سرویسه معلولین

بعد از اینکه همسرم تلفن را قطع کرد گفت: داداشم زنگ زده بود، میگفت، در اخبار تلویزیون خبری بوده از فعالیت موسسه‌ای که کارش حمل‌ونقل جانبازان و معلولان ویلچری با اتومبیل‌های ون مناسب‌سازی شده است. هر کسی در تهران میتونه با شماره ۶۳۰۵ تماس بگیره و ثبت نام کنه. اول هفته‌ی گذشته من هم با اون شماره تماس گرفتم و ثبت نام کردم و خواستم برای روز پنج‌شنبه یه ماشین بهم بدن تا من را به نمایشگاه بورس و بانک و بیمه ببره. کسی که پشت خط بود بهم گفت: چهارشنبه زنگ بزن ببین بهت ماشین میدیم یا نه؟ همون روز به داداشم گفتم: برای روز پنج‌شنبه میخوام با ون برم نمایشگاه بورس، اگه بیکار بودی و دوستداشتی بیا باهم بریم، داداشم استقبال کرد و گفت: باشه حتما میام. در طول هفته خودم را آماده کردم (سوند فولی زدم) برای چند ساعت نشستن روی ویلچر و گشتن و آشنا شدن با افراد باتجربه‌ای که بتونم ازشون در امر خرید و فروش بموقع سهام‌های پربازده کمک بگیرم. روز چهارشنبه زنگ‌زدم به اون موسسه، گفتن: ما برای تحصیل و درمان اتومبیل میدیم نه برای این‌کارها. گفتم: چرخ زندگی بر محور اقتصاد می‌چرخه، من برای کسب تجربه و حضور در کلاس‌های آموزشی و آشنایی با فعالان و باتجربه‌های بازار بورس به این نمایشگاه میرم نه برای تفریح. خلاصه فرصت خوبی بود که از دست رفت. از وقتی وارد بازار بورس شدم بیشتر با دوست هم نخاعیم محمود در تماس هستم و از تجربه‌هاش استفاده میکنم، فکر حضور در نمایشگاه از او بود.

پسرفت: در هشت ماه گذشته بیشتر از اندازه‌ی بیست سال دوران معلولیتم سرماخوردم. هنگام ارسال این مطلب نیز سرماخورده هستم.

بازدیدها: 49

گواهینامه‌ی معلولی

از بهزیستی زنگ زدن و گفتن: تو که برای خرید خودروی معلولان ثبت نام کردی آیا ازدواج کردی؟ گفتم ازدواج نکردم، اما میخوام ازدواج کنم ولی دست من کوتاه و یار در کوزه و ما تشنه لبانیم. طرف گفت گواهینامه‌ی رانندگی داری؟ گفتم دارم، اما سال ۶۹ وقتی سالم بودم گرفتمش. طرف گفت: برو گواهینامه‌ی ویژه بگیر ایشالله سری دوم در اولویت دریافت اتول خواهی بود. زنگ زدم به راهنمایی رانندگی و پرسیدم برای دریافت گواهینامه باید چه کار کنم. طرف گفت: روزهای زوج با داشتن اصل و گپی کارت ملی و شناسنامه و گواهینامه و ۳عکس ساعت ۱۰ونیم اینجا باش. مدارک را جور کردم و زحمتم را انداختم سر دوش داداش عزیزم و با هم رفتیم شهرک آزمایش جهت دریافت گواهینامه. اونجا هم پله بود هم سطح شیب دار. بعضی از این رمپ‌ها را فقط برای نمایش درست کرده بودن چون واقعا شیبشان برای عبور ویلچر تند بود. اونجایی که برای معلولان پرونده سازی میکردن سربازی بود که کارش فقط انجام کارهای اداری و راهنمایی معلولان بود. معلولان را سه افسر پلیس نگاه میکنن تا تشخیص بدن طرف توانایی رانندگی با چه نوع اتومبیلی را داره. اگه معلول دستاش سالم باشه میفرستنش آموزشگاه ویژه‌ی معلولان تا بعد آموزش بره برای امتحان شهر و …. . سه افسر مربوطه دفتر قوانین را بالا و پایین کردن و به من گفتن چون انگشت‌های دست راستت گیرایی نداره باید بری قسمت مهندسی که دستور بده بری برای کمیسیون پزشکی که اونا معاینه فنی مهندسی پزشکیت کنن، اگه تشخیص دادن که توانایی رانندگی کردن را داری بعد میای اینجا برای الباقی ماجرا…. .

پاپوش: نتیجهِ‌ی اخلاقی: وقت داداشم حرام شد و من طبق معمول شرمندش شدم. فعلا از گواهی‌نامه گرفتن منصرف شدم. حال من گرفته نشد چون حال کشک نیست که بشه گرفتش. اصلا گور پدر رانندگی و اتول و ….. 

زندگی آسان است آن را مشکل نکنیم

بازدیدها: 82