توفیق اجباری

تا حالا تو منزل فامیل و دوست و آشنا چیزی عجیب و غریب و منحصر بفردی دیدید که بشه اونو تو کتاب رکوردهای جهان ثبتش کرد؟؟ وقتی داشتیم وسایل منزل‌مون را میخریدیم بحث این بود که مبل و میزتلویزیون و میزجلومبل را بعد خرید، تا شب عید کجا بذاریمشون؟؟ همسرم میگفت: منزل شما که جا نداره، بمونن منزل ما. من میگفتم: نه بابا باعث مزاحمت و تنگ شدن جای مامانت‌اینا میشه. اما همسرم میگفت: نه اصلا مهم نیست، جا برای بیشتر از اینها هم هست. چون منزل پدرخانمم کمی از منزل ما کوچکتره، گفته‌ی همسرم برام طرح سوال کرده بود که اون وسایل را کجای خانه میخواد بذاره که موجب مزاحمت نشه؟ خلاصه، گفتم مبل‌ها را آوردن منزل خودمان. چون نزدیک منزل پدرخانمم کارگاه تولیدی انواع میز بود همسرم میزها را از اونها خرید و برد منزل خودشون. به همسرم گفتم: من همش نگران اینم که میزها دست و پا گیر و مزاحم خانواده‌ات میشن. همسرم گفت: نگران نباش اونها را گذاشتم تو کمد دیواری. با تعجب پرسیدم: مگه میزها سرهم نبودن!؟ خودمون باید اونها را سرهم کنیم!؟ همسرم گفت: نه، من میزهای سرهم را گذاشتم تو کمد دیواری، مبل‌ها را هم میخواستم بذارم تو همین کمد دیواری. به همسرم گفتم: تا شاخ در نیاوردم بگو ببینم این چه کمدیه که اینهمه جا داره!؟ اصلا کجا بود که من ندیدمش!؟ همسرم گفت: دیدی حال و پذیرایی‌مون تقریبا شکل ال شده، اون دوتا دیواری که یه فضای دو در سه متر را از حال و پذیرایی جدا کرده، دیوارهای خارجیه کمد دیواریمون هستن، درب کمد هم از تو اتاق خواب باز میشه، همونجا که  فیوز برق منطقه را پروندی یادته؟ همسرم گفت: به دلیلی فنی زمان بنا کردن ساختمان اون فضای دو در سه را از حال و پذیرایی جدا کردن، ما هم اون را کمد دیواریش کردیم.

پسرفت: گفتن سالی که نکوست از بهارش پیداست، عجب فروردین گرم و داغی شد امسال!؟ با این وضع چه جهنمی بشه تابستان؟؟ شکر خدا امروز هوا ابری شده، ایشاالله یه باران تپل بباره.


آموزش برنامه نویسی و طراحی سایت و انجام پروژه های دانشجویی

بازدیدها: 37