مرغ سحر ناله چرا نمی‌کند

یادش بخیر قدیم‌ها که هنوز سی‌دی نبود و آثار را باید با نوار کاست گوش می‌کردیم.

با اون نوار کاست‌ها گوش کردن موسقی لطف و لذت بیشتری داشت، یه نوار کاست می‌خریدیم و سال‌ها اون نوار را در ضبط صوت می‌گذاشتیم و تا آخرش گوش می‌کردیم. الان تو هر گوشی اندازه ده‌ها از اون نوار کاست‌ها فایل صوتی هست، اما هیچ کدوم اون‌ها لطف و صفای اون کاست‌ها را نداره.

سرنوشت: سال‌های اول نخاعی شدنم بیشتر از هرچیز، شنیدن آثار استاد محمدرضا شجریان سرگرمم می‌کرد و بهم آرامش می‌داد. متاسفانه انسانی بی‌بدیل از میان ما رفت، ولی چه خوش است که شایسته همایونی چو او باقیست.

مرغ سحر ناله چرا نمی‌کند

مرغ سحر آن قفس را بربشکست و ، ز زیر ببر شد

بلبل پربسته ز کنج قفس بشد

نغمه آزادی نوع بشر بشد

ای خدا ای فلک ای طبیعت

این داغ چرا، مرا رها نمی‌کند

ماه مهر است گل به راه است

ابر چشمان ژاله بار است

ای خدا ای فلک ای طبیعت

شام تاریک ما را سحر کن

بازدیدها: 120

مهمونی افطاری

باید میرفتم سلمونی تا با ظاهری نیکو در افطاری برادر همسرم حاضر شم. از صبح هرچی به شماره مغازه‌ی سلمونی زنگ می‌زدم گوشی را برنمیداشت. دیگه ساعت ۱۱ونیم حوصله‌ام سر رفت و پریدم روی ویلچر عزیزم و شتافتم بسوی سلمونی‌ای که حدودا سه کیلومتر با منزل ما فاصله داره. هستن سلمونی‌هایی که به منزل ما نزدیک‌تر باشن اما من نمیتونم با ویلچر برم داخلشون. این سلمونی داخل پاساژه و رفتن داخلش خیلی برام راحته. بعد چند دقیقه انتظار آقای سلمونی آمد و موهام را مرتب کرد و از پولهایی که جلوش گرفتم پنج‌هزار تومان بعنوان دست مزد برداشت، هرچی گفتم: کمه، بیشتر بردار، گفت: نه، کافیه. برای اینکه دست خالی نرم به مهمونی، از سلمونی رفتم به گلخانه نزدیک منزلمان و سه گلدان کوچک گل قهری برای مادر و دو برادر همسرم گرفتم. مشخصات گیاه: گیاهی است چند ساله با ساقه‌های چوبی تیغ دار که بلندی آن ۵۰ تا ۶۰ سانتی متر است. برگهای آن مرکب و هر گروه ۳ تا ۴ برگ مرکب از یک نقطه خارج شده و از آن نقطه با دمبرگ بلندی به ساقه اصلی وصل میشود. هر برگ مرکب دارای ۲۴ تا ۴۰ جفت برگچه باریک و دراز است و به این ترتیب هر برگ مرکب را به صورت پر طیور در می‌آورد و چون به محض تماس دست، برگها به سمت پایین خم شده و با دمبرگ به طرف ساقه جمع می‌شوند، آن را گیاه حساس می‌نامند. این گیاه بومی برزیل است. عکس و اطلاعات بیشتر

پایانه: سومین باری که رفتم این پیرایشگری‌ای که الان میرم پیشش دیدم درب مغازه‌اش را که فلزی بود و چهار چوب درب‌ش یکی دو سانت از سطح زمین اومده بود بالاتر را کلا کنده و جاش درب و پنجره‌ی شیشه‌ای کار گذاشته که ویلچرم راحت و بدون کوچکترین مانعی بره داخل مغازه‌اش، کارش منو حیران کرد، منم کلی ازش تشکر کردم.

بازدیدها: 32