اسفند

سال ۸۴ به سرعت برق و باد بلکم سریعتر تموم شد معمولا ثانیه‌ها و دقیقه‌ها و ساعت‌ها و روز‌ها خیلی طولانی میشن اما هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها به سرعت یک چشم برهم زدن میگذرن مثل همین۱۲سال‌ونیم دوران معلولیت من و عمر شما. روز های آخر اسفند ماه۸۳ را با دریافت یک کتاب آموزش روزنامه نگاری که هنوز نخوندمش و زیارت یک ساعته‌ی گل روی مثل قرص ماه یه مهمون وبلاگی از مِشَد پشت سر گذاشتم. این اسفند‌۸۴ هم یه کتاب برام هدیه اومد, اسفند امسال تنها ماه‌ی بود که دوست داشتم کم‌کم ۲۰ روز دیگه طول می‌کشید, آخه شکایتی که در مورد خدمت سربازیم با ایمیل برای رئیس جمهور محترم فرستاده بودم را به جریان انداختند برای همین روزهای آخر اسفند توی چند بیمارستان برای
انجام آزمایش و گرفتن عکس برای کمیسیون پزشکی ولوو بودم. حالا مونده که به درخواست رئیس کمیسیون پزشکی بعد تعطیلات برم پیش دکتر متخصص اعصاب و روان که معلوم بشه چند درصد از روانم پاک شده بیده. قابل توجه کسانی که حرف از بهینه سازی فضا یا زمین شهر برای معلولان میزنن: توی بیمارستان چمران واقع در میدان نوبنیاد تهران, ویلچر بنده پشت در شیشه‌ای و دو‌لنگه‌ای درمانگاه تخصصی موند, چون یک لنگه از درها قفل بود و مسئول و کلید دار اون قسمت هم نبود و بنده برای ورود به درمانگاه مجبور شدم از ساختمان خارج بشم و ساختمان و فضای سبز اونجا را دور بزنم و از در دیگه‌ی درمانگاه وارد بشم, حالا از این هم جالب‌تر اون بود که بعد کلی انتظار وقتی وارد مطب دکتر شنوایی سنج شدم راه عبور فقط برای یک شخص لاغر و ایستاده اون هم بصورت یه پهلو بود, شاید این به اون خاطر بود که اون خانم دکتر جوان و زیبا و خوش‌تیپ خودش خیلی لاغر بید.

ته بندی: چه خوبه که آدم از همه‌ی لحظه‌هایی که سپری میکنه لذت کافی را ببره
چون هیچ‌کسی نمیدونه چند ثانیه دیگه زنده خواهد بود
.

عکسی که نظام از خرزوخان منتشر کرده

بازدیدها: 28