۳۰ سال نخاعی بودن

آخرین بار که برای خلاصی از شر این مهمان ناخوانده‌ی مزاحم و نامحترم و آسیب رسان،(سنگ کلیه) اقدام کردم ، دکتر متخصص ، سی دی عکس سی تی اسکن شکم و لگنم را گرفت و مشغول برسی تصاویر شد و گفت: کلا هیچ چیزی اونطور که باید باشه نیست!؟ طحال خیلی بزرگ شده. روده بزرگ و پهن شده و راه دسترسی از پشت به کلیه را بسته. خود کلیه هم رفته بطرف پایین و توی لگن!؟

گفتم: دکتر این اوضاع حاصل ۳۰ سال زیستن با ضایعه نخاعی است.

 دکتر تایید کرد و گفت: با این شرایط تنها راه ازبین بردن این سنگ کلیه ، ورود از راه مجرای ادرار و خرد کردن سنگ با لیزر است ، که البته اون هم با توچه به حجم سنگ بنظر میاد نیاز باشه سنگ در سه مرحله و در سه عمل جراحی مجزا برداشته بشه.

دکتر گفت: البته هزینه‌ی عمل خیلی زیاد میشه. ولی می‌فرستمت پیش دکتر… در بیمارستان … کمی بالاتر از میدان ونک، اونجا بیمارستان دولتی هست. ممکنه وقت برای چند ماه دیگه بهت بدن، ولی هزینه‌هاش خیلی کمتره.

از دکتر پرسیدم: یعنی این سنگ تا چند ماه دیگه برام مشکل ساز نمیشه؟

دکتر گفت: نه موردی نداره.

پسوند: فعلا منتظرم تا برچ ۹ زمان ثبت نام بیمه تکمیلی دفترچه بیمه ما برسه، تا با پوشش بیمه‌ای خوب برم یه بیمارستان خوب عمل کنم.

جزئیات عمل پیوند سر در ایران

پنج شنبه عصر رفتم منزل پدرم. مادرم با خوشحالی پیش آمد وگفت: خبر جدید پیوند سر در ایران را دیدی و خواندی؟

جستجو کردم (پیوند سر در ایران) همه سایت‌ها خبر؛ جراحی موفقیت‌آمیز پیوند سر توسط پزشکان ایرانی،‌ را نشر داده‌اند.

تیتر خبر به گونه‌ای انتخاب شده که مخاطب تصور ‌میکنه، سر کاملا جدا شده مجددا به بدن پیوند شده. اکثر قریب به اتفاق سایت‌ها جزئیاتی از عمل اعلام نکردند. اونچه که من فهمیدم به قرار زیر است:

برای نخستین بار در ایران و چهارمین بار در جهان، جراحی موفقیت‌آمیز پیوند سر توسط پزشکان ایرانی‌ انجام شد.

در عمل بی‌سابقه‌ای در ایران و کم‌سابقه در جهان، ۲۵ مرداد امسال به سرپرستی، سرپرست بخش جراحی قلب دانشگاه علوم پزشکی ایران و واحد فناوری و پیوند اعضاء، بیمار ۲۸ ساله با قطع کامل عروق گردن و نای تحت عمل جراحی قرار گرفت. این عمل کم‌نظیر بدون استفاده از پمپ قلبی و عروقی و فقط با استفاده از شانت‌های نگهدارنده (تولید بومی) انجام شد.

 این جراحی در دنیا فقط سه بار به صورت موفقیت‌آمیز انجام شده که بیمار پس از به هوش آمدن تکلم نداشته اما در ایران که برای نخستین بار این عمل انجام شده، بیمار پس از به هوش آمدن در سلامت کامل همراه با تکلم است. منبع

آش پر روغن

همیشه آشپزی را خیلی دوست داشتم. بیش از سی ساله که همه برنامه‌های آشپزی تلویزیون را نگاه می‌کنم. ده سال پیش که ماهواره داشتیم هم همه برنامه‌های آشپزی همه کانال‌ها را دنبال می‌کردم. صدها ساعت فیلم آشپزی از ماهواره ضبط کردم و صدها ساعت فیلم آشپزی از اینترنت دانلود کردم. همه را در هارد دیسک ذخیره کردم و بارها در اوقات کسالت دیدمشون. حتی یه کانال تلگرام آشپزی راه انداختم. تا حالا آشپزی نکردم اما تو آشپزی ادعا دارم که می‌تونم هر غذایی را با بهترین مزه ارائه بدم. روز پنج شنبه چشمم افتاد به آگهی زیر:‌

رقابت آشپزی برای معلولان

جشنواره ملی طعم امید قرار است نهم اردیبهشت ماه برگزار شود، این رویداد امسال با برگزاری مسابقه آشپزی ویژه معلولین اجرا خواهد شد و در  آینده با برنامه‌های متنوع دیگر پیش خواهد رفت. در این رویداد ۹ گروه از افراد دارای معلولیت در بخش‌های آسیب‌های نخاعی، سندرم داون و معلولیت‌های جسمی و حرکتی با آشپزی غذاهای متنوع به رقابت خواهند پرداخت. غذاهایی از جمله زرشک پلو با مرغ، کلم‌پلو شیرازی، کته و شامی کبابی رودباری، قلیه ماهی، کیک مرغ و غیره که زمان تهیه آن‌ها بین ۴۵ دقیقه تا یک ساعت است توسط شرکت‌کنندگان در این رویداد تهیه خواهد شد. برترین این رقابت امکان حضور در رویداد بین‌المللی حوزه گردشگری را خواهد یافت. منبع

پایانه: چند روز پیش در راه رفتن به مطب دکتر، خانم‌های جسور حق طلب را که می‌دیدم، فکر می‌کردم‌، نوحه ممد نبودی ببینی را الان باید اینطوری خواند: رادان کجایی ببینی، شهر آزاد گشته، زور یارانت بی‌ثمر گشته.

چرا آسیب نخاعی منجر به فلج می‌شود؟

طناب نخاعی مجرای بزرگی از اعصاب است که به صورت عمودی در وسط پشت فرد قرار دارد و بخشی از سیستم عصبی مرکزی است. در بالا به مغز و در پایین به قسمت پایین کمر متصل می‌شود. طناب نخاعی به دلیل ارتباط با مغز، مسئول حمل پیام‌هایی از مغز است که به اندام‌ها می‌گوید حرکت کنند و به کنترل عملکردهای بدن مانند تنفس و ضربان قلب کمک می‌کند. نخاع همچنین پیام‌هایی را از قسمت‌های مختلف بدن به مغز منتقل می‌کند و به فرد اجازه می‌دهد تا احساساتی مانند لمس و درد. نخاع می‌تواند در اثر حوادث آسیب زا مانند تصادفات رانندگی و سقوط آسیب ببیند. آسیب به نخاع توانایی آن را برای ارسال پیام به مغز مختل می‌کند. این امر بر نحوه عملکرد مغز به عضلات بدن تأثیر می‌گذارد و باعث حرکات کنترل نشده یا در برخی موارد هیچ حرکتی در مناطق خاصی از بدن نمی‌شود. نوع فلج فرد به آن بستگی دارد جایی که آسیب رخ می‌دهد. آسیب به نیمه تحتانی نخاع می‌تواند باعث پاراپلژی شود که فلج قسمت تحتانی بدن از جمله پاها است. آسیب به نیمه بالایی نخاع می‌تواند باعث تتراپلژی یا چهار پلژی شود که باعث فلج شدن بدن از گردن به پایین می‌شود. نقش نورونها از طریق این مطالعه چند ساله، دانشمندان نورون‌های خاصی را شناسایی کردند که وقتی فعال می‌شوند، به فرد فلج کمک می‌کند بایستد، راه برود و ماهیچه‌های خود را بازسازی کند.

یکی از نویسندگان این مطالعه، توضیح داد: نرونها هسته سیستم عصبی هر موجود زندهای هستند. آنها با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند تا سیگنال‌های الکتریکی را منتقل کنند که به عنوان مثال می‌تواند ماهیچه‌ها را فعال کند. در تحقیقات خود، ما به طور خاص نورون‌هایی را که در حین حرکت پا فعال می‌شوند، هدف قرار می‌دهیم.

برای کشف این نورون‌های خاص، این تیم از فناوری‌های تصویربرداری پیشرفته برای ساختن یک اطلس مولکولی از تمام نورون‌های موجود در مناطق مورد نظر نخاع استفاده کردند. با استفاده از تحریک نوری، ما توانسته‌ایم نورون‌های خاصی را در مدل‌های حیوانی غیرفعال کنیم و تأثیر این روش را ببینیم. این به ما این امکان را می‌دهد که دقیقاً نورونی را که برای بازسازی مسیر عصبی پس از آسیب نخاعی لازم و کافی بود، شناسایی کنیم. پس از آزمایشات روی موش، تیم تحقیقاتی به شرکت کنندگان انسانی روی آوردند. دکتر گفت که محققان ۹ داوطلب فلج را با یک آرایه الکترود نرم طراحی کردند که برای تحریک نواحی الکتریکی خاص نخاع، زیر نقطه آسیب طراحی شده بود. یک کامپیوتر آن تحریک‌ها را تحریک می‌کند، که سیگنال‌هایی را که معمولاً توسط مغز ارسال می‌شود، زمانی که آسیبی وجود ندارد، تقلید می‌کند. دور زدن آسیب به ما این امکان را می‌دهد تا ماهیچه‌های پا را به‌طور مصنوعی فعال کنیم و به شرکت‌کنندگان این فرصت را بدهیم تا دوباره راه بروند. اما ما مشاهده کرده‌ایم که در طول این فرآیند، برخی از ارتباطات بیولوژیکی دوباره برقرار یا سازماندهی شدند. به عنوان یک اثر، بیماران پس از مدتی تمرین با تحریک الکتریکی، حتی بدون تحریک خارجی قادر به حرکت دادن پاهای خود بودند.

آسیب‌هایی مانند آسیب نخاعی به نورون‌ها و اتصالات آنها آسیب می‌رساند، راه رفتن و سایر عملکردهای حرکتی را از کار می‌اندازد. تئوری‌های بسیاری برای این تاثیر آسیب معتقدند که آسیب مستقیماً سلول‌های کنترل کننده حرکت و اتصالات آنها را مختل می‌کند و این یکی از دلایل اختلال در راه رفتن است. با این حال، شواهد علمی همچنین نشان می‌دهد که سکته مغزی، نخاع و آسیب مغزی تروماتیک نیز نورون‌هایی را که از آسیب جان سالم به در می‌برند، بیهوش می‌کند و این جمعیت نورون‌های زنده مانده نمی‌توانند عملکرد از دست رفته را بازیابی کنند، زیرا نمی‌توانند با هم شلیک کنند تا میانجی حرکت کنند. این ایده در مورد عدم توانایی نورون‌های زنده پس از آسیب مغزی و نخاعی برای شلیک با هم در یک توالی هماهنگ با همسایگان خود توسط بسیاری از مطالعات در مدل‌های تجربی در آزمایشگاه و به روش همبستگی در مطالعات انسانی پشتیبانی می‌شود. بسیاری از افراد در زمینه توانبخشی عصبی تصور می‌کردند که تحریک طناب نخاعی با تسهیل شلیک نورون‌ها با هم در توالی مناسب و درون گروه جدیدی از نورون‌های فعال شبکه جدیدی از نورون‌ها که عملکرد راه رفتن را بر عهده می‌گیرد، واسطه بهبود راه رفتن است. با این حال، این گروه از نویسندگان دریافتند که در عوض، تحریک طناب نخاعی، فعالیت اکثر نورون‌ها را کاهش می‌دهد و به‌طور انتخابی جمعیت جدیدی از نورون‌ها را فعال می‌کند که کمتر شناخته شده‌اند، یعنی نورون‌های Vsx2.

گزینه‌های مرحله بعدی: چند رویکرد وجود دارد که دانشمندان می‌توانند اتخاذ کنند. یکی این است که ببینیم آیا نورون‌های تازه شناسایی شده می‌توانند از طریق یک داروی هدفمند فعال شوند یا خیر. رویکرد دوم، جداسازی رفتار درمانی در رویکرد توانبخشی یا تحریک است که ممکن است در جداسازی انتخابی این سلول‌ها بهتر از کل رویکرد توانبخشی یا تحریک الکتریکی در شکل کامل آن باشد. این ممکن است اثربخشی توانبخشی یا تحریک اپیدورال را افزایش دهد. همچنین ممکن است هدف قرار دادن ژنی که می‌تواند برای فعال کردن این سلول‌ها مورد استفاده قرار گیرد، در انسان نیز امکان پذیر باشد، همانطور که در این مطالعات روی موش‌ها انجام شد. اگر این امکان وجود داشت، یک سری تزریق در نخاع آسیب دیده و مجاور انسان ممکن است ژنی را منتقل کند که می‌تواند توسط یک داروی خوراکی یا داروی تزریقی فعال شود و این می‌تواند توانبخشی یا تحریک الکتریکی نخاع را تقلید کند.

معرفی مرکز دَم

مرکز جامع و تخصصی خدمات درمانی و مراقبتی در منزل جهاد دانشگاهی با نام تجاری «دَم» به عنوان نخستین مرکز ارائه دهنده خدمات درمانی در منزل باهدف ارتقاء سطح ارائه خدمات سلامت و پوشش مطلوب خدمات درمانی در کلان شهر تهران و با مجوز وزارت محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی توسط جمعی از دانش آموختگان دانشگاه علوم پزشکی تهران است. این مرکز کلیه خدمات درمانی قابل انجام در منزل از جمله ویزیت پزشک عمومی و متخصص، خدمات توانبخشی (فیزیوتراپی، کاردرمانی، گفتاردرمانی، ماساژ درمانی)، خدمات پرستاری و تزریقات، دندانپزشکی در منزل، انجام تست کرونا و نمونه گیری و آزمایش، اجاره تجهیزات پزشکی، رادیولوژی و سونوگرافی، بینایی و شنوایی سنجی، مراقبت از بیمار و سالمند، خدمات ICU در منزل، مشاوره تلفنی پزشکی و صدور گواهی فوت به صورت شبانه روزی حتی در ایام تعطیل به شهروندان تهرانی ارائه می‌نماید.

در صورت نیاز به دریافت خدمات درمانی مذکور در منزل کافی است با شماره تلفن ۶۴۰۶۴  و ۶۷۳۹۸۸۸ تماس حاصل فرمایید.

جهت کسب اطلاعات بیشتر و آگاهی دقیق از کل خدمات و نحوه خدمت رسانی به پایگاه اینترنتی این مرکز مراجعه نمایند.

کولوستومی و فلج چهار اندام

این سری که رفتم بیمارستان، تا برم اتاق عمل سوند فولی را از مثانه‌ام خارج کنند، گفتند: چون سنت از ۵۰ گذشته باید بری مشاوره قلب و گواهی توان و تحمل بیهوشی و جراحی بگیری تا بتونی وارد اتاق عمل بشی.

با نوار قلب و اکو رفتم مطب دکتر قلب. دکتر گفت: برای عمل مشکل نداری اما دریچه میترال قلب بزرگ شده و موجب برگشت خون و عدم خون رسانی کامل میشه.

به دکتر گفتم: خیلی وقت‌ها که رو ویلچرم احساس می‌کنم خون به سرم نمی‌رسه و سرم منگ میشه و چشم‌هام سیاهی‌میرن و برای رفع این حالت باید به حالت رکوع در نماز سرم را تا جایی که ممکنه بیارم پایین تا خون به سرم برسه و نم‌نم حالم بهتر بشه.

دکتر گفت: این نشانه‌ها از عوارض همین بزرگی دریچه میترال هست و باید اکو تخصصی بگیری تا از بروز مشکلات بعدی پیشگیری کنیم.

بیش از ۲۹ ساله که با ضایعه نخاعی گردنی دارم نفس می‌کشم.

برای من بدترین لحظه‌های تکرار شونده زندگی با ضایعه نخاعی مربوط به توالت و حمام رفتن میشه که هر دو را با هم انجام میدم و همیشه در این عملیات خون به سرم نمی‌رسه و مدام باید در حالت رکوع باشم. این حالت تا ۲۴ ساعت بعد زمان نشستن روی ویلچر هم ادامه داره.

بنظر من زندگی با ضایعه نخاعی دو برابر زندگی در شرایط عادی جسم و جان و روان انسان را فرسوده می‌کنه. کم‌توانی و ضعف و خسته شدن را به وضوح در خودم می‌بینم و حس می‌کنم، با این روند گمان نمی‌کنم ده‌سال بعد که ۶۰ ساله میشم، بتونم به شکل کنونی توالت و حمام را انجام بدم، پس دارم به کولوستومی، راهی برای رهایی از این شرایط سخت، فکر می‌کنم.

کولوستومی یک عمل جراحی است که یک انتهای روده بزرگ را از طریق دیواره شکم بیرون می‌آورند. در طی این روش جراحی، یک انتهای روده بزرگ از طریق یک برش در دیواره شکم که به آن استوما می‌گویند، به بیرون از شکم منحرف می‌شود. استوما یک بریدگی در پوست است که کیسه‌ای برای جمع‌آوری مدفوع به آن متصل می‌شود. افرادی که دارای کولستوم‌های موقت یا طولانی مدت هستند، کیسه‌هایی متصل در کنار بدن خود دارند که مدفوع در آن جمع می‌شود و به راحتی آن را دور می‌اندازند.

گسترش غیرقانونی درمان از طریق سلول‌های بنیادی

تعداد زیادی از بیمارستان‌ها در سراسر دنیا از خلاءهای قانونی برای نوعی تجارت که درمان با سلول‌های بنیادی نامیده می‌شود استفاده می‌کنند در صورتیکه هیچ شاهدی برای موثر و ایمن بودن آن وجود ندارد. صدها کلینیک خصوصی که در زمینه درمان بوسیله سلول‌های بنیادی فعالیت می‌کنند مدعی درمان بسیاری از بیماری‌ها مانند آرتروز، درد، ضایعه نخاعی، مالتیپل اسکلروز، دیابت و ناباروری است. از لحاظ تئوری این امر امکان پذیر است اما درستی آن در عمل هنوز به وضوح ثابت نشده است. به جای تایید مستقل نتایج، این کلینیک‌ها به اظهارات بیماران و ادعاهای بی پایه مبنی بر بهبودی بسنده می‌کنند و در نتیجه این کلینیک‌ها سلامتی بیماران را به مخاطره می‌اندازند. اغلب تکمیل فرم رضایتنامه از طریق بیمار نادیده گرفته می‌شود و به همین دلیل بیماران از لحاظ قانونی قادر به اعتراض به نتایج درمان نمی‌باشند. علاوه بر بار مالی ای که به بیماران تحمیل می‌شود، در طول مدت در طی دریافت سلول‌های بنیادی بی اثرو نامطلوب داروهایی برای تثبیت شرایط بیمار نیز استفاده نمی‌شود که خود باعث وخیم شدن شرایط بیمار می‌شود. گزارشات بسیاری مبنی بر نتایج نامطلوب دریافت سلول‌های بنیادی غیر استاندارد وجود دارد. برای مثال کور شدن سه خانم در آمریکا بدلیل دریافت سلول‌های بنیادین غیراستاندارد، فلج شدن فردی در اثر دریافت سلول غیر استاندارد برای درمان عوارض ناشی از سکته و مرگ خانمی‌ که از این روش برای درمان دمانس استفاده کرده بود. سایر موارد نامطلوب ایجاد شده باعث شد دولت آلمان مرکز X-cell و دولت ایتالیا بنیاد stamina را منحل کند. درحال حاضر تنها درمان با سلول‌های بنیادی مربوط به استفاده از سلول‌های بنیادی خون است که از مغز استخوان مشتق شده، خون محیطی (شامل سلول‌های خونی از قبیل گلبول سفید، گلبول قرمز وپلاکت‌ها) و خون بندناف است. در ۵۰ سال اخیر زندگی هزاران بیمار مبتلا به لوسمی، لنفومی، مالتیپل اسکلروز، بیماریهای نادر ژنتیکی، ایمنی و متابولیکی نجات یافت. انواع کمی ‌از سرطان‌ها و بیماریهای خودایمنی نیز می‌توانند از طریق سلول‌های بنیادی خون در طی شیمی‌درمانی استفاده شود. سلول‌های بنیادی دیگری همچنین می‌تواند برای پیوند پوست و قرنیه با موفقیت استفاده شود. سایر کاربردها در مرحله ابتدایی تحقیق یا در مرحله کارآزمایی بالینی است و هنوز استفاده از آن برای درمان قطعی نیست. منبع

عوارض مصرف دارو با شکم خالی

در یک‌سال گذشته چند بار به دلیل دل‌درد کارم به دکتر و بیمارستان کشید. مشکلم همیشه با دردهای کوچک و معمولی شروع می‌شد. مثل وقت‌هایی که به گردنم فشار میاد و گردنم درد میگیره و دردش میزنه به سرم و مرتب دردش شدیدتر میشه و تا قرص استامینوفن را با ژلوفن و یا بروفن باهم نخورم دردش آروم نمیشه. خوردن ژلوفن و یا بروفن همیشه حس خوردن ذغال سرخ را بهم داده. این اواخر با دل‌دردهام مثانه‌ام هم اسپاسم میگرفت و حتی با سوندفولی هم ادرارم با مشکل خارج میشد و من فکر میکردم گرفتار عفونت مثانه شدم و به همین دلیل قرص سیپروفلوکساسین‌ میخوردم. این قرص خودش کلی عوارض داره و قرص هر شرکت تولید کننده‌ی این دارو یه‌جور عارضه‌ی خاص خودشو داره. یه مارکشو که میخوردم بیرون‌روی میگرفتم و بند سوم انگشت کوچیکه دست چپم خارش میگرفت و کبود میشد. تو یک‌سال گذشته از یک مارک دیگر سیپروفلوکساسین استفاده میکردم که حسابی معده‌ام را بهم میریخت و موجب دل‌درد شدید همراه با حالت تهوع میشد. من فکر میکردم این مشکل از صفرام باشه و حتی زدم به سیم آخر و اقدام کردم برای جراحی و خارج کردن کیسه صفرا، که دختر خالم که پزشکه منصرفم کرد و گفت: احتمالا مشکل از معده‌ات باشه، برام داروی امپرازول تجویز کرد که خوشبختانه آبی بود بر آتش. در ماه گذشته هم داستان بالا: سردرد، خوردن مسکن، دل‌درد همراه با اسپاسم مثانه و مصرف داروی سیپروفلوکساسین و دل‌درد و تهوع و چند روز تب و لرز و … برام تکرار شد که با مصرف امپرازل دردها پرکشیدن و مشخص شد که معده‌ام بسیار ضعیف و حساس شده.

پسوند: دوستان راهنمای همراه داروها را خوب مطالعه کنن تا با عوارض دارو آشنا بشن. توصیه اکید میکنم به توصیه‌ی شرکت سازنده‌ی دارویی که گفته: این دارو با شکم خالی مصرف نشود، حتما عمل کنن تا معده‌ی مبارک را ناخوش نکنن.

تحویل سال

سال جاری را با سنتی جدید شروع کردیم که امیدوارم بتونیم ادامه دارش کنیم. همه دوست دارن لحظه تحویل سال نو در منزل خودشان باشن اما ما تصمیم گرفتیم سال نو را در منزل پدرم و در کنار اونها بیآغآزیم. و چه تصمیم خوبی گرفته بودیم. شب ۲۸ اسفند پدر و مادرم و خواهرم، آمدن منزل ما و گفتن: دلمون براتون تنگ شده بود و دیگه تحمل صبر بیشتر تا سال تحویل را نداشتیم برای همین اومدیم تا ببینیم‌تون. من در جوابشون گفتم: البته ما هم نمیگذاشتیم دیدآرمان به سال بعد بکشه‌، چرا که تصمیم گرفتیم سال جدید را در کنار شما و سر سفره هفت سین شما بیآغآزیم. ۲ساعت قبل پایان سال۹۲ رفتیم منزل پدرم و در کنار اونها زمستان را سپری کردیم و وارد بهار شدیم. به پدرم میگفتم: سال قبل که همش منزل شما بودیم، امسال که لحظه سال تحویل هم منزل شما بودیم دیگه وای به حالتون.

پنج‌شنبه ۲۹ اسفند رفتم بیرون و چرخی زدم و طبق معمول همیشه رفتم منزل پدرم، مادرم پرسید برای شام شب‌عید بنظرت ماهی را چطوری درست کنم که خواهرت هم بخوره؟ گفتم: ما که امسال منزل شما و خودمان ماهی زیاد خوردیم، خیلی‌ها شب‌عید رشته‌پلو میخورن تا رشته‌ی‌کارها در سال جدید دستشون بیاد، شما هم رشته‌پلو درست کن که هم خواهرم دوست داشته باشه هم انشاالله رشته‌کارها دستمون بیاد.

پسرفت: ۱۳بدر رفتیم منزل پدرم بعد خوردن نهار با خانواده به پارک شهرکمون رفتیم و بعد یک ساعت برگشتیم خانه.

 عکس امیرفرهاد زندی در اولین ۱۳بدر و اولین بهار زندگیش.


صبح روز۱۳بدر مطلب زیر را تو فیس‌بوک گذاشتم:

سلام، ما از ساعت اول بامداد در بیمارستان هستیم!؟

البته بیمارستان که نمیشه گفت!؟
ما به زایشگاه آمدیم برای به دنیا آمدن دوقلوهایم.

خدا قسمت همه بنماید.
و این بود ۲روغ ۱۳ من.

بسوی جراحی

چند روزه که اساسی بیمارم. داستان از خوردن دو قاشق میرزاقاسمی شروع شد. هنوز سفره جمع نشده بود که حس کردم تمام استخون‌هام درد میکنن و لرزم گرفته. فهمیدم باز صفرام کار داده دستم. دوتا قرص هیوسین و دوتا چایی نبات خوردم و زرداب داخل معده را بالا آوردم تا یکم حالم بهتر شد. شب را با تب و لرز و دل‌درد شدید و هذیان بسختی صبح کردم. روز بعد، صبحانه خوردم و تا ظهر خوب بودم، نهار که خوردم دوباره داستانی که تعریف کردم کپی برابر اصل تکرار شد. فردآش هم آش همان آش و کاسه‌ی دل بی‌ظرفیت من همان. ۱۷ربیع داداشم و خواهرم بردنم بیمارستان. دکتر دستور سونوگرافی و آزمایش خون داد. آزمایش خون را خود بیمارستان انجام داد. سونوگرافی را رفتیم خارج از بیمارستان گرفتیم، چون روز تعطیل بود و کلا بیمارستان تعطیل بود. حالا خوبه سفارشمو به رییس بیمارستان کرده بودن وگرنه….. نتیجه اینکه سنگ صفرام شده ۱۲میلیمتر. لوزالمعده‌ی مبارکم هم متورم شده. هرچی به دکتر بیمارستان گفتم: من اومدم که بستریم کنید برای خارج کردن کیسه صفرام. گفت اونم عوارضش زیاده این داروها را که نوشتم بخور تا ببینیم نتیجه چه میشه. نتیجه اینکه دارم هم دارو میخورم هم درد میکشم

پایانه: با داداش و خواهرم رفتیم پیش دکتر گوارش. بعد تعریف کل داستان، دکتر گفت: اول برو آندوسکوپی ببینیم معده‌ات ایراد نداره؟ گفتم: من ده ساله این مشکل را دارم و میدانم صفرامه و دیگه غیر قابل تحمله برام شما لطفا دستور عمل بده.