دختران و پسران دارای معلولیت زیادی سهشنبهها به مرکز مهرآفرینان سرزمین سکوت مراجعه میکنند تا شاید بتوانند شریک زندگی خود را پیدا کرده و زندگی مشترک را شروع کنند. این مرکز برای پیدا کردن همسر به دختران و پسران زیادی چه دارای معلولیت و چه سالم خدماتی را ارائه میکند، البته در کنار این کار، خدمات دیگری در زمینه کلاسهای آموزشی نیز دارد.
سهشنبهها یکی از روزهایی است که دختران و پسران مجرد برای پیدا کردن همسر آینده خود به این مرکز مراجعه میکنند. افراد سالم و افراد دارای معلولیت زیادی در این مرکز پرونده تشکیل دادهاند اما اکثر افراد حاضر در سهشنبههای ازدواج ناشنوا هستند؛ زیرا شناخت و اطلاعات آنها در خصوص مرکز بیش از دیگران است و عملا بیشتر خدمات مرکز برای این افراد ارائه میشود. کانون مهرآفرینان سرزمین سکوت به محلی امن برای این ناشنوایان تبدیل شده که به گفته مدیر مرکز از ساعت ۷ و ۸ صبح دم درب حضور دارند تا بتوانند مشکلات خود را چه در زمینه ازدواج و چه موارد دیگر حل کنند. دنیای ناشنوایان محدود است. ناشنوایی معلولیتی نامرئی است که در جامعه دیده نمیشود. یک شخص شنوا به راحتی میتواند به خواستگاری دختر دلخواه خود برود اما افرادی که ناشنوا و کمشنوا هستند مشکلات زیادی داشته و بیشتر تمایل دارند با افرادی مانند خودشان ازدواج کنند که پیدا کردن این افراد در سطح جامعه بدون وجود یک واسطه سخت و تقریبا محال است؛ بنابراین این مرکز با هدف معرفی این دختران و پسران برای ازدواج ایجاد شده است.
پسآمد: حداقل دوازه سال پیش به نیاز مکانی برای آشنایی و ازدواج معلولین پرداختم. با کمی تلاش میشه مثلا پارک ملت هر شهر را برای این امر معرفی کرد
چند روز پیش، رفتم پیش دکتر و برای انجام جراحی استخراج سنگ کلیه، پذیرش گرفتم که امروز جمعه ساعت ۱۱ برم بیمارستان بستری و شنبه یکشنبه عمل بشم، (بگو آمین یا رب العالمین).
به فرموده دکتر بعد خروج از مطب، رفتم برای بیهوشی، مشاوره قلب بگیرم. دکتر قلب خواست که نوار قلب هم بگیرم.
شخصی که نوار قلب میگرفت بعد اتمام کارش گفت: برو دیگه کارت تمومه، و به همکارش گفت: کمک کن این آقا لباسشو درست کنه.
من چرخیدم و پشت کردم به کسی که نوار قلب گرفت و مشغول مرتب کردن لباسم شدم، از پشت سر زمزمه ریز الله اکبر و حمد و سوره میآمد!؟
به همکارش گفتم: انگار وضعم خیلی خرابه که داره فاتحهام رو میخونه.
همکارش گفت: ایشون همیشه اول وقت تو نماز فاتحه میخونه.
پسوند: الحق همه پرسنل بیمارستان بقیه الله بسیار با لطف و محبت و همکاری و همراهی پاسخگو و پذیرای من بودند.
همیشه دنبال یه برنامه ثبت جزئیات سفر بودم که آفلاین کارکنه . بالاخره اپلیکیشن عالی Zeopoxa Cycling پیدا کردم. البته این یک برنامه دوچرخه سواری است که دوچرخه سوار را ردیابی و تجزیه و تحلیل میکنه، اما به درد ما ویلچریها هم میخوره. ویژگیها و مزایای برنامه برای ما ویلچریها:
محاسبه مسافت مسیر، مدت زمان، سرعت با دقت بالا و زمان واقعی.
زمان، مسافت خود را ببینید، سرعت متوسط، حداکثر سرعت، سرعت متوسط، افزایش ارتفاع، نمودارهایی با سرعت و ارتفاع و نقشه با مسیر
این برنامه دوچرخهسواری کاملاً از طریق تلفن شما کار میکند.
کتاب «سیراب از عطش» به خاطرات جانباز ۷۰ درصد «احمد شیروانی» میپردازد. این رزمندۀ داوطلب از سن ۱۵ سالگی عازم جبهه میشود و در عملیات مختلفی شرکت میکند. شیروانی دو بار مجروح میشود و از سال ۱۳۶۵ با عصا و با یک پای قطع شده به جبهه میرود و به دلیل تسلطش به زبان عربی، سالها در واحد استراقِسمع خدمت میکند. او در حال حاضر یکی از راویان قدَر و مسلط دفاع مقدس است و با بیان زیبا و لهجۀ شیرین اصفهانیاش خاطرات رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی را به نسل کنونی منتقل میکند.
نکته جالب این کهرمضانعلی کاوسی نویسنده اثر، خود نیز جانباز قطع نخاع از ناحیۀ گردن است که به دلیل ضعف در دستها و انگشتها، تمام کلمات کتاب را تنها با انگشت سبابۀ دست چپش تایپ کرده است. او حدود شش سال برای پدیدآوردن این اثر تلاش کرده است. کاوسی پیش از این دو اثر به نام «سهم من از عاشقی» و «تیغهای گل رز» را در سوره مهر به چاپ رسانده است. در بخش پیشگفتار، نویسنده چگونگی آشناییش با احمد شیروانی را شرح میدهد و تاکید میکند بیشترین تمرکز کتاب بر زمانی است که شیروانی در جبهه و بیمارستان حضور داشته است.
کاوسی معتقد است اگر خواننده مطالعه «سیراب از عطش» را آغاز کند، بعد از خواندن چند صفحه دیگر نمیتواند کتاب را رها کند و تا انتها پیش میرود. به گفته نویسنده، با توجه به فراز و نشیب روایت و گیرایی آن، «سیراب از عطش» میتواند سوژۀ خوبی برای فیلمسازان حوزه دفاع مقدس باشد. منبع
آخرین بار که برای خلاصی از شر این مهمان ناخواندهی مزاحم و نامحترم و آسیب رسان،(سنگ کلیه) اقدام کردم ، دکتر متخصص ، سی دی عکس سی تی اسکن شکم و لگنم را گرفت و مشغول برسی تصاویر شد و گفت: کلا هیچ چیزی اونطور که باید باشه نیست!؟ طحال خیلی بزرگ شده. روده بزرگ و پهن شده و راه دسترسی از پشت به کلیه را بسته. خود کلیه هم رفته بطرف پایین و توی لگن!؟
گفتم: دکتر این اوضاع حاصل ۳۰ سال زیستن با ضایعه نخاعی است.
دکتر تایید کرد و گفت: با این شرایط تنها راه ازبین بردن این سنگ کلیه ، ورود از راه مجرای ادرار و خرد کردن سنگ با لیزر است ، که البته اون هم با توچه به حجم سنگ بنظر میاد نیاز باشه سنگ در سه مرحله و در سه عمل جراحی مجزا برداشته بشه.
دکتر گفت: البته هزینهی عمل خیلی زیاد میشه. ولی میفرستمت پیش دکتر… در بیمارستان … کمی بالاتر از میدان ونک، اونجا بیمارستان دولتی هست. ممکنه وقت برای چند ماه دیگه بهت بدن، ولی هزینههاش خیلی کمتره.
از دکتر پرسیدم: یعنی این سنگ تا چند ماه دیگه برام مشکل ساز نمیشه؟
دکتر گفت: نه موردی نداره.
پسوند: فعلا منتظرم تا برچ ۹ زمان ثبت نام بیمه تکمیلی دفترچه بیمه ما برسه، تا با پوشش بیمهای خوب برم یه بیمارستان خوب عمل کنم.
همه ما انسانها در یک مسابقه مارتن با ۵۰۰ میلیون شرکت کننده، زرنگترین و خوشانسترین شرکت کننده بودیم و تونستیم بعنوان برنده و قهرمان از خط پایان عبور کنیم و تبدیل به جنین بشیم.
وقتی زرنگترین و خوشانسترین برندهی مسابقه، جایزه و پاداشش، بشه زیستن با معلولیت شدید ضایعه نخاعی، وای به سرنوشته اون آخریآ!؟
چند ماه پیش که حسابی درگیر مهمانی ناخوانده و نامحترم؛ سنگ کلیه بودم، با خودم گفتم؛ قبل از رفتن به اتاق عمل برای خارج کردن سنگ کلیه و احیانا بهوش نیامدن بعد از عمل جراحی، بهتره یه خاطره خوب برای خانواده بسازم. پس با خانواده صحبت کردم که برای آخر خرداد بریم سفر. بعد تصویب خانواده، با چند تماس تلفنی زمان سفر و مکان و محل اقامت مشخص شد.
چهار روز آخر خرداد مهمان هتل یاس متین انزلی بودیم. هوا ، دریا ، مکان و همه چیز خوب و عالی بود.
بودن در محلی که جای تفریح و نشاط و جنبوجوش بود و من فقط لنگر بودم برام جذاب و لذتبخش که نبود، هیچ، عذاب آور هم بود.
بقول حافظ شیرازی : از هر طرف که رفتم جز وحشتم نَیَفزود.
پیر شدم و حالم را چیزی جز دیدار فرشتهی رهایی بخش خوش نمیکند.
معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران از انجام پیگیریهای لازم در راستای ارتقای کیفی و کمّی سطح خدمات سامانه حمل و نقل جانبازان و معلولان شهر تهران خبر داد.
جلال بهرامی با اشاره به مسائل و مشکلات جانبازان و معلولان شهر تهران گفت: سامانه حمل و نقل جانبازان و معلولان تاکنون زیر نظر شرکت واحد اتوبوسرانی فعالیت میکرد که با دستور شهردار تهران، قرار است، هوشمندسازی این سامانه پیگیری شده و مدیریت آن به سازمان تاکسیرانی واگذار شود.
بهرامی با تأکید بر اینکه شهر متعلق به همه شهروندان است و جانبازان و معلولان نیز مانند سایر افراد باید بتوانند از امکانات و تسهیلات شهری استفاده کنند، گفت: به این منظور تلاش میکنیم تا با مناسبسازی اماکن و معابر شهری و تسهیل در ارائه خدمات لازم به جانبازان و معلولان به گونهای عمل کنیم که این قشر از حقوق یکسان با بقیه اقشار برخوردار باشند.
وی در خاتمه خاطرنشان کرد: جابهجایی مدیریت سامانه جانبازان و معلولان از شرکت واحد اتوبوسرانی به سازمان تاکسیرانی، نه تنها هیچ خللی در خدمترسانی به جانبازان و معلولان ایجاد نخواهد کرد، بلکه باعث ارتقاء و بهبود سطح خدمات به این عزیزان نیز خواهد شد. منبع
پایانه: بدترین اتفاقی که ممکنه برای سامانه حملونقل رخ بده خروج اون از مدیریت شرکت واحد است. سامانه به دلیل اینکه بخشی از شرکت واحد است امکان ورود و استفاده از خط ویژه را دارد و این موجب تسریع در جابجایی است. قطعا با انتقال سامانه این دست رسی از سامانه سلب و سامانه تبدیل به شیر بی یال و اشکم میشود.
حتی اگر سامانه همچنان امکان استفاده از خطوط ویژه را داشته باشد ، به زودی شاهد آن خواهیم بود که خودروهای سامانه تبدیل به سرویسهای افراد خاص و نور چشمی شوند.
انتقال مدیریت سامانه حملونقل جانبازان و معلولان کاملا اشتباه و فساد انگیز و زیانبار برای جانبازان و معلولان است.