تولید سلولهای عصبی جدید در مغز و طناب نخاعی

دانشمندان نشان دادند که امکان ایجاد نورون‌ها از سلول‌های خود فرد جهت ترمیم آسیب‌های مغزی و نخاعی و درمان بیماری‌هایی چون آلزایمر وجود دارد، ولی هنوز آنها از اینکه این نورون‌ها هر بهبود عملکردی را نشان می‌دهند یا خیر اطمینان ندارند. آسیب‌های نخاعی منجر به از دست دادن برگشت ناپذیر نورون‌ها می‌شود و می‌تواند موجب عملکرد ناقص نورون‌های حرکتی و حسی گردد. دانشمندان امیدوار هستند که تولید دوباره این سلول‌ها می‌تواند در ترمیم این آسیب‌ها مفید باشد. اما طناب نخاعی افراد بالغ توانایی محدودی در تولید نورون‌های جدید دارد. پزشکان سلول‌های بنیادی را جایگزین نورون‌ها کردند، ولی با موانع و مشکلات دیگری روبرو شدند. بنابراین نیازی به روش نوین دیگری جهت جایگزینی نورون‌های از دست رفته وجود دارد. در ابتدا محققین موفق به تغییر آستروسیت‌ها به شبکه‌ای از نورون‌ها در موش شدند. اکنون آنها توانستند آستروسیت‌های تشکیل دهنده اسکار را در طناب نخاعی موش‌های بالغ به نورون‌ها تبدیل کنند. آستروسیت‌ها به فراوانی وجود دارند و هم در مغز و هم در طناب نخاعی پراکنده شده اند. در پاسخ به جراحات این سلول‌ها تکثیر یافته و در تشکیل اسکار شرکت می‌کنند. زمانی که بافت اسکار شکل گرفت، ناحیه آسیب دیده را عایق بندی کرده  و یک سد بیوشیمیایی و مکانیکی را برای باززایی نورون‌ها ایجاد می‌کند. این مطالعه گزارش کرد که تولید نورون در طناب نخاعی موش‌های بالغ و پیر در هر دو جنس اتفاق می‌افتد، اگرچه سرعت پاسخ آنها در موش‌های پیر کندتر می‌باشد. هم اکنون دانشمندان به دنبال سرعت بخشیدن به این فرآیند می‌باشند. در حدود ۴ هفته تشکیل نوروبلاست ها و ۸ هفته بلوغ آنها به نورون‌ها زمان می‌برد، که این فرآیند کندتر از شرایطی است که در آزمایشگاه رخ می‌دهد. در طناب نخاعی نورون های بالغ القا شده توسط از بازبرنامه ریزی آستروسیت‌های موجود پس از گذشت ۲۱۰ روز پس از شروع آزمایش ایجاد شدند. بدلیل آنکه در بازبرنامه ریزی سلول‌ها به مراحل اولیه تکوینشان، احتمال رشد تومور وجود دارد، محققین موش‌ها را در طی مطالعه برای مدت یک سال از نظرعلایم تشکیل تومور مورد بررسی قرار دادند و هیچ علایمی را گزارش نکردند. منبع

پیوست: همچنان عرق میکنم فجیع. نکته جالب اینه که وقتی روی ویلچر نشستم و یا به پهلو خوابیدم عرق نمیکنم، فقط وقتی طاقباز خوابیدم عرق میکنم.

  مشاوره اینترنتی برای افراد دچار آسیب نخاعی

 اخبار داخلی سلول های بنیادی

 اخبار بین المللی سلول های بنیادی

 مقالات تخصصی سلول های بنیادی

 سایت های مرتبط با سلول بنیادی

 بانک خون بندناف رویان

 مرکز تحقیقاتی و درمانی ناباروری یزد

 انجمن دیابت ایران

 انجمن دیستروفی ایران

 مرکز تحقیقات هماتولوژی

بازدیدها: 69803

دارم بابا میشم

مطالب چند هفته‌ی گذشته زمینه چینی‌هایی بود تا امروز برسم به اینجا که بگم: در یک‌سال گذشته برای من و همسرم کلی شادی‌ و اندکی دلخوری پیش آمد که در این مطلب به مهم‌ترینش می‌پردازم:

از روز اول به همسرم میگفتم: بعد اینهمه مدت، بهتره برای مشاوره و راهنمایی گرفتن بری پیش یه دکتر متخصص و شرح حالت را بگی، تا ببینیم برای باردار شدن چی بهت میگه؟؟

همسرم در جواب به این خواسته‌ی من میگفت: باشه، بعد فلان روز، بعد فلان مراسم، این اوخر میگفت: بعد عید نوروز. این رفتارش باعث دلخوری من شده بود و حسابی منو کج خلق و غرغرو کرده بود، منم در پاسخ به هرچه که همسرم میگفت و هرچیزی که میخواست، میگفتم: ایشالله بعد نوروز.

بعد مراسم روز جهانی معلولان در برج میلاد، یه‌روز صبح همسرم آمد کنار تختم و گفت: یکم برو اونرتر بشینم کنارت، میخوام خبری که خیلی دوست داری و منتظرش بودی را بهت بدم. در حالی که داشتم میرفتم کنار گفتم: لازم نکرده، بذار باشه بعد نوروز بگو.

همسرم نشست کنارم و گفت:

دیگه نمیخواد اصرار کنی برای مشاوره برم دکتر.

دیگه نمیخواد نگرانه اطاعت از امر ولی‌امرمسلمین جهان در راه نجات کشور از سالخوردگی باشی.

دیگه دلیل نداره برای ورزش نکردنم غر بزنی بجونم، چون دلیل داره که صبح‌ها نمیتونم پاشم برم باشگاه.

تازه، دلیل اینکه چرا وقت برگشتن از برج میلاد حالم بهم خورد را فهمیدم.

دلیل اینکه چرا اون روز مشکل دفع ادرار پیدا کرده بودم را فهمیدم.

دلیل اینکه چرا بعضی وقت‌ها نمیتونم جلوی خوردنمو بگیرم را فهمیدم.

گفتم: خوب بگو ببینم چیه دلیل اینهآاا؟

همسرم گفت: دلیلش اینه که تو داری پدر میشی.

با خونسردی تمام گفتم: برو بابآاااااااا، الکی میگی؟

گفت: نه بخدا راست میگم.

گفتم: از کجا فهمیدی؟

گفت: دیدی امروز زودتر پاشدم، با بیبی‌چک آزمایش کردم.

گفتم: من دوتا بیبی‌چک گرفته بودم که قبلا استفاده شد، دیگه بیبی‌چک نداشتیم!؟

گفت: دیروز که رفته بودم بیرون گرفتم.

گفتم: برو بیار ببینمش.

رفت و آوردش و نشونم داد.

بهش گفتم: نه خیر این دوتا خط یعنی منفیه و خبری نیست.

همسرم گفت: نه بخدا، یعنی مثبته، مهرداد تو به آرزوت رسیدی و داری پدر میشی.

اینجا بود که پر از حس‌های قشنگ شدم، دلم لرزید و زدم زیر گریه.

ته‌بندی: خدای خوبم: سپآاااس برای دادهآ و نداده‌هآت. ممنون که همه چیز را به وقتش بهم میدی. البته، تو پرانتز بگم که از نگاه زمینیه من، انگار نمایشگر وقته برآورده شدن آرزوهای من یه مقدار متنابهی عقبه، اما کلی جای شکر داره که خواب نیست.


حرف من با بچه‌ام از زبان مولانا جلال الدین محمد بلخی
:

اندر دل من مها دل‌افروز تویی

یاران هستند و لیک دلسوز تویی

شادند جهانیان به نوروز و به عید

عید من و نوروز من امروز تویی


۱۰ راه جالب خبر دادن بارداری به اطرافیان

بازدیدها: 782