بفرموده دکتر چهارشنبه گذشته رفتم درمانگاه بیمارستان پیش دکترم، گفت: برو سیتی اسکن بیار ببینم اوضاع کلی کلیهات یک ماه بعد عمل چطوره؟
رفتم سیتی رو انجام دادم و برگشتم مطب. دکتر سیتی را نگاه کرد و گفت: خوبه و شروع کرد به توضیح دادن که یه ذره سنگ ریزه مانده که اونم وقت خارج کردن فنر از کلیهات، بیرون میاریمش. یهو دکتر چشمش به چیزی روشن شد و گفت: نه صبر کن، اشتباه شد. این سیتی شما نیست. دکتر درحالی که داشت سیتی منو میدید و برای رزیدنت ها توضیح میداد. یاد این مثال افتادم که برای یاد دادن نقش مکث در جمله بیان میکنند: دقت لازم نیست اعدامش کنید. گفتم: دکتر خدا چه رحمی کرد نمیخواستید کلیه طرف را دربیارید!؟ دکتر گفت: آره، شانس آوردی که وضع اونم مثل توست و فرق زیادی با هم ندارید.
دکتر گفت: برای خارج کردن فنر باید یک شب بیمارستان بمانی، الان بستری میشی یا شنبه؟ گفتم شنبه.
فردا ساعت نه باید بیمارستان باشم.
پیآمد: شاید گفتنم از داستان بیمارستان رفتنم برای عمل خارج کردن سنگ کلیه تکراری و خسته کننده شده باشه، اما هر بار که میرم بیمارستان به جهت آشنایی دوستان با مراحل تکمیل درمان مختصری از ماجرا را مینگارم.
بازدیدها: 6