جشنواره
تئاتری بنام روز جهانی معلولان
مراسم گرامیداشت روز جهانی معلولان با حضور گری لویس مقام هماهنگ کننده ملل متحد در ایران، مدیر عامل مجتمع آموزشی نیکوکاری رعد، مشاور امور معلولان وزیر تعاون کار و رفاه اجتماعی، هوشنگ مرادی کرمانی، مدیران انجمنهای معلولان، جمعی از هنرمندان و ورزشکاران و توان یابان مجتمع رعد برگزار شد. علیرضا خمسه، سیامک اشعریون، محسن افشانی، علی درستکار، بهنوش بختیاری، کامبیز بنان، حسین متولیان، ایلیا کیوان، امیر عباس محسنی، بهرنگ علوی، هوشنگ مرادی کرمانی، رضا بنفشه خواه، مجید قناد ، حمزه ای، شهرزاد عبدالمجید، افشین پیروانی، بهنام روستا ،پژمان جمشیدی و…از جمله هنرمندان و ورزشکارانی بودند که در این مراسم حضور داشتند. پژمان جمشیدی با حضور در بین افراد معلول مجتمع آموزشی نیکوکاری رعد با نشستن روی ویلچر از نزدیک با حس و حال یک فرد معلول آشنا شد. روح اله رستمی قهرمان مسابقات وزنه بردای پارالمپیک لندن از میهمان پر مخاطب مراسم روز جهانی معلولان مجتمع رعد بود. قرعه کشی جشنواره آرزوها و برآوردن آروزها با استفاده از درخت ویژهای که برای اینکار آماده شده بود برگزار شد و آروزهای توان یابان از جمله خرید عروسک بزرگ، رفتن به استادیوم ورزشی، رفتن به باشگاه اسب سواری، اجرای برنامه رادیویی، رفتن به صحنه تئاتر، کمک هزینه تحصیل، خرید تبلت، رفتن به سفرهای سیاحتی، زیارتی، تهیه جهیزیه، خرید ویلچر و خیلی از آرزوهای دیگر با حمایت خیرین و هنرمندان و ورزشکاران برآورده شد. بزرگترین کیک با طرح ویلچر با حضور توانیابان مجتمع رعد و رسانه های گروهی بریده شد. گزارش کامل اینجاست.
پاپوش: در موسسههای خیریه دوستان معلول را جمع میکنند و یه اره مویی میدن دستشون تا کار هنری یاد بگیرن!؟! آخه کی با ساختن صنایع دستی و هنری میتونه چرخ زندگیش را بچرخونه؟؟ متاسفانه باید بگم دوستان باید از خیر موسسه خیره بگذرن، چون فقط موجب درجازدن دوستان میشه. آسانترین و کم زحمتترین و پرسودترین کار برای ما معلولین خرید و فروش آنلاین سهام است. فقط کافیه دوستان یه حساب بانکی اینترنتی داشته باشند، بعد باید برن یه کارگزاری بورس و کد سهامداری بگیرن. تا اینجا قسمت آسان کار بود. سختی کار انتخاب سهام است که اون را هم به سادگی میتونید با راهنمایی نویسنده وبلاگ بورس تهران انجام بدن. فعلا در بورس میتونید حداقل سالی ۱۰۰% سود ببرید. حتی میشه سودهای چند صددرصدی هم برد فقط باید دانش بورس را داشت. در این زمینه کتاب و جزوه زیاد هست. DVD آموزشی هم هست.
بورس به زبان ساده
تالار مجازی بورس ایران
خود درمانی
سه هفته در حالتهای مختلف سرماخوردگی: فین فین، گلودرد و سرفه با ریههای پر بسر میبردم، انواع دارو را خوردم، اما بهبودی کامل و مطلوب حاصل نشد. بآلآخره به توصیهی دوستان و آشنایان رفتم داروخانه و ازش آمپول دگزامتازون گرفتم و آوردم خانه و همسرم تزریقش کرد توی باسنم. متاسفانه متوجه درد ورود هرگونه جسم خارجی از جمله انواع آمپول به داخل عضله باسنم نمیشوم، و این از عوارض آسیب نخاعیست. خوشبختانه کلیهی علائم بیماری با آمپولی که زدم خیلی سریع رفع شد. آمآااااا، متاسفانه با مشکلی مواجه شدم که اساسی رفته رو اعصابم و بدجوری برام شده قوزه زیر قوز. داستان از این قراره که تازگیها: یکی دو ساعت بعد غذا دل و رودهام پر از گازهای پر صدا میشه و شکمم اندازه یه توپ بسکتبال ورمیقلنبه. قرص دایمیتیکون قرصی جویدنیه که روی غذا میخورنش و معمولا خوب جواب میده، اما این دارو اصلا روی من تاثیر نگذاشت.
پسآمد: یکی از دوستان برام پیام گذاشته بود که: خواستم در جشنواره وبلاگ نویسی که موسسه نیکوکاری رعد گذاشته شرکت کنید مهلتش تا ساعت ۱۲ شب امشب یعنی پنج شنبه است. من هم رفتم و ثبتنام کردم. اسم و آدرس و شمارهی تلفن و کفش و عینک پیشینم را هم ازم گرفتن.
تغییر روحیه
سال گذشته که میرفتم پارک دو سه ساعت یهجا میشستم و از فضای پارک لذت میبردم. امسال تا حالا نشده یه بار هم مثل سال گذشته بتونم توی پارک تاب بیارم، تا میرم پارک فوری حوصلهام سر میره یا بهتره بگم دل تنگ خانه میشم، در این مواقع از پارک میزنم بیرون و مستقیم میرم خانه، البته همیشه نمیرم خانهی خودمون، تقریبا یهخط درمیون میرم خانهی پدرم. همونطور که قبلا گفتم منزل ما و پدرم تو یه کوچه و یک جهته. وقتی میرم خانهی پدرم اهل منزل میان تو حیاط و میشینن و یکی دو ساعتی با هم صحبت میکنیم و چای و میوه میخوریم، نا گفته نماند که من حتما زنگ میزنم و همسرم هم میاد پیشمون. اینکه پارسال تو پارک بند میشدم دلیلش ناامنی روانی فضای منزل پدری نبود، اتفاقا اینکه امسال تو پارک بند نمیشم دلیلش امنیت روانی و آرامش بخش بودن خانهی پدری و خودمان است.
پاپوش: تبلیغی را دیدم با این عنوان: جشنواره حضرت علی اکبر(ع)، انتخاب جوان برتر دارای تواناییهای خاص (جوان دارای معلولیت)، جو گیر شدم و رفتم ثبت نام کنم، ایکاش کلیکم از کار افتاده بود و نمیرفتم به اون صفحه، با خواندن شرایط ثبت نام به خودم گفتم: ای وای برمن که خودم را در چهل سالگی جوان میدانستم اما حداکثر سن برای شرکت در جشنوارهی جوان نمونه ۲۹سال است. من جوان نیستم 🙁