امیرفرهاد

عصر دهم شهریور، مادر امیرفرهاد را بردیم زایشگاه، پذیرش و بستری نمودیم. شب من برگشتم خانه، اما خواهر من و همسرم اونجا ماندن. ساعت ۶ونیم صبح خواهرم زنگ زد و گفت: دعا کن زودتر زایمان انجام بشه وگرنه کار به جراحی میکشه. بعد اتمام مکالمه، برای طبیعی انجام شدن زایمان و سلامتی همسرم و فرزندم دعا کردم و نذر کردم مبلغی برای سلامتی همه‌ی مادرها و بچه‌ها هدیه بدیم به بچه‌های مورد حمایت موسسه‌ی محک. کمی از ساعت هفت گذشته بود که خبر دادند: امیرفرهاد ساعت هفت و یک دقیقه به صورت طبیعی دنیا آمد. دوست داشتم همسرم خودش هدیه‌ی بچه‌های محک را تقدیم کنه، پس کمی صبر کردیم تا اینکه همسرم به بانک رفت و نذر من و نذر خودش را روی هم تقدیم بچه‌های محک نمود. قبلا هم بخاطر لطف و عنایت خدا و بخشیدن امیرفرهاد بهمون یه هدیه کوچولو دیگه به بچه‌های محک داده بودیم. از خدای مهربان سپاس‌گزارم که قدرت کمک به هم‌نوع را بهمون داده. از خدای بخشنده تشکر میکنم که بیست برابر هدیه اولمان به بچه‌های محک را فوری بهمون بازگرداند.

پاورقی: اول اینو ببینید: عکس شش ماهگی منه. نمیدونم در این عکس چند ماه دارم اما احتمال زیاد زیر یک‌سالم باید باشه. حالا مقایسه کنید عکس امیرفرهاد را با عکس‌های من و ببینید شبیه من هست یا ……

بازدیدها: 126