خسیس
نتیجهی معلول داری
بیست سال دوندهگی و بلند و کوتاه کردنه من باعث آرتروز شدید زانوهای پدرم شده. چند سالی بود که کل خانواده با پدرم کشتی میگرفتیم که تن به عمل تعوض مفصل زانو بده، مدام از ما اصرار بود و از پدرم انکار، تا اینکه هفتهی پیش بعد از واریز مبلغی(زیرمیزی) به حساب آقای دکتر پدرم در یک بیمارستان تحت پوشش بیمه بستری و بسلامتی عمل شد. بعد از عیادت پدرم در بیمارستان برای بازگشت به خانه از تاکسیسرویس ماشین با کولر خواستم. هیچکدوم از قوم ابوهندلی که اونجا بودن راضی به کولر روشن کردن نمیشدن؟ بالآخره مردی شصت ساله گفت: من میبرمتون و تا جایی که ماشینم جوش نیاره کولر روشن میکنم براتون. کولر روشن کردن آقای راننده مثل چنگال غذا خوری یکم بود دوکم نبود. به آقای راننده گفتم: یه آدم خسیسی بوده که همیشه غذاشو تو خانههای دیگران میخورده و برای این کارش نزد دیگران دلیل میاورده که: من نمیتونم در خانه خودم نان بخورم چون نان من از گلوی خودم پایین نمیره. روزی شخصی مرد خسیس را دعوت کرد و جلوی مرد خسیس نانی گذاشت که از زنه مرد خسیس گرفته بود، مرد تا آن نان را خورد نان به گلویش پرید و گفت: بخدا این نان از خانهی من آمده. به آقای راننده گفتم: این داستان حکایت شماست که وسیلهی راحتی را داری اما در این سن و در این گرمای ۸۰ درجه داخل ماشین از خودت دریغش میکنی.
پاپوش: این روزها بحث و برنامه برای افزایش جمعیت داغ شده، بنده پیشنهاد میکنم: شبکههای مختلف تلویزیون بعد از ساعت۲۴ فیلمهایی پخش کنند که صحنههای داغ و تحریکآمیز پاک کردن و آماده کردن و خوردن گردن و سینه و ران انواع مرغ و جوجه، توش باشه.
افسانهای محلی
آذرخش یا رعدوبرق یک تخلیهی الکتریکی شدید و بسیار سریع در هواست و همین تخلیه الکتریکی است که نور و صدا تولید میکند. پیش از ایجاد رعدوبرق ابرها طی فرایندهایی بشدت باردار میشوند که این بار معمولا مثبت است، روی سطح زمین بار منفی القا میکند و به این ترتیب مجموعهی ابر هوا و زمین به یک خازن بسیار بزرگ تبدیل میشود که لحظه به لحظه بارشان بیشتر میشود و بنابراین اختلاف پتانسیل دو قطب آن در حال افزایش است. بالاخره مقدار این بار الکتریکی آنقدر زیاد میشود که اختلاف پتانسیل بین ابر و زمین به ۱۰ تا ۱۰۰ میلیون ولت میرسد. میدان الکتریکی حاصل از چنین اختلاف پتانسیلی هوا را با اینکه در حالت عادی نارساناست در یک سیر خاص یونیزه و به رسانا تبدیل میکند. به محض اینکه چنین سیری از مولکولهای یونیزه رسانا از ابر تا زمین ایجاد شود بارهای الکتریکی به طرف هم حرکت میکنند و در عرض یک ده هزارم ثانیه جریان وحشتناکی در حدود ۳۰ هزار آمپر از هوای یونیزه میگذرد. اما هر جریانی ضمن عبور از ماده با مقاومت اتمهای آن روبرو میشود و این مقاومت بخشی از انرژی الکتریکی را به گرما تبدیل میکند. با استفاده از اصول اولیه الکترومغناطیس میتوانید تخمین بزنید این جریان در ولتاژ ۱۰ میلیون ولت توان گرمایی در حدود ۱۰۰ میلیارد وات دارد. چنین توانی حتی در مدت زمان ناچیز یک ده هزارم ثانیه میتواند گرمایی در حدود ۱۰ میلیون ژول ایجاد کند این گرما باعث میشود دمای هوا در مسیر آذرخش به ۳۰ هزار درجه سانتی گراد برسد اگر کمی با قوانین حاکم بر گازها آشنایی داشته باشید میبینید که این تغییر ناگهانی دما (از حدود ۳۰۰ کلوین به ۳۰۰ هزار کلوین) حجم هوا را ۱۰۰برابر میکند و این یعنی یک انفجار واقعی انبساط سریع و شدید هوا یک موج ضربتی در هوای اطراف ایجاد میکند که با سرعت صوت و به شکل تندر یا رعد به گوش شما میرسد.
پایانه: یه روز بارانی که برادر همسرم منزلمان بود، گفت: بروجردیها میگن: صاعقه هرجا به زمین بخوره اونجا الماس پیدا میشه. برادر خانمم میگفت: توی بروجرد مرد خسیسی را صاعقه میزنه، مرد خسیس نیمه جان به مردمی که آمده بودن کمکش کنند گفته بوده: ولم کنید، برید، بذارید الماسم را پیدا کنم.
تا حالا دو روش اصلی و چند روش فرعی برای ساخت الماس مصنوعی اختراع شده. یکی از راههای تولید الماس مصنوعی در آزمایشگاه روشی است که در فشار و درجه حرارت بالا انجام میگیرد. با توجه به قدرت صاعقه، میشه متصور شد که اگر صاعقه به جای درست(پر کربن) اصابت کنه ممکنه موجب پدید آمدن الماس بشه.
هنر چهل سالگی
چند وقت پیش با ویلچر برقیم داشتم از یه خیابان ششمتری تهران رد میشدم، یه جا توی باغچهی باریکه بین خیابان و پیادهرو یه جفت کفش مردانه که دور انداخته بودنشون توجهمو شدید به خودش جلب کرد، کفشها پاره نبودن و برای آدم خسیس احتمالا باز هم قابل پوشیدن بودن، اما شکل و فرمشون مثل صندوق عقب تاکسیهای فرسوده بود. وقتی نیم متر از اون کفشها دور شدم باخودم گفتم: اگه الان یه دوربین حسابی داشتم میتونستم چندتا عکس هنری از این کفشها بگیرم که میتونست به وضوح مفاهیم: پیری، ماندهبودن، خستگی، انتظار و یاس را القا کنه. کمی بیشتر که از کفشها دور شدم حسرت خوردنم شروع شد و به خودم گفتم: دوربین حرفهای نداشتم، چرا با دوربین گوشیم از اون صحنهی هنری عکس نگرفتم!؟
پاپوش: دوربین موبایلتون را دست کم نگیرین، دوربین معمولیه گوشی بهتر از دوربین عکاسی بده. چندروز پیش از جلو نمایندگی سونی رد میشدم دیدم پشت ویترین یهسری دوربین عکاسی دیجیتال سایبرشات سونی گذاشتن که روش قیمت۹۹هزارتومن درج شده. جو گیر شدم و یکی خریدم که با حافظه و کیفش شد: ۱۳۲تومن. الان از خریدش مثل خودم پشیمونم. آدم باید چل باشه که تو چهل سالگی چل بشه. اینم دوتا عکس که با همین دوربین گرفتم: ۱-عکس مفهومی من و تابلوی دوربین عکاسی از شما عکس میگیرد ۲-عکس مفهومی من و چهارپایه
آشنائی با لوکومات رباتی برای کمک به آسیب دیدگان نخاعی و فلج مغز
نشان گوگل به مناسبت اختلاس سه هزارمیلیاردی
تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست.مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ میگم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه ی نازک تنهایی دلمو گذاشتم رو اکو حال کنم
دوستم اومده صاف رفته نشست رو بالشم! میگم: راحتی؟ میگه: بلند شم یعنی! میگم: پـَـَـ نَ پـَـَـــ بشین قالب باسنت شه یه موقع گم شدی واسه تشخیص هویت ازش استفاده کنیم
دارم فیلم میبینم، زنه توش بیکینی پوشیده… مامانم اومده میگه فیلم خارجیه؟ پَـــ نَ پَـــ مختار نامست یه چند قسمتش تو سواحل انتالیا فیلمبرداری شده
نصفه شبی رفتگره داره زمینو جارو میکنه، رفیقم میگه رفتگره؟؟؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ بابا بزرگه هری پاتره