یا خواست بیشتر از توان جسمانی و روانی شخص آسیب دیده، به او زیان نرسانید.

ته‌بندی: خوشبختانه کسی که این جواب را از من گرفت اهل تفکر بود و بعد چند وقت به من گفت: مشکل پدرم با بالا رفتن درک ما از شرایط پدر و تغییر رفتارمون حل شد.

بازدیدها: 111

دیگران چه می‌گویند

یه وقت‌هایی که برای ما مهمون میاد و اون موقع من باید برم توالت با یه پوزش خواستن, مهمون‌ها را می‌فرستم توی یکی از اطاق خواب‌ها تا من با کمک خانواده بشینم روی ویلچر مخصوص توالت و حمام و برم دستشویی, از این خواست ناراحت کننده‌ی من کسی خیلی ناراحت و دلگیر نمی‌شه, اما فکر کنید, اگه شخصی غیر از من وقتی می‌خواد بره دستشویی همه را خبر کنه دیگران در مورد او چه خواهند گفت؟؟, حتما همه میگن: این بابا عجب آدم دیونه‌ایه‌هآاا؟؟   وقتی که من میرم توالت قبل از بیرون اومدن از کسی می‌خواهم که بیاد و صابون مایع به من بده تا خودم را تمیز بشورم, حالا فکر کنید اگه شخصی غیر من وقتی رفته توالت از کسی صابون مایع بخواهد دیگران در مورد او چه خواهند گفت؟؟, حتما میگن: آدم وسواس از دیونه‌ هم روانی تره؟؟ یه وقتهایی که ما مهمون داریم من نمی‌تونم هم‌پای اونها روی ویلچیر بشینم, پس میرم روی تخت و دراز میکشم روی تختم, حالا فکر کنید اگه شخصی غیر از من جلوی مهمون‌هاشون وسط اطاق دارزبکشه دیگران در مورد او چه خواهند گفت؟؟, حتما همه‌ی اطرافیانش میگن: دیونه‌‌ه‌ه‌ه‌ه‌ه. وقتی که من باید ماشین سوار شم از راننده می‌خوام که پام‌رو بگیره و بکشه تو ماشین تا من راحت برم تو ماشین, حالا فکر کنید اگه شخصی غیر از من این درخواست را از راننده کنه, حتما هرکسی که ای صحنه را ببینه میگه: عجب آدم دیونه‌ایه‌هآاا؟؟   اون کسانی که میان این نوشته‌های من را می‌خونن اگه معلول باشن کسی بهشون چیزی نمیگه ولی اگه افراد غیر معلول این نوشته‌ها رو بخونن حتما اطرافیانشون بهشون میگن: دیوآااااااااااااااانه‌ه.  راستی کی دیونه‌ست؟؟ من دیونم و خودم رو عاقل می‌دونم و بقیه را دیونه یا بقیه دیوانه هستند و من عاقل؟

پاورقی: دوستان اگه خوب به اطرافشون دقت کنند می‌بینند که چقدر سوژه‌ی برره‌ای در اطرافشون هست, شما می‌تونید سوژه‌ها و ایده‌های طنز خودتون را برای عوامل شبهای برره بفرستید:

سیامک انصاری, محراب قاسم‌خانی, شقایق دهقان, مهران مدیری

پرواز دوباره‌ی دوست شاعر و قطع نخاع من

وسیله‌ای برای ورزش و نرمش پاها در افراد فلج

این ویلچر آخر آب هندوانه بید

نوشته‌های گندم فرق فووکووله

بازدیدها: 107