۳۰ سال نخاعی بودن

آخرین بار که برای خلاصی از شر این مهمان ناخوانده‌ی مزاحم و نامحترم و آسیب رسان،(سنگ کلیه) اقدام کردم ، دکتر متخصص ، سی دی عکس سی تی اسکن شکم و لگنم را گرفت و مشغول برسی تصاویر شد و گفت: کلا هیچ چیزی اونطور که باید باشه نیست!؟ طحال خیلی بزرگ شده. روده بزرگ و پهن شده و راه دسترسی از پشت به کلیه را بسته. خود کلیه هم رفته بطرف پایین و توی لگن!؟

گفتم: دکتر این اوضاع حاصل ۳۰ سال زیستن با ضایعه نخاعی است.

 دکتر تایید کرد و گفت: با این شرایط تنها راه ازبین بردن این سنگ کلیه ، ورود از راه مجرای ادرار و خرد کردن سنگ با لیزر است ، که البته اون هم با توچه به حجم سنگ بنظر میاد نیاز باشه سنگ در سه مرحله و در سه عمل جراحی مجزا برداشته بشه.

دکتر گفت: البته هزینه‌ی عمل خیلی زیاد میشه. ولی می‌فرستمت پیش دکتر… در بیمارستان … کمی بالاتر از میدان ونک، اونجا بیمارستان دولتی هست. ممکنه وقت برای چند ماه دیگه بهت بدن، ولی هزینه‌هاش خیلی کمتره.

از دکتر پرسیدم: یعنی این سنگ تا چند ماه دیگه برام مشکل ساز نمیشه؟

دکتر گفت: نه موردی نداره.

پسوند: فعلا منتظرم تا برچ ۹ زمان ثبت نام بیمه تکمیلی دفترچه بیمه ما برسه، تا با پوشش بیمه‌ای خوب برم یه بیمارستان خوب عمل کنم.

نتیجه مطلوب

داشتم سایت‌های علمی و تحقیقاتی و پزشکی را مرور و برسی می‌کردم برای پیدا کردن اخبار جدید از درمان ضایعه نخاعی. همه جور خبر ریز و درشت از انواع درمان دارویی ، سلولی ، الکترونیکی ، تووانبخشی و …. بود. همه، همه‌جای دنیا مشغول تحقیقات هستن و بودجه‌های خیلی خوبی هم برای تحقیقات در این زمینه درنظر گرفته میشه. اما هنوز تا رسیدن به نتیجه‌ی مطلوب ما تفاوت از زمین تا آسمان است.

اونچه که برای ما معلولین و بخصوص ما ضایعه نخاعی‌ها مهم و حیات‌بخشه و بهمون اعتماد به‌نفس برای امیدوارانه و با کرامت زندگی کردن میده ، داشتن کار و شغل و درآمدی هست که  استقلال مالی بهمون بده.

دوستان معلول بی‌کار که می‌خوان یک کار شخصی و مستقل و در منزل  داشته باشن می‌تونن :

  • آگهی‌های کالایی را که خوب می‌شناسید را در دیوار خوب رسد کنید
  • کالایی را که می‌دانید قیمتش خیلی بیشتر از قیمت فروشنده است را بخرید
  • اون کالا را مجددا در دیوار آگهی کنید و بفروشید

این کار مستلزم اینه که شما یک کالا را خوب بشناسید ، مثلا : پرنده ،  لپ‌تاپ ، گوشی ، دوچرخه ، موتور ، ماشین ، ویلچر ، ساعت ، تابلو ، فرش ، تلویزیون و هر چیز که خوب ازش سر درمیارید و خوب از قیمت نو و کهنه‌اش خبر دارید. باید صبر کنید تا یک کالای ارزان قیمت پیدا کنید و اونو با تخفف ارزانتر بخرید و تحویل بگیرید و یه دستی به سر و روی اون کالا بکشید و چند عکس خوب ازش بگیرید و مجددا اونو تو دیوار آگهی کنید و با قیمت مناسب بفروشید.

این کار جواب میده اما ریسک‌های خودش را داره. مثلا  تو دیوار و شیپور پر از فروشنده و خریدار متقلب و کلاه بردار حرفه‌ای هست و به راحتی و با شیوه‌های گوناگون طعمه خودشون را صید می‌کنند.

مثلا کالای ۲۵۰هزار تومانی تومانی را به قیمت ۸۰ هزار تومان می‌فروشند. پول را دریافت می‌کنند و کالایی ارسال نمی‌کنند، و چون این مبلغ ارزش پیگیری ندارد، خریدار از هرگونه اقدام چشم پپوشی می‌کند.

روش دیگر کلاه برداری در دیوار و شیپور خرید با فیش واریزی جعلی است.

روش دیگر کلاه برداری در دیوار و شیپور درخواست بیعانه بابت ارسال کالا است، که بعد واریز بیعانه کالا را به بهانه‌های مختلف کالایی ارسال نمی‌کنند و کار را به اعتراض شما می‌کشانند و …….

اگر خواستید وارد این کسب و کار بشید توصیه می‌کنم با صرف کمی وقت با روش‌های مختلف کلاه برداری در دیوار و شیپور آشنا بشید.

دارو بهبود آسیب نخاعی

دانشمندانی که در حال بررسی داروهای بالقوه برای بهبود بهبودی پس از آسیب نخاعی هستند، مسیر امیدوارکننده‌ای را برای درمان‌های جدید کشف کرده‌اند. محققان بیش از ۱۰۰۰ داروی بالقوه را آزمایش کردند و متوجه شدند که یک داروی موجود سایمتیدین ترمیم ستون فقرات را در گورخرماهی بهبود می‌بخشد. این دارو همچنین در هنگام آزمایش بر روی موش‌های آسیب دیده نخاعی به بهبود بهبود حرکت و کاهش میزان آسیب نخاع کمک کرد. ضربه‌های ناگهانی بر روی نخاع به عنوان مثال، ضربه‌های ناشی از یک تصادف رانندگی می‌تواند منجر به صدمات مادام العمر شود. به دلیل التهاب ناشی از واکنش بیش از حد سیستم ایمنی بدن، که معمولاً در برابر عفونت‌ها محافظت می‌کند، درمان می‌تواند ناکارآمد باشد. داروهایی که با سرکوب کل پاسخ ایمنی، التهاب را کاهش می‌دهند، همچنین سلول‌های ایمنی را که باعث ترمیم می‌شوند، مهار می‌کنند. مطالعه تحت رهبری دانشگاه ادینبورگ چندین دارو را روی لاروهای گورخرماهی برای جلوگیری از التهاب بیش از حد در طول یک پاسخ ایمنی آزمایش کرد. دانشمندان کشف کردند که سایمتیدین با کمک به تنظیم سطوح هیستامین یک ماده شیمیایی آزاد شده توسط سیستم ایمنی که در واکنش‌های التهابی نقش دارد در بدن عمل می‌کند. این یافته‌ها تیم را قادر می‌سازد تا یک مسیر سیگنالینگ خاص را مشخص کند که پاسخ ایمنی پس از آسیب ستون فقرات را برای حمایت از ترمیم تعدیل می‌کند. کارشناسان می‌گویند که سایر داروهایی که به روشی مشابه کار می‌کنند نیز می‌توانند از نظر توانایی آنها در حمایت از بهبودی پس از آسیب نخاعی مورد آزمایش قرار گیرند. با این حال، آنها هشدار می‌دهند که مطالعات بیشتری برای بررسی تأثیر آنها در آزمایشات بالینی انسانی مورد نیاز است. محققان می‌گویند این مطالعه مفید بودن گورخرماهی در فرآیند کشف دارو را برجسته می‌کند. تیم تحقیقاتی شامل دانشمندانی از دانشگاه ادینبورگ، موسسه تحقیقاتی مرکز بهداشت دانشگاه مک گیل و دانشگاه فنی درسدن بود. توانایی غربالگری تعداد زیادی دارو با استفاده از مدل گورخرماهی، هدف مهمی را برای تحقیقات آینده در مورد ترمیم نخاع آشکار کرده است. یافته‌های ما راه را برای درمان های جدید بالقوه‌ای که می‌توانند التهاب را تعدیل کرده و بهبودی پس از آسیب نخاعی را بهبود بخشند، باز می‌کند. منبع

انگیزشی

فردی بود که چای را آن قدر کم رنگ می‌‌نوشید که به سختی می‌‌توانستیم بفهمیم که آب جوش نیست! چربی‌ و نمک هم اصلا نمی‌‌خورد! ورزش می‌‌کرد و وقتی از ا‌و علت این کار‌هایش را می‌‌پرسیدیم، می‌‌گفت که این‌ها برای سلامتی‌ بد است و سکته می‌‌آورد. ا‌و در چهل و پنج سالگی در اثر سکته قلبی درگذشت!

چندی پیش یک زندانی در امریکا از زندان گریخت. به ایستگاه راه‌آهن می‌رود و سوار یک واگن باری می‌شود. در واگن به صورت خودکار بسته می‌شود و قطار به راه می‌افتد. او متوجه می‌شود که سوار فریزر قطار شده است. روی تکه کاغذی می‌نویسد که این مجازات رفتارهای بد من است، که باید منجمد شوم. وقتی قطار به ایستگاه می‌رسد‌، مامورین با جسد او روبرو می‌شوند. در حالی که فریزر قطار خاموش بوده است.

منتظر هرچه باشیم، همان برایمان پیش می‌‌آید. منتظر شادی باشیم، شادی پیش می‌‌آید. منتظر غم باشیم،غم پیش می‌‌آید.

هرگز پول را برای بیماری و مشکلات پس انداز نکنیم. چون رخ می‌‌دهد. پول را برای عروسی، برای خرید خانه، اتومبیل، مسافرت و نظایر آن پس انداز کنیم. وقتی می‌‌گوئیم این پول برای خرید اتومبیل است، دیگر به تصادف فکر نکن.

ژاپنی‌ها می‌گویند: اگر فریاد بزنی به صدایت گوش می‌دهند! و اگر آرام بگویی به حرفت گوش می‌دهند! قدرت کلماتت را بالا ببر نه صدایت را! این باران است که باعث رشد گل‌ها می‌شود نه رعد و برق!

در خانه‌ای که آدم ها یکدیگر را دوست ندارند، بچه‌ها نمی‌توانند بـــــزرگ شوند! شاید قد بکشند، اما بال و پر نخواهند گرفت!

زندگی کوتاه است … زمان به سرعت می‌گذرد … نه تکراری … نه برگشتی … پس از هر لحظه‌ای که می‌آید لذت ببرید ….

پسوند: وقتی مسئولین و خانواده‌هایشان و اعوان و انصارشان در رانت و قاچاق و پول‌شویی و پست مدیریت و دست اندازی به اموال عمومی به نفع مطامع شخصی خود بی‌حیا و بی‌عفت و بی‌حجاب هستند، طلب حجاب از دختران و زنان به ترکستان رفتن نیست!؟

مطالبه‌گری

۴۴ سال بعد از وعده آب و برق و زمین مجانی، گفتند: مددجویان تحت پوشش سازمان بهزیستی جهت معافیت از تعرفه‌های قبض آب و برق و گاز با مراجعه به پیشخوان دولت به نشانی   https://sam.behzisti.net نسبت به تکمیل اطلاعات و ثبت درخواست خود اقدام نمایند.

متاسفانه این سامانه هم مثل سیستم امنیتی بانک ملی و سامانه اینترنتی سوابق مالی شهرداری تهران و خیلی از افراد و اماکن مهم علمی و نظامی و اطلاعاتی و امنیتی خرابه.

میگن وب سایت شهرداری تهران را هک کردن و خیلی شیک و مجلسی رد هرچی فساد و رانت و پول و ملک و مجوز بوده را پاک کردن، حتی سوابق مربوط به شهردار کاپیتان خلبان پلیس رییس مجلس قالیباف هم پاک شده.

میگن خالی کردن صندوق‌های امانات بانک ملی، ترفند و سیاه بازی بوده برای دسترسی به دفتر خاطرات رفسنجانی، که توسط فائزه در اون در یکی از صندوق‌های امانات اون بانک نگهداری می‌شده. این‌هایی که میگن اگر درست باشه عین فاجعه است، و اگر درست نباشه باز هم عین فاجعه است، چرا که گویای باور مردم به بدکرداری و نادرستی دستگاه است.

پاورقی: پنجمین جشنواره رسانه‌ای معلولان در بخش‌های گزارش مکتوب، گزارش تصویری، مصاحبه مکتوب، مصاحبه تصویری، نقد و یادداشت با موضوع مطالبه‌گری درباره مشکلات معلولان و کلیپ آموزشی۶۰ ثانیه‌ای با موضوع فرهنگ رفتار با معلولان برگزار می‌شود و علاقه‌مندان برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانند در واتساپ با شماره ۰۹۰۳۱۸۴۹۸۷۹ تماس بگیرند. علاقه‌مندان تا پایان مردادماه می‌توانند آثار خود را به دبیرخانه جشنواره ارسال کنند، ضمن اینکه آئین اختتامیه نیز مهرماه ۱۴۰۱ بعد از دو سال به‌صورت حضوری برگزار می‌شود.

مدیریت سیاه‌تر از ذغال

زنگ زدم شرکت سازنده ویلچر برقیم، بعد سلام ، گفتم: ویلچرم مشکل ذغال پیدا کرده، قبل نمایشگاه همکارانتان گفتن باشه برای بعد نمایشگاه، خواستم ببینم آمادگی پذیرش ویلچر برای سرویس دارید؟ گفتن: بله، مشکلی نیست، اما حتما با هماهنگی بیایید.

گفتم: با این اوضاع احوال که قیمت همه چیز مثل طلا و دلار و رمز ارز دیجیتال، لحظه‌ای تعین میشه، الان قیمت ذغال چقدر میشه؟. گفتن: زیاد نمیشه نگران نباش ذغال دونه ای ۲۵ هزار تومنه.

گفتم: تو نمایشگاه تجهیزات و خدمات توانبخشی معلولین، جانبازان، سالمندان قیمت‌ها بی‌نهایت بالا بود و با این قیمت‌های نجومی دیگه دست کسی به ویلچر برقی نمیرسه و من حتی نمی‌تونم ساده‌ترین و ارزان ترین ویلچر برقی را تهیه کنم. گفتن: با شرایط خاص شما (قد بلند و فلج از گردن) کمتر ویلچری مناسب استفاده‌ی شماست. گفتن: شما از وقتی قیمت‌ها یک پنجم اینی که هست، بود، می‌خواستی ویلچر بخری، بدان و آگاه باش که قیمت‌ها درحال رشد هستن و الان بخری بهتر از سال آینده است.

گفتم: من این ویلچر را یک میلیون و هشتصد خریدم تا حالا دوبرابر خودش خرجش کردم فقط یه صندلیش شد ۲و نیم میلیون و یه پوسته گیربکس شد ۱و نیم میلیون.

گفتن: همین ویلچر خودت میدونی لاستیک چرخ عقبش جفتی ۲و نیم میلیون شده. گفتم: اتفاقا من نگران همین بودم چون لاستیک‌های ویلچرم صاف شدن، سعی میکردم الکی بیرون نرم که یوقت پنچر نکنم، از این به بعد سعی می‌کنم تو خونه هم نرم و آهسته به سراغش بروم ، مبادا که ترک بردارد لاستیک چینی ویلچر تنهایی من.

پاپوش: به‌ کجا چنین شتابان!؟ ونزوئلا؟ اوکراین؟ بلاروس؟ کنیا؟ اتیوپی؟ آرژانتین؟ یونان؟ ترکیه؟

گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سر آید…

گفتم که نان گران شد، گفتا گران تر آید!!!

گفتم ز نرخ قصاب، فریاد ما بلند است…

گفتا که گوشت کم خور، تا حاجتت برآید!!!

گفتم ز نرخ تن پوش، فریاد ای ولایت

گفتا که لنگ بر پوش، چون در یمن برآید!!!

گفتم چرا کم است این، یارانه های نقدی ….

 گفتا خموش غافل، این نیز هم نیاید!!!

گفتم که از گرانی، جانم به لب رسیده….

گفتا تحملش کن، تا جان تو درآید!!!

وصله پینه ویلچر

سال‌ها پیش دل طلب ویلچر برقی ‌کرد، منم یک ویلچر فاتح براش خریدم ۱٫۸ میلیون تومان. از اون موقع تا حالا قیمت ویلچر با افزایش نرخ دلار و تورم مرتب بالا رفته و الان ۳۰ برابر وقتی شده که من ویلچر خریدم. اخیرا صندلی ویلچرم که همیشه از راحتیش ناراضی بودم در حد انفجار خراب شده. شرکت سازنده یک صندلی استوک زده دار ته انبار داره که میگه ۲میلیون و ۳۰۰هزار تومان. چاره‌ای جز اعتماد به خود شرکت ندارم. صندلی خودروهای ایرانی را میشه زیر ۲میلیون تهیه کرد اما مهم کسی هست که بتونه اونو بدون آسیب به سیستم‌های الکترونیک ویلچر، روی ویلچر نصب کنه. قدیمی‌ها گفتن آدم خسیس دوبار غذا میخوره. یعنی دوباره کاری میکنه. منم می‌ترسم ویلچر را برای تعویض یا تعمیر صندلی بدم دست آدم نا آشنا با ویلچر و اون برا درست کردن ابرو بزن چشم را کور کنه و قلی بمونه و حوضش.

پسینه: آدم چنار تو مغزش سبز میشه با این اوضاع قشنگ مملکت گل و بل‌بل.

سینه مالا مال درد است ای دریغا مرحمی

درخواست استمداد

رییس جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت‌الله دکتر سید ابراهیم رئیسی، سلام

جناب آقای رییس جمهور، حضرت عالی قطعا اشراف بر اوضاع اقتصادی کشور و مردم دارید. در این اوضاع نابسامان، وضعیت اقتصادی و روحی روانی خانواده‌هایی که عضوی از آنها دارای معلولیت است، بسیار بدتر از سطح معمول جامعه است.

ابتدایی ترین نیاز معلولین کم توان و ضایعه نخاعی، تهیه ویلچر و ویلچربرقی است.

متاسفانه تورم و گرانی افسار گسیخته موجب شده تهیه‌ی ویلچر برقی این ابزار ضروری و نیاز اولیه معلولین کم توان و ضایعه نخاعی، برای اکثر قریب به اتفاق معلولین کشور غیر ممکن باشد.

اینجانب مهرداد زندی یک معلول ضایعه نخاعی از طرف کل معلولین کشور که از هر نظر جزو ضعیفترین اقشار جامعه می‌باشیم، از حضرت عالی بعنوان رییس جمهوری اسلامی ایران درخواست می‌نمایم، به بنیاد‌ها و ستادها و کمیته‌ها و نهادها و ارگان‌ها و سازمان‌های ذی صلاح دستور دهید که با نهایت مساعدت دستگیر معلولین در تهیه‌ی ابزار ضروری و نیازهای اولیه زندگی، باشند.

باسپاس فراوان از حسن توجه حضرت عالی، و من الله توفیق.

تقدیر و تشکر

از مرداد ۱۳۸۹ تحول چشمگیری در زندگیم بوجود آمد، چون ابزاری بنام ویلچر برقی فاتح ۱۱۰ وارد زندگیم شد. اون موقع یک میلیون و هشت‌صد و پنجاه هزار تومان قیمت ویلچر شد، یک چهارم قیمت پراید. خوشبختانه بیمه نیمی از هزینه را برگرداند. ویلچرم همیشه خوب خدمت میکرد و من رضایت کامل ازش داشتم. حداکثر پیمایش بنده با ویلچرم هفته‌ای ۵کیلومتر، ماهی ۲۰کیلومتر، سالی ۲۴۰کیلومتر، و در کل ۱۶۰۰کیلومتر بوده است. مهر ماه ۹۵ چرخ راست ویلچرم هنگام حرکت تپ‌تپ میکرد. دوستان اسپیشیالی نوشتن اشکال از ۴ذغال ۲موتوراست. با تعویض ذغال توسط خودمون، مشکل رفع نشد و بالآخره مجبور شدم ویلچر را بفرستم شرکت. شرکت ویلچر را راه انداخت، اما همچنان مشکل داشت، گاهی بعد پیمایش یکی دو کیلومتر سکته میکرد و خاموش میشد و برای حرکت مجدد، کسی باید ویلچر را مقداری هل میداد. اینبار یک چرخ ویلچر کلا تعطیل شده، گاهی ویلچر با نیروی یک چرخ حرکت میکنه. شرکت میگه: به دلیل استهلاک تعمیر کردنش ممکنه موجب هزینه‌های زیادی بشه،(آفتابه خرج لحیم) پس بهتره یه ویلچر نو بخرید. قیمت ویلچر برقی فاتح جدید هفت میلیون تومان است، یک سوم قیمت پراید، بیمه هم دیگه تعهدی در این زمینه ندارد.
پیوست: اعلام میدارد مراتب امتنان و خرسندی تقدیر تشکر و سپاسگزاری بیکران از جهد و تلاش‌ و کوشش‌ها و بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر و جهادی کلیه‌ی مسئولین نظام مقدس و ولایی جمهوری اسلامی در رشد و پیشرفت و ترقی و اعتلا و پشبرد مجاهدانه اهداف و مکنونات قلبی‌شان که همانا حساب‌های بانکی، حقوق نجومی، اختلاس خرد و کلان، اسکله‌های خصوصی، قاچاق سازمانی، مدرک جعلی، چند شغله بودن نیست تبریک به ملت شریف همیشه در صحنه برای اقتصاد مقاومتی با رویکردی جهادی، انعطاف پذیر، فرصت ساز، مولد، درون‌زا، پیشرو و برون‌گرا.

نزدیکی کامل

بآلآخره زدم به سیم آخر و رفتم تو دل‌مآجرآاا. ساعت ۱۸ روز جمعه سوار بر ویلچربرقیم از منزل زدم بیرون و تخته گآاازز کلی سربآلآیی‌ رفتم تا حدودا بعد ۴۰دقیقه به دریاچه‌ی شهدای خلیج فارس رسیدم. اونجا که رسیدم یکی از شش لامپ شارژ ویلچرم خاموش شده بود. هرجا که میشد گشت را گشتم و آمار اونجا را درآوردم. به همین دلیل لامپ دوم شارژ ویلچرم هم خاموش شد. در مکانی که تاسیسات هوادهی به آب وجود داشت، کودکی که کمتر از ۷سال داشت به پدرش می‌گفت: اینجا بوی شمآل میآمد. بله، راست می‌گفت، ولی بنظر من بوی شمال بسیار بیشتر از دریاچه‌ی شهدای خلیج فارس است. در تمام مدتی که اونجا بودم اصلا حس خوبی نداشتم، در منزل و کنار خانواده بودن برام بسیار شیرین‌تر از اون مکان بودن، می‌نمود. ساعت۲۰ بسوی منزل حرکت کردم، هنوز مسافتی را نپیموده بودم که لامپ سوم شارژ ویلچرم هم خاموش شد، از اینجا دیگه ترسیدم که نکنه تو این راه پر فراز و نشیب بمآانم بی‌شارژ. برای همین رفتم دم درب نگهبانی جایی که متعلق به شهرداری بود و بهشون گفتم: شارژ ویلچرم داره تمام میشه، ممکنه بیام داخل و با برق اینجا ویلچرم را شارژ کنم؟؟ نگهبان اونجا هم گفت: چرا نشه؟ بفرما داخل. از شانس خوب من پریز برق دفتر نگهبانی نزدیک درب بود. نیم‌ساعتی ویلچر را با برق شهرداری شارژ کردم و بعد تشکر از نگهبان‌ها بسوی خانه حرکت کردم. در منزل همسرم ازم پرسید: خوش‌گذشت؟ گفتم: بدون شماهآا اصلا. دلمآن در منزل نزد شمآهآا جا مانده بودندی سی همه عمر.