از پسرم

همسرم امیرفرهاد را برد درمانگاه و واکسن‌های دوماهگیش را زد. این واکسن‌های بسیار دردناک را به هر دو ران بچه میزنند و برای اینکه وقتی بچه خوابیده محل تزریق درد نگیره، واکسن را روی ران تزریق می‌کنند. برای تسکین درد بچه، دکتر قطره استامنیفن تجویز کرده بود، که شکر خدا خیلی خوب بچه را آرام می‌کرد، اما در ساعات اول پسرم خیلی درد داشت و بسیار سوزناک و دردناک گریه می‌کرد، بالاخره طاقت من تمام شد و منم شروع کردم به آب‌غوره گرفتن. همسرم از رفتارم شاکی شده بود و میگفت: عوض دلگرمی دادن داری گریه میکنی؟ حالا من باید امیرفرهاد را آرام کنم یا باباشو؟

روز بعد واکسن زدن امیرفرهاد، دختر همسرم زنگ زد و گفت: دیشب خواب دیدم امیرفرهاد اومده تو بغلم و گریه و شکایت میکنه و میگه: مامان منو جیز کرده.

پسآمد: شیرین‌ترین لحظه‌های زندگیمان را امیرفرهاد داره بهمون می‌بخشه. خدای خوبم شکرت.

بازدیدها: 35