کتابهایی که در زمینهی شاد زیستن و تغییر راه و شیوهی زندگی نوشته شدن واقعا مفیدن و به من خیلی کمک کردن که بتونم به حال خوب برسم. بعد مطالب توی کتابها، دو رویداد دیگه کمک کرد که حالم عالی و متعالی بشه، اولیش را پدرم اینطوری رقم زد: چند سال پیش پدرم این خانهای را که الان توش ساکن هستیم را خرید و بهم گفت: پسر جان این خانه را برای تامین آتیه تو خریدم که بعد ما، خدا نکرده آواره نشی، هر وقت هم بسلامتی ازدواج کنی این خانه را در اختیار تو و همسرت میذارم تا هیچ وقت نگران مسکن نباشی. با اینکه این کار پدرم خیلی بهم حالداد و کلی به آینده بخصوص برای ازدواج امیدوارم کرد، اما یجورایی هم بیقرارم کرد، آخه با خودم میگفتم: آدم که درآمدی نداشته باشه با خانه میتونه چه کنه؟ نمیشه که از آجرهای خانه بعنوان خرج خانه استفاده کرد. تا اینکه اتفاق مهم دوم افتاد تا حالم را متعالی کنه، در دورهی اول ریاست جمهوری دکتر محموداحمدینژاد یکی از ایمیلهایی را که برای هر مسئولی فرستاده بودم را به قسمت رسیدگی به شکایتهای مردمی دفتر ریس جمهور فرستادم، چند ماه بعدش باهام تماس گرفتن و گفتن: هرچی مدرک داری را بیار فلان جا جهت برسی و به جریان انداختن پروندهات. بعد کلی(بیشتر از یکسال) رفت و آمد و از این کمیسیون به اون کمیسیون رفتن، بآلآخره ارتش پذیرفت به سربازش که در زمان خدمت سربازیش معلول شده مستمری ازکار افتادگی بده. داشتن کار و درآمد و حقوق ماهانه به هر معلولی بینهایت اعتماد بنفس و حس و حال و انرژیمثبت و امید به آینده روشن میده.
پسینه: در دو مطلب اخیر تجربه خودم در مورد ریشه و دلیل افسرده حالی معلولها و راه کمک بهشون را برای کسانی که با معلولهای افسرده حال در ارتباط هستن بیان کردم. امیدوارم همه دوستان معلولم پر پرواز خودشونو داشته باشن.
بازدیدها: 37