عکس
تحصیل در شرایط کرونا
چند روز پیش پسرم امیرفرهاد که امسال کلاس دوم ابتدایی را شروع کرده، داشت نقاشی میکشید. برای اینکه تشویقش کنم، گفتم: آفرین، چه ماشینهای قشنگی را نقاشی کردی، اگر تمرین و تلاش کنی، میتونی برای شرکتهای بنز و BMW ماشین طراحی کنی.
امیرفرهاد بهم گفت: آره خیلی خوب میشه، یه BMW بزرگ طراحی میکنم و روش موتور آئودی AUDI میزارم تا قوی بشه.
تا اینو گفت، یاد شاهکارهای صنعت خودروسازی خودمان افتادم که موتور پیکان را گذاشته بودن تو اطاق پژو و موتور پژو را گذاشته بودن تو اطاق پیکان.
کلا ژن خوب ما ایرانیها اعتقادی به تحقیق و توسعه و نو آوری نداره.
پاورقی: اونا که مدرسه میرفتن، هیچی از درس و مشق نفهمیدن که اوضاع مملکت اینه، الان در شرایط کرونا نه معلمی هست نه درسی نه مشقی، وای به حال آیندگان )-:
بیماری سر و صورت
در بهار و تابستان و پاییز و زمستان هر وقت با ویلچر میرم بیرون حتما کلاه سرم میره. در روزهای گرم کلاه آفتابی و در روزهای سرد، کلاه گرم کاموایی. زمستان اگر سر بیکلاه برم بیرون، کوچکترین سرمایی موجب سرماخوردگی شدیدی میشه که درمانش یک ماه سیه روزم میکنه. چند روز پیش طرف چپ سر و صورت و گردنم درد وحشتناکی گرفت که هیچ رقمه ساکت نمیشد. بعد مصرف دارو و حاصل نشدن بهبودی، به توصیهی پزشک عمومی، رفتم پیش متخصص حلق و گوش و بینی. آقای دکتر همون اول یه انبردستدمباریک برداشت و اومد طرفم، به امرش به سقف نگاه کردم، تا دکتر راحت بتونه سر اون آلت ترسناک را داخل بینیم بکنه و بگه: انحراف شدید داری، داروهایی را که مینویسم را مرتب بخور، یه سیتی اسکن از صورتت بگیر بیار ببینم گرفتار کدام یک از یازده نوع درگیری سینوزیتی هستی، و حتما سر و صورتت را در برابر باد و سرما بپوشان. من که نزده خودم میرقصیدم، حالا هم دکتر بهانه داد دستم. تو اینترنت گشتم و محافظی برای دهان، بینی و گردن در سرما پیدا کردم و سفارش دادم و برام آوردن. الان با اون پوشش من این شکلی دیده میشم.
پاپوش: وقتی سالهای نخاعی بودنت از سالهای سالم بودنت بیشتر بشه، مثل من لگن اوراقی میشی و نیاز به نگهداری خاص داری، در غیر اینصورت باید مدام بری تعمیرگاه. هنوز نرفتم سیتی اسکن. دنبال مرکزی تخصصی هستم که کارشون فقط بیماریهای سر و صورت و گردن باشه تا کلا همه مشکلات را یجا روبراه کنن.
جابجا کننده معلول
بالاخره دیروز بالابر به دستم رسید و هنوز تواناییهای اصلیش برام کشف نشده، چند ساعت بیشتر نیست که با همیم و واسه همین چند ساعت ازش راضیم و توبه کار نشدم از ۳ونیم میلیون تومان پولی که دادم. مزیت این دستگاه حتی به نمونه خارجیش اینه که ثابت نیست و اون سر بالایی در حالیکه تو عکسها هم مشخصه، میچرخه و من و از روی ویلچر برداشته و گذاشته روی تخت که بغل دست ویلچره. در حالیکه نمونه خارجیش این توانایی چرخش رو نداره و ثابته. اینم شماره سازنده جهت سفارش محصول: ۰۹۱۲۴۰۳۸۵۵۳ .
پیآمد: دوستان مطلب بالا ربطی به من نداره، همانطور که در عکسها مشخصه مطلب مربوط به خانم ویولت است که بنا به حس مسئولیت و نوع دوستی که دارند به بنده فرمودند تا این مطلب را بازنشر کنم.
روی هر عکس کلیک کنید بزرگش باز میشه
وجدان درد کودکانه
چند روز پیش که امیرفرهاد را برده بودم پارک، یهو گریه کنان اومد پیشم و گفت: یه دختره رو سُرسُره نشست روی دستم. امیرفرهاد اومد بالای ویلچر، بغلم کرد و یکم گریه کرد و گفت: بریم خونه بابابزرگ. لذت بودن در منزل بابابزرگ برای امیرفرهاد بیشتر از بودن در پارکه.
دیروز با خواهرزادهام و امیرفرهاد رفتیم پارک. تو راه رفتن به پارک خانمی اومد طرف ما، رو به خواهرزادهام کرد و گفت: خانم چند روز پیش دختر من رو سُرسُره پسر شما را هُل داده و نشسته رو دستش و بچهی شما گریه کرده و رفته. خانمه گفت: از اون روز تا حالا دختر من گریه میکنه و میگه: نکنه اون پسره منو نفرین کنه و من نمرههام صفر بشه. خانمه که برای افطارشون نان سنگک گرفته بود یه تکه نان داد به امیرفرهاد و ازش معذرت خواهی کرد و رفت. انگار خانمه هم دوست نداشت دخترش صفر بگیره.
پسوند: دعای همه روزه من اینه که خدا به هرکس که خواهان فرزند است، فرزندانی سالم و صالح عنایت کند. البته سالم بودنش با خداست و صالح بودنش با ما.
نمایشگاه علوم در کاخ سفید
در تصویر زیر باراک اوباما را نشسته بر روی ویلچر میبینید که در حال شنیدن توضیحهای خانم کیتلین ریس، پیرامون عملکرد اهرم حرکت دهنده ویلچری است که توسط محمد سید از کمبریج ساخته شده.
پاپوش: پنجمین نمایشگاه علوم در کاخ سفید، متشکل از ۱۰۰ دانش آموز از ۳۰ کشور متفاوت.
بهاریه
روکفشی
تابستان و زمستان، کفش روباز میپوشم، از این صندلهایی که جلو و پشتش با نوار پارچهای چسبی بسته میشه. به چند دلیل از این کفشها استفاده میکنم: ۱- کفاش ضخیم و نرمه و به پا آسیب نمیرسه. ۲- راحت و سه سوته تو پا میره. ۳- چون پا توش کاملا نمایانه انگشتان پا در شکل نافرمی نخواهند ماند. ۴- میشه با یه تکه نوار پارچهای که از بین کف پا و سطح داخلی کفش رد میشه کفش را به جا پایی ویلچر بست. این کار برای کسانی که پاهاشون اسپاسم داره و یا ویلچر برقی داررن بسیار لازمه. استفاده از این کفش در زمستان موجب سرما زدگی پام میشد. خیلی گشتیم برای روکش کفشی که بتونم اونو در زمستان بکشم روی کفش و پام تا جلوی سرما را بگیره. راهش دست همسرم بود. او با کاموا یه چیزی بافت مثل جوراب، وقتی کفش را میپوشم، اون جوراب را هم میکشم روی کفشهام.
پسرفت: جذابترین مکانهایی که گردشگرها، مسافرها و میهمانهایی که به شهر شما میان، حتما ازش دیدن میکنن و اونجا عکس یادگاری میگیرن کجاست؟ آیا شما اونجا را دیدید و عکس یادگاری اونجا گرفتید؟ ببینید من با نماد شهر تهران این کارو کردم.
انتظار بسر آمد
برای اولین بار در آمریکا از تزریق مستقیم سلولهای بنیادی به طناب نخاعی بیماران برای درمان آنها استفاده شده است. پزشکان سلولهای بنیادی مشتق از بافت جنین هشت هفتهای را به نخاع مرد ۶۰ سالهای که دچار بیماری ALS پیشرفته بود، پیوند کردند. این برنامه بخشی از مطالعه بالینی بود که برای تعیین بیخطر بودن تزریق سلولهای بنیادی به نخاع انجام شد. این بیمار در مطالعات بالینی چندین بار مورد تزریق مستقیم
سلولهای بنیادی به ناحیه کمری نخاعش قرار گرفت. این ناحیه بدین دلیل انتخاب شده که عملکرد پاها را کنترل میکند و اغلب بیماران مبتلا بهALS عملکرد عضلانی پاهایشان را ازدست میدهند. محققین میگویند که پیش از این نیزچندین مطالعه به تزریق سلولهای بنیادی به بیماران ALS پرداخته بودند ولی این اولین باری است که از سلولهای بنیادی جنین برای درمان استفاده میشود و این درمان مورد تایید FDA نیز واقع شده است. این سلولهای بنیادی ویژه که از طناب نخاعی جنین هشت هفتهای مشتق شدهاند، در واقع سلولهای بنیادی عصبی هستند که توانایی تمایز به سلولهای عصبی را دارند. آن چه که باید در مورد این سلولهای بنیادی مشتق از جنین بدانیم این است که این سلولها با سلولهای بنیادی جنینی که به طور متداول میشناسیم و از تخریب جنینها بدست میآیند فرق میکنند. منبع
پاورقی: پس از هفتهها انتظار بالاخره مهمان عزیزمان از راه رسید. آمد تا گرمای خانوادهمان را بیشتر کند. آمد تا برادری کند برای امیرفرهاد. آمد تا امیری دگر باشد در جمع مان. امیرسام زندی فرزند عزیزم خوش آمدی به دنیا و زندگی ما.
چرا وبلاگ ۷۰روز بروز نشد!؟
سلام محضر دوستان گرامی
مدتی بود که وبلاگ به روز نمیشد. دلیل این امر مشکل شخصی بنده نبود، بلکه مشکلی بود که شخص بنده با تغییرات در بخش مدیریت وبلاگ ایجاد نمودم و موجب انفجار بنیادی در بخش داخلی وبلاگ شدم، کلا وبلاگ را از داخل پوکوندم و هرگونه دسترسیم به بخش مدیریت غیر ممکن شد. بعد تماسهای متعدد، بالآخره آقا ابراهیم مدیر متخصص و متعهد و خستگیناپذیر سایت اسپیشال با جهد و تلاش بیپایان، بر آن مشکل فنی که این جانب موجب شده بودم چیره شدند و وبلاگ را به حال عادی برگرداندیندند.
تهبندی: در مدتی که وبلاگ به روز نمیشد اتفاقهایی رخ داد که به مرور عرض خواهد شد. یکی از این اتفاقها مصاحبه گونهای با بنده بود که در روزنامه همشهری منتشر شد. نویسنده روزنامهی همشهری با خواندن وبلاگهای آشنایی با یک معلول قطع نخاع و البته گفتگو تلفنی با بنده، با برداشتی آزاد، مصاحبهای روزنامه و خواننده پسند را منتشر نمودند. در ادامه اصل مطلب منتشر شده را بخوانید: به خواندن ادامه دهید