ماجرای روز خواستگاری

بفرموده، زنگ زدم به موبایل برادره بهی، بعد تیکه پاره کردن تعارف‌های متداول، پرسیدم: اجازه هست به میمنت و مبارکی بخدمت‌تون برسیم؟ برادره بهی گفت: تشریف بیارین، قدمتون روی تخم چشم‌. قرار خواستگاری شد پنج‌شنبه ساعت‌پنج. ما ساعت سه حرکت کردیم اما چون با مسیر آشنا نبودیم به ترافیک خوردیم، یه‌مقدار متنابهی هم توی محل‌شون گیج خوردیم اما بالاخره ساعت شش رسیدیم منزل بهی‌اینا. طبق معمول تمام این مجالس اول همه چیز سرد بود، نم‌نم یخ‌ها آب شد، خانواده‌ی بهی از عروس و کمالاتش تعریف میکردن، من و خانواده‌ام هم از محدودیت‌ها و ضعف‌ها و عیب‌ها و ایرادهام می‌گفتیم. مثلا من گفتم: به دلیل سرما و برف و باران من تمام زمستان را از خانه خارج نمیشم و این موجب میشه بعضی وقت‌ها ایرادگیر و بی‌اعصاب بشم‌. خانواده‌ام مطابق اونچه که قدیم‌ها از درون پرونده‌های پزشکیم متوجه شده بودن سر بسته گفتن: پسر ما میل و توانایی جنسی نداره و بچه دار نمیشه. من گفتم: به‌دلیل اینکه من معلول هستم و هر زنی هر زمانی میتونه قانونی ازم جدا بشه، به همین دلیل من مهریه بیشتر از ۱۴سکه به هیچ کس نمیدم. در نهایت گفتم: چند نکته مهم هم هست که باید خصوصی به بهی بگم؟ با بهی رفتیم تو اطاق خوابشون، گفتم: من مادر و پرستار نمیخام، باید با هم دوست باشیم و همیشه در هر موردی حرف بزنیم تا دلخوری‌های کوچیک تبدیل به عقده‌های بزرگ نشه، و……، داشتم می‌گفتم: طبیعیه که خانواده‌ام از مسائل جنسی من خبر نداشته باشند، از روز اول بهت گفتم من فوری بچه میخام، این یعنی من‌هم مثل همه‌ی مردها میتونم…….، تازه داشت این بحث داغ گل مینداخت که داداش‌های بهی با چراغ قوه ریختن تو اطاق، آخه داغیه بحث موجب سوختن فیوزه برق منطقه و رفتن برق شده بود. اینجا ما هم خدا حافظی کردیم و برگشتیم منزل. وقتی رسیدیم منزل، بهی پیامک داد که: خانواده‌ام وقتی اومده بودن منزل‌تون تقریبا راضی به ازدواج‌مون شده بودن اما با حرف‌هاتون در این مجلس، همه مخالف شدن.  ادامه دارد…….

پایانه: ما تمام سختی‌های زندگی با یک فرد قطع نخاع را بارها شدیدتر از اونچه که هست بیان کردیم تا طرف مقابلمون با آگاهی تصمیم بگیره. طبق مثلی معروف: ما همه چیز را به مرگ گرفتیم که تب رضایت‌بخش باشه.


مسایل جنسی پس از آسیب نخاع

بازدیدها: 43

برای رسیدن به تفاهم

چون خانمی که ازش یاد میکنم بهیار بیمارستانه، اونو با نام بهی بشناسید. به بهی گفتم: والدینت اجازه میدن با یک معلول قطع نخاع ازدواج کنی؟ بهی گفت: تصمیم گیرنده خودم هستم و میتونم رضایت اونها را جلب کنم. گفتم: شرایط من طوریه که نباید همسرم بره سر کار و باید همیشه در منزل کنارم باشه و هیچ شبی نباید من را در خانه تنها بذاره، میتونی کارت را رها کنی؟ بهی گفت: تا شب عید تعهد دارم و نمیشه نرم سرکار، از اون به بعد نمیرم. گفتم: من از زن نازک نارنجی و گریه‌او و قهراو، اهل یکه بدو کردن با بزرگتر، حاضر جواب و تنش آفرین و از همه مهمتر از کسی که با صدای بلند فکر کنه اصلا خوشم نمیادهآاا. بهی گفت: من هم هیچ کدوم از این اخلاق‌ها را ندارم، خیلی دیر و بندرت عصبانی میشم که اونهم با سکوت حل میشه. گفتم: من به هیچ کس ۱۴سکه بیشتر مهریه نمیدم. بهی گفت: مهریه برای من مهم نیست اما گمان نمیکنم خانواده قبول کنن. گفتم: من مراسم شلوغ پلوغ و دینبلو دانبول نمیخام. بهی گفت: منم شلوغ کاری دوست‌ندارم. کلی پیامک نوشتم و خواندم، برای من که هفته‌ای ۴پیامک هم زیاد بود روزی۲۰۰پیامک یعنی انفجارمخ. چند روز بعد با خواست من، بهی آمد پارک محلمون کمی باهم حرف زدیم و ازش خواستم بیاد منزلمون تا پدر و مادرم ببیننش، از من اصرار و از او خجالت، خلاصه هر طور که بود گولش زدم و بردمش منزل. والدینم بهی رو پسندیدن و از زندگی من و شرایط زندگی با من گفتند که: در آینده تو با پسر ما در این خانه تنها زندگی خواهی کرد، آیا این توانایی را در خودت میبینی کاری که الان بین ۴نفر تقسیم میشه را تنها و بدون اخم و تخم و اه و پف انجام بدی؟ بهی گفت:بله. به بهی گفتم: شرط و اصل مهم از نظر من اول رضایت کامل خانواد‌ه‌ی شماست، من میخواهم خانواد‌ه‌ام و کسایی که دوستم دارند را گسترش بدم، نه اینکه برای خودم دشمن بتراشم، پس به خانواده‌ی گرامیت بگو اول بیان شرایط من را ببینند، اگر پسندیدند و اجازه دادند یک قدم دیگر پیش بریم. بهی حرفم را قبول کرد و رفت که بره رو مخ خانواده‌اش. ادامه دارد……
پیآمد: بچه‌های جنگ الکترونیک، دمتون گرم که با به دست گرفتن کنترل
هواپیمای جاسوسی آمریکایی و سالم به زمین نشاندنش کف همه کارشناس‌های نظامی را بریدن. من از این کار بزرگ احساس غرور و رضایت بی‌نهایت کردم. بچه‌ها متشکرم.

دانشمندان کانادایی گروه جدیدی از سلول‌ها را در نخاع یافتند که همانند سلول‌های بنیادی نورونی رفتار می‌کنند و می‌توانند راه جدیدی را در درمان آسیب‌های نخاعی ارائه کنند. محققان با استفاده از مجموعه‌ای شامل ۱۲۲ ژن نشانگذار دریافتند که بعضی از سلول‌های شعاعی نخاع شباهت بسیاری به گروه‌های سلول‌های بنیادی نورونی دارند. دستگاه عصبی قادر به ترمیم خود نیست بنابراین با شناسایی این سلول‌های بنیادی جدید شبیه به سلول‌های شعاعی نخاع و با کمک ژن‌ها می‌توان این سلول‌ها را به روشی فعال کرد که قادر باشند قسمت‌های آسیب دیده نخاع بزرگسالان را در طیف وسیعی از بیماری‌ها از جمله تحلیل عضلانی نخاعی، “ام. اس” و قطع نخاع را بازسازی کنند. این دانشمندان در تحقیق بر روی سلول‌های بنیادی نورونی از بعضی ژن‌های شناخته شده که برای یافتن سلول‌های مستقر در وسط نخاع به عنوان نشانگذار رفتار می‌کنند، استفاده کردند. پیش از این سلول‌های بنیادی نورونی در داخل نخاع کشف شده بودند، درحالی که این گروه جدید در سلول‌های شعاعی نخاع و در لبه‌های طناب نخاعی شناسایی شدند. موقعیت این سلول‌های تازه کشف شده به طور شگفت انگیزی مناسب است و می‌تواند با حداقل آسیب‌های جانبی به ترمیم نخاع در طول بیماری و یا پس از یک تصادف کمک کند.

 

یک معلول قطع نخاع در خصوص روز جهانی معلولان به ایرنا گفت

بازدیدها: 97