این درد کلیه

هفته گذشته وقت داشتم بیمارستان بستری بشم جهت خارج کردن فنر بین کلیه تا مثانه.

اولین قدم برای رفتن به بیمارستان این بود که باید پنجشنبه زنگ میزدم به سامانه حمل و نقل جانبازان و معلولین جهت درخواست سرویس رفت و برگشت برای شنبه. روالش اینطوریه. متاسفانه همون اول مهمترین کاری را که باید انجام می‌دادم را یادم رفت. خلاصه با کلی استرس و تماس با مساعدت پرسنل زحمتکش سامانه، سرویس رفت انجام شد.

مشکل بعد، نبودن تشک مواج در بیمارستان بود، که اون هم با مساعدت پرسنل بخش ارولوژی وقتی در اتاق عمل بودم، مهیا شده بود.

در هنگام آماده شدن قبل عمل، دستیاران دکتر، در مانیتور روی دیوار، تصویر سیتی اسکن جدیدم را برسی می‌کردند و گزارش پزشک رادیولوژی را می‌خواندند و من شنیدم که می‌گفتند، DJD ستون فقرات مشهود است. دکترها هم داشتن روی تصویر ستون فقرات مانور می‌دادن و دیدم که دنبالچه به دنبال خودم منحرف شده و بقیه مهره‌ها هم‌ راحت و آسوده هرکدوم یک طرف مشغول بریک دنس بودند.

قرار بود که ۲۴ ساعته مرخص بشم، اما به دلیل تب و لرز مرخصم نکردن و ۲۴ ساعت در وقت اضافه به صرف سرم و آنتی‌بیوتیک ازم پذیرایی بنمودندی.

الان ۵ روزه که دارم روزی یک قرص آنتی‌بیوتیک میخورم. یسری دارو مسکن هم بهم دادن که مثل فشنگ نوک تیز و قد بلند هست، هرچی فکر می‌کنم، به راهی نمیرسم که موقع بلعیدنش تو گلوم گیر نکنه.

برای برگشت به خانه هم از قبل درخواست نداده بودم و باز با کلی استرس و تماس با مساعدت پرسنل زحمتکش سامانه، سرویس برگشت هم انجام شد.

پیآمد: تشکر فراوان ازخدمات ارزشمند پرسنل زحمتکش سامانه حمل و نقل جانبازان و معلولین.

به خواندن ادامه دهید

بازدیدها: 14

روش‌های تخلیه بالن سوند فولی

به لطف درایت مسئولین همه فن حریف جمهوری اسلامی، برکات تحریم‌های همه جانبه کشور برای من معلول دردناک تر از دیگران شده. قبلا از سوند آلمانی روش بی هیچ مشکلی استفاده می‌کردم. چندی پیش که سوندهام تمام شد یک سری سوند فولی از بازار خریدم که هندی هستن. دو ماه پبش با این سوندها به مشکل خوردم و باز هفته قبل هم به همان مشکل برخوردم. مشکل اینه که هنگام تعویض سوند، بالن سر سوند که با آب پر میشه، تخلیه نمیشه. دفعه قبل دکتر ارولوژ منو بستری کرد و برد اتاق عمل و به روش لاپاراسکوپی، بالن سوند را ترکاند و سوند را خارج نمود. دکترهای ارولوژ انتخاب اولشون همیشه روش داغ و درفش جراحی است. و طبیعیه که رفتن به اتاق عمل حداقل مستلزم ۳ روز بستری شدن در بیمارستان و کلی هزینه مالی و جانی است.

وقتی دفعه قبل مشکل را اینجا با دوستان درمیان گذاشتم، دوست دانشمندم بهمن کریمی گفت: روش غیر تهاجمی‌تر دیگری هم برای خالی کردن حباب سر سوند هست، که متخصص سونوگرافی با یک آنژوکت از روی مثانه حباب را تخلیه می‌کند.

هفته پیش که باز الطاف مسئولین جمهوری اسلامی شامل حالم شد و مجددا حباب سر سوند تخلیه نشد. رفتم پیش دکتر ارولوژ. گفت: برو بستری شو تا ببرمت اتاق عمل. گفتم: لطفا دستور بدین به روش سونوگرافی حباب را تخلیه کنند. دکتر گفت: من دستور میدم، معلوم نیست سونوگرافی این کار را برات انجام بدن یا نه.

رفتم بخش رادیولوژی و نوبت گرفتم و با کلی دنگ و فنگ و معطلی، رفتم پیش دکتر مرادی که گفت: من بیمار دارم و این کارو من انجام نمیدم، برو پیش دکتر عبدی. رفتم پیش دکتر که نسبتی هم باهامون داره. بعد سلام و احوال پرسی و شرح ماجرا، دکتر شروع کرد با دستگاه سونوگرافی داخل مثانه را رویت کردن و با سوزن آنژوکت دنبال حباب سوند ‌کردن. کل داستان خالی کردن حباب سر سوند نهایتا ۲۰ دقیقه طول کشید، و فقط اندکی خون از محل ورود سوزن به مثانه، خارج شد. فرق این دو روش از زمین تا آسمان بود

بازدیدها: 131

در بیمارستان چه گذشت

یه چند روزی بود دل‌درد شدید همراه با تب و لرز و حالت تهو داشتم. رفتم دکتر عمومی، گفت: معده‌ات خراب شده و بهم داروهای معده داد. چند روز دارو میخوردم و مطابق گذشته پیش میرفتم، اما علامت‌های بیماری همچنان پابرجا بودن و حتی بدتر هم میشدن. تا اینکه عصر پنج‌شنبه زنگ زدم اورژانس و اومدن و منو بردن بیمارستان شماره۲٫ در وصف اونجا همین بس که: مرتب چپ و راست‌مون میکردن، دکترش برام عکس رادیولوژی نوشت. آقای عکاس گفت: اینو کدوم دکتر(بووووووق) نوشته؟!؟ مگه از قطع نخاع عکس ایستاده میگیرن؟!؟ به دکتره گفتم: خوب بود دانشگاه علوم پزشکی یه سری کلاس پزشکی کارتون پسر شجاع براتون میگذاشت تا تشخیص درست را یاد میگرفتید. خلاصه از اون بیمارستان رفتیم به بیمارستان بقیه الله و در اورژانس بستری شدم. بماند که پزشکاش همه دستیار پزشکی بودن و از بیماریم سر در نمیآوردن، اما برخوردشون خوب بود، بآلآخره برای یه دستیار جراح عمومی داستان را تعریف کردم و گفتم ما نخاعی‌ها درد و درمانمون را میدونیم، شما فلان کار را بکنید من خوب میشم. بنده خدا حرفم را گوش کرد و کاری که گفتم را انجام داد و من را از دل دردی وحشتناک خلاص کرد. بعد این داستان به دلیل عفونت شدید و عدم وجود پتاسیم در خونم بستری بودم.

پاپوش: در اون حالت دل درد بسیار شدیدی که من داشتم، یه پسر نه‌ساله پدرشو روی ویلچر در حالتی که با چفیه چشم‌هاشو بسته بود و تمام عضله‌هاش مثل چوب شده بود را آورد توی اورژانس، پسره مثل ابر بهار گریه میکرد و پدر با گریه و ناله، فریاد میزد: حاجی نیرو بفرستین، حاجی آتیش بریزین، حاجی بچه‌ها را کشتن و………. در اون حال خراب خودم فقط برای این پدر و پسر گریه کردم. نامردان روزگار به این مرد جانبازی ندادند.

از همه‌ی دوستانی‌که جویای احوال بنده شدن کمال تشکر را دارم. شکر خدا کل علامت‌های بیماری برطرف شده، اما بسیار کرخت، سست، و بی‌حال و حوصله و کم حرف شدم. تا یک ماه باید دارو مصرف کنم.

بازدیدها: 84