سردی کردن من

در مطلب قبلی گفته بودم که به دلیل اونکه سردیم کرده بود کمی ناخوش شده بودم جریان از این قرار بود: صبح که از خواب بیدار شدم احساس کردم تمام بدنم مثل کسانی که آمفولانزا میگیرند درد میکنه، اول فکر کردم که آمفولانزا گرفتم، کمی که گذشت لرزم هم گرفت علائم آمفلانزا تکمیل شده بود، چند تا قرص انداختم سرماخوردگی و مسکن خوردم تا ببینم نتیجه چیمیشه. ظهر وقتی که نهار میخوردم با هر قاشق سالادی که میخوردم حالت تهوع بهم دست میداد، با خودم گفتم که حتما سردیم کرده هرچی که میگذشت حالت تهوع شدید تر میشد. چون قبلا هم سابقه ی این اتفاق و حالت ها را داشتم به مادرم گفتم که ۲ تا لیوان آب نبات داغ برام درست کنه و بیاره تا بخورم (بهترین دوای کسی که سردیش کرده همین آب نبات داغ است، عکس این نبات داغ را حتما ببینید). قبلا ها که اینطوری میشدم بعد از خوردن آب نبات داغ گلاب به روتون هرچی که توی معده ام بود بالا میاوردم و مشکلم کلا برطرف میشد اما اینبار مثل همیشه نبود که نبود . دلم دردی گرفته بود که نگو و نپرس، انگار باد یه توپ بسکتبال توی دلم بود، حالت تهوع هم همش با هام بود، لرز هم کرده بودم و دندان هایم تلیک تلیک بهم میخورد. از هر قرص هیوسین و قرص ضد باد و مسکن و سرماخوردگی دو ۳ تا خوردم و شب را تا صبح لرزیدم و بیدار بودم و توی چرت هایی که
میزدم هذیان میدیدم . خلاصه که فرداش هم هنوز خوب نشده بودم تا اینکه برای اجابت مزاج نشستم روی سیاه چاله و رفتم توالت، توی اون اوضاع احوال ناجور عمده ترین علامت سردی کردن هم خودش را نشان داد = آب دهانم بشدت ترشح میشد و انگاری که یک مشت نمک هم ریخته بودن توی دهانم، من همینطوری معمولیش که میرم توالت روبه موت میشم این دفه
دیگه موت در موت بود. اما بعد رفع حاجت دیگه اون حالت های بد تهوع و دل درد و لرز را نداشتم.
پسوند: فرصت‏ها و شانس‏ها اغلب در بطن مشکلات و گرفتاریها پنهان‏هستند. آلبرت انیشتین‏

بازدیدها: 1841