سوپاپ اطمینان

شاهی کشوری را اشغال کرد، و به وزیر خود گفت: وزیر فوری قوانینی وضع کن تا فکر مردم به قیام علیه ما معطوف نشود!

فردای آن روز وزیر نزد شاه آمد و قوانین را خواند:

  1. شاه صاحب جان و مال همه مردم است

  2. حقوق یک چهارم گذشته

  3. مالیات ۳ برابر فعلی

  4. گوزیدن ممنوع !

شاه گفت: قانون چهارم چه معنی دارد؟!

وزیر گفت: قانون چهارم سوپاپ اطمینان است، بعدا متوجه معنی آن خواهید شد!

جارچیان قوانین را اعلام کردند؛

ملت گفتند: این که جان و مال ما از آنِ شاه باشد توجیه دارد، چون ایشان صاحب قدرت است؛ ولی یعنی چه نتوانیم بگوزیم!؟

مردم برای اینکه از امر شاه نافرمانی کرده باشند در کوچه و پس کوچه می‌گوزیدند ، جلسات شبانه گوز برگزار می‌کردند و هر گاه می‌گوزیدند احساس می‌کردند که علیه استبداد شاه اعتراض و قیام نموده‌اند!

ماموران هم مدام در حال دستگیری گوزوها بودند و گاهی به توالت‌های عمومی یورش می‌بردند و گوزوها را دستگیر می‌کردند…!

روزی شاه به وزیر گفت: الان معنی سوپاپ اطمینانی که گفتی را می‌فهمم! چون باعث شده که هیچکس به ۳ قانون اول توجهی نکند!

و چقدر این حکایت برایمان آشناست: برای اینکه چپاول ؛ اختلاس ؛ رانت ؛ وطن فروشی معلوم نشود مدام قانون چهارم و سوپاپ اطمینان را به شکل های مختلف به روز می‌کنند.

بازدیدها: 145

طرح اصلاح قانون انتخابات

بر اساس تصویب کمیسیون شوراها: سن کاندیداهای ریاست جمهوری باید بین ۴۵ تا ۷۵ سال باشد. همچنین مدرک نامزدهای ریاست جمهوری باید حداقل کارشناسی ارشد یا معادل حوزوی آن باشد. همچنین بر اساس مصوبه دیگر کمیسیون شوراها نحوه تعیین رجل سیاسی و مذهبی مشخص شد. بر اساس نظر نمایندگان رجل مذهبی باید به تایید ۲۵ نماینده مجلس خبرگان رهبری و رجل سیاسی باید به تایید ۱۰۰ نماینده مجلس برسد. همچنین نامزدهای ریاست جمهوری برای تایید مدیر و مدبر بودن باید دارای سابقه ۸ سال نمایندگی مجلس یا وزیر یا معاون رئیس جمهور یا همتراز آنها در سمت‌های اجرایی مانند فرماندهی نیروهای مسلح باشد. (در این طرح سه اسم نمایانه: لاریجانی، حداد عادل، محسن رضایی)  

پیوست: اخیرا با پماد آلفا آشنا شدم. دارویی: ارزان، گیاهی، ایرانی و بسیار سودمند جهت ترمیم زخم است. دوستان نخاعی حتما تهیه کنند.

بازدیدها: 30

آبرو

بیست سال پیش رفتم سربازی، بعد از آموزشی در روز تقسیم، شخصی آمد بین سربازها و من و چند تا از بچه‌هایی را که درس فنی خوانده بودیم را با خودش برد تا در یکی از مهمترین(در زمان خودش) کارخانه‌های‌ سازمان صنایع دفاع مشغول به خدمت بشیم. اون موقع وزیر کشور کنونی مدیر اونجا بود. صبح با سرویس پرسنل رسمی، با لباس سربازی میرفتم سرکار و ساعت ۱۴با سرویس برمیگشتم خانه. خیلی زود توانایی خودم را نشان دادم و با خواست رییس پروژه کار با یکی از بزرگترین دستگاه‌های سوراخکاری کشور را شروع کردم. کاری که پرسنل رسمی انجامش می‌دادند را من با دو برابر سرعت انجام میدادم. کارم خیلی خوب بود و بسیار تو چشم همه بودم. برخورد همه با من بسیار دوستانه و با محبت بود. اوخر خدمت چند بار بهم پیشنهاد استخدام دادند. چند وقت پیش زنگ زدم به مدیر کارگاهی که من سربازش بودم، کلی تحویلم گرفت و کلی احوالم را پرسید، گفتم: ازدواج کردم و حال و روز خوبی دارم. حرف مسکن شد، گفتم: در خانه پدری ساکنم. خلاصه از لطف اوشان معرفی شدم به تعاونی مسکن محل خدمتم، اونها گفتن: بیا ۵میلیون پیش و متری۶۰۰هزار تومان بده تا یک دستگاه آپارتمان از برجی ۹طبقه در حومه‌ی تهران(شهر اندیشه) بهت بدیم. شرایط پرداخت و محل برج خوب بود تنها بدیش این بود که من پول نداشتم.

پیوست: مدیرانی که زمان سربازی من، همکار وزیر کشور کنونی بودن، الان همه در حد رییس سازمان و معاون وزیر ارتقاع شغلی پیداکردن، به لطف رییس زمان سربازیم آخر هفته‌ی جاری میریم مسافرت، جایی که قبلا هم رفته بودم.

فروشی: یک دستگاه ویلچر برقی مِیرا اوپتیموس وان، ساخت آلمان

شماره تلفن تماس با فروشنده این ویلچر آقای کریمی: ۰۹۱۹۷۹۴۱۰۹۷

بازدیدها: 92