پیری و هزار درد

توی این سفیدی سرمای زمستان و هنرنمایی و برف افشانی پر و پیمون ننه سرما و رفتن ملت نه‌جیب ایران توی صف سبد کالا، من تا بالای سر خزیدم زیر پتو و شُر و شُر عرق میریزم. عرق کردنم نه از گرماست و نه از تب و نه از ریزش این روزهای بازار بورس، بلکه از داروهایی است که خانم دکتر صادقی، دختر خاله گرامیم برام تجویز نمود. یکی از داروها که خارجی هم هست وظیفه‌اش بهبود حرکت و باکتری‌های روده است و همین دارو سیستم اتونوم بدنم را حساس و فعال کرد و باعث شد هر روز برم توالت و این برنامه برای من که توالتم را برای جلوگیری از افت دمای بدن با حمام یکی کردم سخته. خلاصه خوردن داروها را قطع کردم اما همچنان عرق میکردم فراوان. گفتم شاید اگر بروم توالت و بقایای داروها از بدنم دفع شود عرق کردنم قطع شود. اما فقط از شدت‌اش کاسته شد. باخودم فکر کردم شاید این نوعی حساسیت باشه، پس یه قرص آنتی‌هیستامین خوردم، خوشبختانه جواب خوبی داد و مقدار زیادی از آزاردهندگی عرق کردنم کاست اما همچنان عرق کردن ادامه دارد.

ته‌بندی: از اینکه پرونده‌ی عرق کردنم ختم بخیر شده بود خوشحال بودم اما دوباره این داستان شروع شد تا قطع شدنش دلیلی باشه برای خوشحالی مجدد.

بابا مهرداد و پسرش امیرفرهاد زندی

بازدیدها: 46