بفرمایین عقدکنان بصرف….

شبها با این فکر می‌خوابیدم که: دارم کار درستی میکنم یا نه؟؟ همون شب‌ها خوابی دیدم که ناجور دلمو قرص و عزمم را برای سر گرفتن این ازدواج راسخ کرد. با نامزدم و خانواده‌ها هماهنگ کردیم و قرار گذاشتیم جمعه‌ی قبل از محرم با حضور خانواده‌ی دو طرف در منزل ما عقد کنیم. من تو منزل بودم و خانواده‌ام کارهای عقد را پیش میبردن: خریدهای لازم و مرسوم قبل عقد، هماهنگی با عاقد، کرایه‌ی میز و صندلی و بشقاب و ….، سفارش میوه و شیرینی و کیک و شام و…..،. از روز قبل عقد خانواده‌ام مشغول جمع کردن و آماده کردن منزل برای چیدن میز و صندلی‌ها بودن. روز عقد کنان همه با حداکثر توان کار میکردن و منم روی ویلچرم نشسته بودم و نظاره‌گر الطاف بی‌کرانشان بودم. بعد اینکه خواهرم اطاق عقد را در نهایت هنرمندی درست کرد ماشین گرفت و رفت عروس را از آرایشگاه آورد. عروس و همراه‌هاش رفتن تو اطاق عقد. نم‌نم خانواده‌ی دوطرف رسیدن. همه تا رسیدن عاقد مشغول صحبت بودن و داداشم و خواهر‌هام و خواهر‌زاده‌هام که خدا خیر دنیا و آخرت را بهشون بده از مهمانها  پذیرایی میکردن(کلا ۳۲نفر بودیم). دستیار عاقد که پیرمردی۷۰ساله بود اول اومد و برای ماست‌مالی کردن تاخیر عاقد شروع کرد به وقت تلف کردن و خواندن شرایط ضمن عقد که به زن حق درخواست طلاق میده، من هم برای محکم کاری گفتم دو مورد زیر را خط بزنه: ابتلای زوج به امراض صعب‌العلاج به نحوی که دوام زناشویی برای زوجه مخاطره‌انگیز باشد. در صورتی که پس از گذشت ۵ سال، زوجه از شوهر خود به جهت عقیم بودن و یا عوارض جسمی دیگر صاحب فرزند نشود. با این شرط که رسید: زوج بدون رضایت زوجه همسر دیگری اختیار کند یا به تشخیص دادگاه بین همسران خود به عدالت رفتار ننماید، بشوخی گفتم: این را از عروس بپرسید. اون بنده خدا هم پرسید، جواب عروس یادم نیست اما احتمالا گفته: لامپ اضافه خاموش. عاقد که شبیه (خاتمی) خطیب جمعه تهران بود آمد، هنوز باسن دوبله سوبله‌اش به صندلی نخورده بود که مشغول تناول شد، دستیارش هم ازمون امضا میگرفت. بالآخره منو احضار کردن کنار عروس و حاجآقا هم شروع کرد به جاری کردن خطبه عقد، عروس بعد گشت و گذار تو باغ‌گل و آوردن گل و گلاب، بله را گفت. نوبت من شد که بله بگم، جواب من تعجب همه را برانگیخت!! چرا که گفتم: قربت الی الله بله. دیگه من و عروسم بهم حلال شدیم. بعدش: خانواده‌ها اومدن و بهمون تبریک گفتن و بهمون هدیه دادن، که از همه ممنونیم. کیک خوردیم. عکس یادگاری انداختیم و شام خوردیم. با رفتن مهمان‌ها، عروس هم با خانواده‌اش رفت و منو تنها گذاشت. آخر شب خانواده‌ی عزیز و مهربانم خیلی جنگی و جهادی شروع کردن به بازگرداندن منزل به وضعیت قبلیش، اگر کمک خواهر و داماد و خواهرزاده‌هام نبود عمرا همون شب کارها به پایان میرسید(دستشون طلا).

پسرفت: داداشم ازم پرسید: داستان اون قربت الی الله، بله، که گفتی چی بود؟ گفتم: چند روز قبل عقد خواب دیدم پشت درب‌های ورودی مسجدالحرام کنار چند نفر ایستادم، اونجا یکی یکی قصد قربت میکردن و تکبیره الاحرام میگفتن و وارد حیاط مسجدالحرام میشدن، برای طواف و زیارت خانه خدا، در همون خواب بهم الهام شد که اینطوری عمل کنم.


خاطرات یک عاقد

گروه فرهنگی،اجتماعی یاران نگار همدان

بازدیدها: 1663

درسی از قرآن

ای کسانی که ایمان آوردید و ای کسانی که متاهل هستید و ای کسانی که می‌خواهید روزی ازدواج کنید و ای زوج‌هایی که می‌خواهید طلاق بگیرید آیا ندانستید از احکام الهی؟ پس بخوانید ترجمه‌های سوره‌ی بقره را،از آیه‌ی ۲۲۰ به بعد، در همین آیات شریف پروردگار آگاه و توانا میفرماید: همسرانتان مانند مزارع شما هستند، پس هر گونه که می‌خواهید بر آنها وارد شوید.

پسرفت: هر کس می‌تواند تفسیری از این کلام الهی داشته باشد، تفسیر شما چیست؟ 


ثبت نام خودرو ویژه‌ی معلول‌ها شروع شده

 

تلاوت قرآن

متن سوره



تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت

 



الحمد


البقره


آل عمران


النساء


المائده


الأنعام


الأعراف


الأنفال


التوبه


یونس


هود


یوسف


الرعد


إبراهیم


الحجر


النحل


الإسراء


الکهف


مریم


طه


الأنبیاء


الحج


المؤمنون


النور


الفرقان


الشعراء


النمل


القصص


العنکبوت


الروم


لقمان


السجده


الأحزاب


سبأ


فاطر


یس


الصافات


ص


الزمر


غافر

تلاوت قرآن

متن سوره



تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت

 



فصلت


الشورى


الزخرف


الدخان


الجاثیه


الأحقاف


محمد


الفتح


الحجرات


ق


الذاریات


الطور


النجم


القمر


الرحمن


الواقعه


الحدید


المجادله


الحشر


الممتحنه


الصف


الجمعه


المنافقون


التغبن


الطلاق


التحریم


الملک


القلم


الحاقه


المعارج


نوح


الجن


المزمل


المدثر


القیامه


الإنسان


المرسلات


النبأ


النازعات


عبس

تلاوت قرآن

متن سوره



تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت


تلاوت

 



التکویر


الإنفطار


المطففین


الانشقاق


البروج


الطارق


الأعلى


الغاشیه


الفجر


البلد


الشمس


اللیل


الضحى


الانشراح


التین


العلق


القدر


البینه


الزلزال


العادیات


القارعه


التکاثر


العصر


الهمزه


الفیل


قریش


الماعون


الکوثر


الکافرون


النصر


لهب


الإخلاص


الفلق


الناس

بازدیدها: 21

فرهنگ فارسی

یه مشت آدم بیکار و شکم سیر و هو چی دستک گیرشون اومده و وب سایت و وبلاگ و طومار بازی راه انداختن که: سد سیوند پاسارگاد را تهدید میکنه. میگن پاسارگاد میراث ملی و نماد ۲۵۰۰ سال فرهنگ و تمدنه و….. . من میگم: همین آدمها فرهنگ و تمدن و ایرانی و پاسارگاد را بیشتر از هر چیزی تهدید میکنند، کافیه برن کنار پاسارگاد و یه کلید دستشون باشه ۳سوته که نه یه سوته دیوارهای ۲۵۰۰ سالهی پاسارگاد را از اسم خودشون و وب شون پر میکنن . یه مثلی میگه: گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تورا چه حاصل؟؟ ما ایرانی ها چه فرهنگ و تمدنی داریم که : این همه بی امنیتی توی جامعه موج میزنه؟؟ روزنامهها و تلویزیون پر از اخبار: قتل و تجاوز و دزدی و فحشا و فرزند آزاری و همسر آزاری و طلاق و بچههای فراری و آدم‌های‌کارتنخواب و  … است. ما ایرانیها نمیتونیم دوکلمه با هم حرف بزنیم. همه از هم طلب کارند. حتی حکومت هم عصبانی و ناراحته و تحمل دو کلمه حرف را نداره هرچی که بگی میبرنت فرهنگ سرا . توی فرهنگ ما دختر خوب یعنی بکارت. پسر خوب یعنی تخم= تحصیل و خانه و ماشین. ما چه فرهنگ و تمدنی داریم که نون و آب و کار و زندگی و آینده و  …. را به سنگهایی بنام پاسارگاد میفروشیم. پاسارگاد مهم و گرامی است ولی بجای خودش، پاسارگاد را میشه همونطوری به هرجای دیگه منتقل کرد. البته که روستایی بی کار و کاسبی را هم میشه بنام عمله روانه ی مرکز کرد.

پاورقی: به همت و تلاش و کوشش شبانه روزی خاله عاطی فلفل نمکی (با خامه اضافه) نویسندهی وبلاگ خاطرات من از قلقلکهای سرنوشت متن اینترنت بترکونم به زبان انگیلیسی حاضر شد که اون رو گذاشتم اون پایین. از خاله عاطی برای همهی
لطفش سی
پاسگزارم. راستی، آیا شما هم خالهها را بیشتر از عمهها دوست دارید؟؟

HOT  Jennifer Lopez

بازدیدها: 23