بعد نامزدیمون، بهی، یا بهتره بگم نامزدم تقریبا هر چهار، پنج روز یه بار میآمد پیشم، اتفاقا یکی دو بار هم توالت و حمام رفتنم را دید. حرفهایی که خانوادهام با نامزدم میزدن در مورد وفاداریش و رفیق نیمهراه نبودنش و حمایتشون ازمون بود. ما هم اگه نامزد بازی برامون وقتی میگذاشت در مورد نوع و زمان عقد و عروسی و خرید و نوع لوازم منزل حرف میزدیم. نامزدم میگفت: بهتره عقدمون قبل محرم صفر باشه تا بتونم شبها پیشت بمونم. اما من تردید و نگرانی زیادی داشتم و میگفتم: عقد باشه برای بعد محرم صفر تا بتونیم بعد آشنایی کامل تصمیم بگیریم. بالاخره قرار گذاشتیم که توی یکی از عیدهای قربان یا غدیر یه عقد ساده خودمونی با حضور دو خانواده بگیریم. پدرم مدارکمون را برد دفتر ازدواج، اونجا برامون پرونده تشکیل دادن و نامه دادن که بریم برای آزمایش خون و ادرار. آزمایشگاه رفتنمون مدام عقب میافتاد، یهروز نامزدم سرکار بود، یهروز من نمیتونستم برم بیرون، روزی که هردو آماده بودیم هوا بارانی بود. داستان ما شده بود حکایت اون جوک که میگه: یارو میره تو جهنم ایرانیها میبینه همه نشستن دارن صفا میکنن و خبری از تنبیه با قیر داغ نیست، میپرسه: جریان چیه؟ میگن: اینجا یک روز قیر نیست، یک روز قیف نیست، یه روز قیر و قیف هست، سوخت نیست، روزی که سوخت هست کبریت نیست، روزی که همهچیز هست مامورش نیست!. عید قربان مطابق رسوماتی…..کلی پیاده شدم و دوتا النگو عیدی دادم به نامزدم. از روزی که با نامزدم آشنا شدم آسمان باهامون سر ناسازگاری گذاشته بود و مدام میبارید و ما را در آزمایشگاه رفتن همراهی نمیکرد، بالاخره دو روز قبل عید غدیر دل به باران زدیم و رفتیم آزمایش دادیم، خوشبختانه نتیجهاش مطابق میل ما بود. هنوز تو شوک عید قربان بودم که خوردم به عید غدیر، اینبار برای اینکه نامزدم بتونه روزهای آخر و لحظههای شاد با خانواده و با همکاران بودنش را ثبت کنه دوربین عکاسیای را که تازه خریده بودم را بعنوان عیدی تقدیمش کردم. چون آزمایشگاه رفتنمون دیر شد، عقدمون عقب افتاد و این برای من که نگران و مردد بودم خوششانسی بحساب میآمد، تا اینکه یک شب……..ادامه دارد
پیوست: در مراسم خواستگاری و نامزدی و بعدش والدین من و والدین نامزدم چند بار به نامزدم گفتن: تو باید تحت هر شرایطی تا آخرین لحظه عمرت با مهرداد باشی و اونو تنها نذاری. منم چند بار در جوابشون گفتم: من اصلا زندگی اجباری و تحت هر شرایطی را نمیخام. همیشه راه جدایی در زندگی با من برای هر دو طرف بازه.
بازدیدها: 1676