سه هفته در حالتهای مختلف سرماخوردگی: فین فین، گلودرد و سرفه با ریههای پر بسر میبردم، انواع دارو را خوردم، اما بهبودی کامل و مطلوب حاصل نشد. بآلآخره به توصیهی دوستان و آشنایان رفتم داروخانه و ازش آمپول دگزامتازون گرفتم و آوردم خانه و همسرم تزریقش کرد توی باسنم. متاسفانه متوجه درد ورود هرگونه جسم خارجی از جمله انواع آمپول به داخل عضله باسنم نمیشوم، و این از عوارض آسیب نخاعیست. خوشبختانه کلیهی علائم بیماری با آمپولی که زدم خیلی سریع رفع شد. آمآااااا، متاسفانه با مشکلی مواجه شدم که اساسی رفته رو اعصابم و بدجوری برام شده قوزه زیر قوز. داستان از این قراره که تازگیها: یکی دو ساعت بعد غذا دل و رودهام پر از گازهای پر صدا میشه و شکمم اندازه یه توپ بسکتبال ورمیقلنبه. قرص دایمیتیکون قرصی جویدنیه که روی غذا میخورنش و معمولا خوب جواب میده، اما این دارو اصلا روی من تاثیر نگذاشت.
پسآمد: یکی از دوستان برام پیام گذاشته بود که: خواستم در جشنواره وبلاگ نویسی که موسسه نیکوکاری رعد گذاشته شرکت کنید مهلتش تا ساعت ۱۲ شب امشب یعنی پنج شنبه است. من هم رفتم و ثبتنام کردم. اسم و آدرس و شمارهی تلفن و کفش و عینک پیشینم را هم ازم گرفتن.
بازدیدها: 835