بچه ی …..

خوشبختانه بیشتر بروبچی که توی وب هستن تحصیلات عالیه دارند و بجز من بقیه از محل کارشون وبلاگ میخونن و مینویسن، واقعا باید به همه ی این بروبچ خسته نباشید گفت. چه توی محیط تحصیل و چه توی محل کار معمولا همه حرف مدیر و معاون گروه را بدون چون و چرا اطاعت میکنند، حتی اگه فرمان مدیرشون به زیان اونها باشه و با اون موافق نباشند. این اطاعت از مافوق درسته، چون این احترام به فرد بزرگتر و عالی مقام تر و داناتر و باتجربه تر است و اگه اینطوری نباشه سنگ روی سنگ وآی نمی ایسته. بیشتر افرادی که این قانون را میدانند و رعایت میکنند توی خونه که میرسن این قانون را فراموش میکنند و فکر میکنند رابطه ی خونی و خانوادگی چشم گفتن و اطاعت از بزرگتر ورنمیداره و حتی میخوان که بزرگتر خودشون را طبق سلیقه ی خودشون اصلاح و تربیت کنند. بنظر من پدر و مادر مدیر و معاون خونه هستند و دستورات اونها حتی اگه باب میل ما نباشه به نفع جمع است و ما چاره ای جز اطاعت بدون چون و چرا از اونها نداریم. من فکر میکنم که این صمیمیت است نه مرتب با بزرگتر بگو مگو کردن و فضای خونه را متشنج کردن. فقط چشم.(اوفتادندی) روز پدر به همه ی پدرها مبارک و گرامی.

پاورقی: توی ۲،سه هفته ی آینده تصمیم دارم یه مطلب عجیب غریب جهانی بنویسم شاید به چند زبان مختلف، این کار احتمالا، جدید و اینترنت بترکون خواهد بود. البته برای اینکه این فکر عجیب موفق باشه من به کمک همه ی وبلاگی ها نیازمندم، وبلاگی ها میتونند با لینک دادن به وبلاگ من: آشنایی با یک معلول قطع نخاع پایین یکی از نوشته هاشون من را در راه عملی تر شدن فکرم یاری کنند. اگه کسی توانایی ترجمه ی مطلب ۲۰ خطی من به زبان های اسپانیایی و فرانسوی و آلمانی و … هست و دوست داره صلواتی نوشته ی من را ترجمه کنه بگه تا براش بفرستمش پیشآپیش از لطف و زحمت همه سپاسگزارم.

بازدیدها: 92