جدا شدیم

هفته پیش زنگ زدم شرکت حمل اسباب منزل و خواستم بیان برامون اسباب کشی کنن، قرار شد سه نفر با یه وانت برای ۴ساعت بیان اسباب کشی و صدهزار تومان بگیرن. اگر کار اسباب کشی‌مون بیشتر طول کشید ما باید ساعتی هزینه‌ی اضافه را بدیم اما اگر کارشون زودتر تمام شد چیزی دریافت نمیکنیم. از چند روز پیش خانواده‌ی عزیز و مهربانم به زحمت افتادن و شکستنی‌ها و لباس‌ها و خیلی چیزهای دیگه را بردن ۷۰متر اونورتر خانه‌ی بابا. امروز بعد انتشار این مطلب (ساعت ده) اسباب کش‌ها میان تا رسما جدایی این پیر داماد۴۰ساله از کانون گرم خانواده‌ی پدریش شروع بشه. البته قبل اینکه از این کانون گرم بیرون بیام افتاده بودم تو کانون گرمتر تاهل برای همین بعد جمع شدن اسباب بابا اینا فوری بساط‌ زندگی‌ ما پهن میشه. دو نکته‌ی گفتنی در باب وسیله‌های منزل: ۱- تابستان گذشته که گشتی در تهران میزدم چشمم به تلویزیون‌هایی افتاد که اصلا فکر نمیکردم خودم به این زودیها یکی از این مدلیهاشو برای خونه‌ی خودم بخرم، خوشبختانه من سه ماه پیش و قبل گرانی شدید خریدمش، الان قیمتش تقریبا ۴۰۰تومن بالا رفته. ۲- دوستم چند ماه پیش برای منزلشون از اون یخچال فریزرهای دوقلوی پهلوب‌پهلو که جلوش یخ و آبریزگاه داره خرید. وقتی باهاش حرف میزدم بشوخی ازش میپرسیدم: از آبریزگاه یخچالتون آب میخوری؟ اونم بهم میگفت: خدا خفت نکنه با این حرف زدنت، اینهمه پول دادم یخچال با کلاس خریدم حالا هر وقت میرم سر یخچال آب خنک بخورم یاد آبریزگاه(توالت)میافتم!! مثل اینکه اون دوستم منو نفرین کرد که به دردی که خودم به جونش انداختم گرفتار بشم تا بفهمم وقت آب خوردن چه کشیده، چون برای خونمون  یکی از این یخچال فریزرهای دوطبقه که آبریزگاه داره خریدم.

پاپوش: بشوخی به پدر و مادرم و همسرم میگم: با این گرونی و هزینه‌های بالا و مستمری کم ما، حالا باید اول بسم‌الله آجیل و شیرینی و پول دستی(عیدی) هم به ملت بدیم!؟ اصلا چه کاریه شما(پدر و مادرم) برید اون خانه!؟ همینجا دور هم هستیم و خوش میگذرونیم و از جیب بابا میخوریم دیگه 🙂

بازدیدها: 811