سوال و جواب مردم

چند هفته پیش نوشتم: از روز اول هر کسی شنید ما ازدواج کردیم ۲سوال بزرگ براش پیش آمد؟؟ سوال اول ملت را خودم در اون مطلب بیان کردم و از خواننده‌های اون مطلب خواستم بگن بنظرشون سوال دومی که همه را کشت از شدت فضولی، چی بوده؟؟

خواننده‌هایی که مثل خودم معلول هستند با سوال‌های مردم آشنا هستند و به درستی گفتند: چه چیزی از زندگی معلول‌ها برای ملت سوال برانگیزه. دوستانی هم که معلول نیستند میشن همون مردمی که دوستان معلولم با سوال‌هاشون آشنا هستند و پاسخ‌شون به سوال من همون جوابی بود که دوستان معلول دادند. اون سوالی که دوست و آشنا و بیگانه، دوست دارند پاسخی براش پیدا کنند اینه:

آیا معلول توانایی برقراری رابطه‌ی جنسی داره؟

آبرومندانه‌ترین راه پاسخ دادن به کسانی که این سوال را ازمون پرسیده بودند، دادن خبر بارداری همسرم بود. بنابراین ابتدا باید از قطعی بودن بارداری آگاه میشدیم، پس همون روز که همسرم خبر خوش مثبت بودن جواب بیبی‌چک را داد، رفت آزمایشگاه و یه آزمایش خون برای مشخص شدن بارداری و مدت بارداری داد. تا ساعت ۱۷ که زنگ زدم به آزمایشگاه و جواب قطعی را گرفتم، دل تو دلمون نبود.

 بعد دریافت جواب مبثت قطعی، اول به خانوادهامون خبر دادیم که همه رقمه و بی سوال و جواب دوستمون دارند. از فردای اون روز نم نم به کسانی که تلفنی پیگیر ماجرا بودن خبر دادیم تا علامت سوال توی مغزشون محو بشه، اما خبر ما موجب شد علامت سوال تو ذهن کنجکاوشون بزرگتر بشه. تا وقتی که نمیدانستند، فقط به این فکر می‌کردند که رابطه‌ای هست یا نیست. وقتی فهمیدند رابطه هست، تازه پی‌گیر چرا و چطور و چگونه‌گیش بودند.

پسینه: از همه‌ی دوستانی که لطف کردن و تبریک گفتن ممنون و سپاس گزارم. همیشه بعد نماز دعا میکنم که: خدایا فرزندی سالم و صالح به من و همه‌ی کسانی که آرزو و انتظار فرزند دار شدن را دارند عنایت کن: بخصوص دوستان وبلاگی. 

آیاتی از قرآن کریم پیرامون طلب فرزند:

 رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ﴿۱۰۰﴾ اى پروردگار من مرا [فرزندى] از شایستگان بخش(۱۰۰)سوره ۳۷:الصافات

 

هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاء﴿۳۸﴾ آنجا [بود که] زکریا پروردگارش را خواند [و] گفت پروردگارا از جانب خود فرزندى پاک و پسندیده به من عطا کن که تو شنونده دعایى(۳۸) سوره ۳: آل عمران

 
هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِیفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَیْتَنَا صَالِحاً لَّنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ﴿۱۸۹﴾
اوست آن کس که شما را از ن فس واحدى آفرید و جفت وى را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد پس چون [آدم] با او [حوا] درآمیخت باردار شد بارى سبک و [چندى] با آن [بار سبک] گذرانید و چون سنگین‏بار شد خدا پروردگار خود را خواندند که اگر به ما [فرزندى] شایسته عطا کنى قطعا از سپاسگزاران خواهیم بود(۱۸۹) سوره ۷:الأعراف

 
قَالَتْ یَا وَیْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِی شَیْخًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ ﴿۷۲﴾
[همسر ابراهیم] گفت اى واى بر من آیا فرزند آورم با آنکه من پیرزنم و این شوهرم پیرمرد است واقعا این چیز بسیار عجیبى است (۷۲) سوره ۱۰:یونس

 

فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ الرَّوْعُ وَجَاءتْهُ الْبُشْرَى یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ ﴿۷۴﴾ پس وقتى ترس ابراهیم زایل شد و مژده [فرزنددار شدن] به او رسید در باره قوم لوط با ما [به قصد شفاعت] چون و چرا مى‏کرد (۷۴) سوره ۱۰:یونس

 


وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ﴿۷۴﴾
و کسانى‏اند که مى‏گویند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان (۷۴) سوره ۲۵:الفرقان

 

لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَخْلُقُ مَا یَشَاء یَهَبُ لِمَنْ یَشَاء إِنَاثًا وَیَهَبُ لِمَن یَشَاء الذُّکُورَ﴿۴۹﴾  فرمانروایى [مطلق] آسمانها و زمین از آن خداست هر چه بخواهد مى‏آفریند به هر کس بخواهد فرزند دختر و به هرکس بخواهد فرزند پسر مى‏دهد (۴۹) سوره ۴۲:الشورى

بازدیدها: 66

مسابقه‌ معلول خوشبخت کیست؟

در گرامیداشت روز جهانی معلولان هر کسی سخنرانی کرد از توانمندی و روح بزرگ و اراده‌ی پولادین و …. معلولان گفت، اما کسی از معلولی نپرسید: تو چگونه به این توانمندی و روح بزرگ و اراده‌ی پولادین و …. رسیدی؟ سخنرانها گفتند: واژه‌ی معلول زیبا و شایسته نیست و نباید از این واژه استفاده کرد. همه میگویند: معلول‌ها نباید از نگاه و حرف مردم خجالت بکشن و باید از خانه بزنن بیرون و قاطی مردم بشن. اما کسی نمی‌گوید: چگونه؟ هر کسی که در راس امور قرار میگیره نطقش برامون باز میشه و گوش‌هامون را با دوصد گفته‌ی شیرین‌تر از صد من قند پارسی شیرین میکنه. اما ای‌کاش میدانستند شیرین زبانی‌هایشان عملکردی جز خون کردن دل معلولین را ندارد. از خانه بیرون آمدن نیازمند امکاناتی هزینه‌بر است: ۱-فردی برای کمک و همراهی. ۲-لباس مناسب. ۳-ویلچر درحد توان راندن=از یک تا ۹میلیون تومان. ۴-مناسب سازی منزل و کوچه و خیابان. ۵-تلفن همراه. ۶-پول تو جیبی. ۷-سرویس رفت و آمد. معلول فهم داره، شعور داره، وجدان داره، وقتی معلول میبینه کوچکترین حرکتش همه را تو زحمت و خرج میاندازه ترجیح میده تو خانه بمونه حتی اگر بشدت افسرده بشه. اگر معلول‌ کار و حقوق و تمکن مالی داشته باشه، هرگز خودش را تو خانه اسیر نمیکنه. وقتی معلول استقلال مالی داشته باشه میتونه کم‌کم امکانات و شرایط خوب زیستن را برای خودش فراهم کنه، و حتی ازدواج کنه و از زندگی بیشترین لذت را ببره. اینها که نوشتم تجربه و وصف حال خودمه، سالهای اول معلولیت همیشه تو خانه و افسرده حال بودم، البته داداشم منو با ویلچر دستی همه‌جا میبرد. من روی ویلچر معمولی اصلا راحت نیستم، برای دوستان و آشنایان حالم را روی ویلچر اینطوری بیان میکنم: روی ویلچر دستی بهشت برام جهنم میشه، ولی روی ویلچر برقی هر جهنمی برام بهشته. وقتی کارم درست شد و استقلال مالی پیدا کردم، ابتدا برای منزل بالابر ویلچر گرفتم و با ویلچر دستی رفتم تو حیاط و بعدش به جلوی درب کوچه رفتم. کمی بعدش ویلچر برقی خریدم، با اون از نو متولد شدم و معنی لذت بردن از زندگی را چشیدم. خیلی وقت‌ها که با ویلچر برقیم به مکان‌های شلوغ رفتم از روبرو و پشت‌سر صدای اونهایی که منو دیدن را شنیدم که گفتن: خوش‌به‌حالش، چه حالی میکنه با این وسیله‌ش، کاش منم یکیشو داشتم. و بآلآخره سال گذشته ازدوآج کردم و از نوروز مستقل، آرآم، رآضی و شآد زندگی میکنم(ماشالله یادت نره).

پیآمد: اگر انسانی بنام مسئول، یادش نره که خودش و خانواده‌اش هر لحظه ممکنه گرفتار آسیب نخاعی و یا هر نوع معلولیت دیگه‌ای بشن، اونوقته که معلول‌ها بی‌کار نمی‌مانند و مثل شیر زندگی میکنند. به بهزیستی و موسسه رعد پیشنهاد میکنم: مسابقه‌ای با این موضوع برگزار کنند: معلول خوشبخت کیست؟ چرا و چگونه؟

خبر فوری: شبکه‌های جدید ماهواره‌ای فارسی= فیس۱ و TM TV و nex1.tv را روی هاتبرد ببینید

لیست پزشکان متخصص مغز و اعصاب تهران

بازدیدها: 42

تجربه‌ها

آدم تا میتونه باید خوشحال و شاد زندگی کنه، دنیا به این کوچکی و عمر به این کوتاهی، چرا آدم با افکار بیهوده و افسرده کننده زندگی را بکام خودش زهر کنه!؟ همینطور که رفتار و زندگی روزانه‌مون در خواب‌هامون بازتاب پیدا میکنه دقیقا همینطوری زندگی دنیوی توی آخرت‌مون بازتاب پیدا میکنه. آدمی که اینجا خوشحال زندگی کنه در آخرت هم خوشحال خواهد بود. یکی از راه‌های خوشحال بودن: ایجاد حس رضایتمندی است. هر کاری که خوب به انجام برسه موجب تقویت حس رضایتمندی میشه. شبکه‌ی ماهواره‌ای جام جم ایران هرشب ساعت هشت‌ و نیم سریال پاورچین را با زیر نویس انگلیسی پخش میکنه، من هم اونها را با رسیور ضبط میکنم و هر هفت قسمت را که حدودا۵ساعت میشه را با نرم افزار نرو تبدیل به DVDمیکردم، نتیجه‌ی کار اصلا مطلوب نمیشد و با افت کیفیت تصویر و صدا مواجه میشدم، یه نرم افزار بنام: ConvertXtoDVD 4پیدا کردم که نتیجه‌ی کارش بسیار عالی میشه، ۵ساعت فیلم را بدون کمترین افت کیفیت می‌چپونه تو یکDVD تاسر فرصت ازش حال برد.

پاورقی: با طرح هدفمند نمودن یارانه‌ها بسیار حال میکنم، بنظر من ارزشمندترین کار تمام دولت‌ها در طول تاریخ جمهوری اسلامی، همینه، پس بنابراین محمود دمت گرم.

مناسب‌سازی خودرو با استفاده از دانش روز
بنظر من بهترین راه برای راه رفتن نخاعی‌ها اینه

سازنده و فروشنده و نصب کننده‌ی انواع بالابر معلول

این انجمن برای هرکسی که وسیله‌ی الکترونیک داره مفیده

 فاصله انسان تا قطع نخاع شدن و نشستن روی ویلچر

بازدیدها: 35

زندگی و شادی

یک تاجر آمریکایی نزدیک یکی از روستاهای مکزیک ایستاده بود، در همان موقع یک قایق کوچک ماهیگیری رد شد که داخلش چند تا ماهی بود، تاجر از ماهیگیر پرسید: چقدر طول کشید تا این چند تا ماهی رو گرفتی؟ ماهیگیر: مدت خیلی کمی. تاجر: پس چرا بیشتر صبر نکردی تا بیشتر ماهی گیرت بیاد؟ ماهیگیر: چون همین تعداد برای سیر کردن خانواده‌ام کافی است. تاجر: اما بقیه وقتت رو چیکار می کنی؟ ماهیگیر: تا دیر وقت می‌خوابم، یه کم ماهی گیری میکنم، با بچه ها بازی میکنم بعد میرم توی دهکده و با دوستان شروع میکنیم به گیتار زدن. خلاصه مشغولیم به این نوع زندگی. تاجر: من تو هاروارد درس خوندم و میتونم کمکت کنم، تو باید بیشتر ماهی گیری کنی، اون وقت میتونی با پولش قایق بزرگتری بخری و با درآمد اون چند تا قایق دیگر هم بعدا اضافه میکنی، اون وقت یه عالمه قایق برای ماهیگیری داری! ماهیگیر: خوب، بعدش چی؟  تاجر: به جای اینکه ماهی‌ها رو به واسطه بفروشی، اونا رو مستقیــما به مشتری‌ها میدی و برای خودت کار و بار درست میکنی، بعدش کارخونه راه می‌اندازی و به تولیداتش نظارت میکنی، این دهکده کوچک رو هم ترک میکنی و می‌روی مکزیکوسیتی! بعد از اون هم لوس آنجلس! و از اونجا هم نیویورک. اونجاست که دست به کارهای مهم تری می زنی. ماهیگیر: این کار چقدر طول می کشه؟ تاجر: پانزده تا بیست سال! ماهیگیر: اما بعدش چی آقا؟ تاجر: بهترین قسمت همینه، در یک موقعیت مناسب که گیر اومد میری و سهام شرکت رو به قیمت خیلی بالا می‌فروشی! این کار میلیون‌ها دلار برات عایدی داره. ماهیگیر: میلیون‌ها دلار! خوب بعدش چی؟ تاجر: اون وقت بازنشسته می‌شی! میری یه دهکد? ساحلی کوچیک! جایی که میتونی تا دیر وقت بخوابی! یه کم ماهیگیری کنی، با بچه هات بازی کنی! بری دهکده و تا دیروقت با دوستات گیتار بزنی و خوش بگذرونی.

پایانه: می‌دونم که قبلاً این داستان را خونده بودین، آمآاااا، این داستان برای من با همه‌ی داستان‌ها فرق داره، من عاشق این داستان هستم، از نظر همه چیز توی این داستان هست، عشق و زندگی و دریا، توش موج میزنه، من این داستان را کاملا تصویری می‌بینم با کلی ریزه کاری.اگه به این داستان‌های امیدبخش و شادی آفرین علاقه دارید میتونید کلی‌شو در وبلاگ دوست نخاعی و دهقان‌‌مون بیابید

مهدیس هم با تخت روان حرکت میکنه

بازدیدها: 30