ما شکر خوردیم از یک فروشنده تلفنی کالایی خریدیم، از اون به بعد شماره تلفن ما رفته تو لیست اوسکولهای شرکت. هر ماه دو سه بار زنگ میزنند و با ترفندی جدید قصد انداختن یه سری کالای آشغال را دارند.
هفته پیش یکیشون زنگ زد گفت شما برنده وام ۱۰۰ میلیونی شدی و برای دریافت وام باید چک بدید و البته نباید چک برگشتی داشته باشید.
گفتم: اتفاقا من همه چکهام برگشت خورده. گفت: خانواده هم میتونن چک بدن. گفتم: اونا که کلا کلاه برداران و تحت پیگرد. گفت: آقا چرا اعصاب نداری!؟
خواستم بنویسم تو خیابان کنار یه پرایدی که احتمالا تاکسی اینترنتی بود و در سایه انتظار مشتری در مسیر دلخواهش بود ؛ لختی درنگ نموم ، که حضرت شیخ اجل مولانا ابوالقاسم فردسی اومد تو ذهنم که داره شکوه میکنه و میگه: سر جدت تو دیگه برای ما لفظ قلم نیا و عجم را بما واگذار و تو همون علیل المومنین باش و معین الفلجا ، دیدم منطقی میگه.
من که ندیدم ؛ پس چرا میگم دیدم!؟ من که نمیگم ؛ دارم مینونیسم ، پس چرا مینویسم میگم!؟ اصلا من که نمینویسم ، تایپ میکنم، پس چرا تایپ میکنم مینویسم!؟ اینجا بود که بانگ رسای راوی تو ذهنم طنین انداز شد که میگفت: روایت معتبر داریم از علیل المومنین که از قدیم بیخود نگفتن شنونده باید عاقل باشه.
القصه : راویان اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین گفتار و خوشه چینان خرمن سخن دانی و صرافان سر بازار معانی و چابک سواران میدان دانش توسن خوش خرام سخن را بدینگونه به جولان درآوردم که به آن راننده پرایدی که احتمالا تاکسی اینترنتی بود و در سایه انتظار مشتری در مسیر دلخواهش بود، گفتم : در پنجشنبه بازار چیتگر کنار شهرک شهرداری در سایه توقف کرده بودم و مشغول اسپری نمودن آب به خود بودم که صاحب سایه گفت: توقف بیجای شما مزاحم کسب ماست، حرکت کن آقا. روبه آن راننده پرایدی که احتمالا تاکسی اینترنتی بود و در سایه انتظار مشتری در مسیر دلخواهش بود گفتم: توقف بیجای من جهت اسپری نمودن آب به خودم مزاحم شما نیست!؟
پسرفت:بنظر من مرگ ترس نداره و خیلی هم شرینه، ولی مرگ داریم تا مرگ. بنظر شما بد ترین شکل مردن چیه؟؟
خیلی دوست دارم بدانم پروردگار بخشنده و مهربان و دانا و توانا در بارهی ما مردم شریف و شهید پرور ایران، چی فکر میکنه که این حجم عظیم بلایایی الهی و فجایع هر روز جدیدتر از دیروز انسانی در طول تاریخ بدون توقف بر سر ما آمده. احتمالا خدا فکر میکنه که بجای آدم و حوا ایرانیها سیب و گندم بهشتش را خوردن و ریدن تو بهشتش!؟ یا احتمالا آدم و حوا ایرانی بودن و داره انتقام اونها را از ما میگیره!؟ شاید هم وقتی این حجم بزرگ دروغ و دزدی و تقلب و کلک را از عابد و زاهد و روحانی و پیشنمازمون تا کسانی که از زاغه نشینهای جنوب شرق کشور که در سریال نون خ بصورت تلویحی دیدید، دزدی میکنند، میبینه فکر میکنه شیطان رجیم و بچههاش تو ایرانن و تصمیم داره کلا ایرانیها را به خاک بده.
خدایا ما هر غلط و اشتباهی که کردیم، ببخش و فراموش کن. تو رو به خودت قسم ما را فراموش کن. ما هم آفریده خودتیم به قرآن و تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم و نوح. خدایا ما را شتر فرض کن، شتر دیدی ندیدی. بذار یکم بخندیم و بریم عشق و حال و صفا کنیم.
پیوست: این داستان امروز حمله اسراییل به اصفهان برامون داستان تکراری نشه صلوات.
شنیدین میگن: عرض عمر مهمتر از طول عمر است. ما نخاعیها در همین دسته افراد قرار میگیریم.
قریب ثلث قرنه که دارم از ضایعه نخاعی رنج بیپایان میبرم و قطعا عرض این مدت ده برابر بیشتر از طولش بوده.
خوشبختانه خدای متعال هیچ وقت ما و اونها را فراموش نمیکنه و هر روز ما و اونها را با یک امتحان الهی جدید مواجه میکنه.
امتحال الهی اونها اینطوریه که : برن خارجه بچه به دنیا بیارن، از خارجه شناسنامه بگیرن و سیسمونی بخرن، و یا با جعل امضا شون ، زمینی به ارزش هزاران میلیارد تومان بنامشون کنند.
امتحال الهی ما هم اینطوریه : بازخواست از درسهای دادهنشده و خوانده نشده. البته ، بیشتر بنظر میآد ما نمونه آدمهای آزمایشگاهی هستیم برای آزمایشگاه عذابهای الیم جدید برای طبقات مختلف جهنم .
پایانه: درسته که طول روز بیشتر ۲۴ ساعت نیست ، اما عرض هر روز برای خیلی از ما بیشتر از صدها ساعت است که ناشی از : انواع درد و رنج و بیتحرکی جسمانی و هزاران فکر و درگیری ذهنی و روانی نسبت به وضعیت خود و آینده خود است.
خداوند ” خــر ” را آفرید! و به او گفت: تو بار خواهی برد؛ از عقل بی بهره خواهی بود؛ و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود؛ و ۵۰سال عمر خواهی کرد! ” خــــر” به خداوند پاسخ داد: خداوندا؛ من میخواهم خر باشم؛ اما ۵۰سال برای عمرم طولانی است.. عمر مرا ۲۰سال کن. و خداوند آرزوی “خـــر” را براورده کرد.
خداوند ” ســـگ” را آفرید! و به او گفت: تو نگهبان خانه انسان خواهی شد؛ بهترین و وفادارترین یار انسان.. و ۳۰سال عمر خواهی کرد! “ســــــگ” جواب داد: خداوندا! عمر مرا ۱۵سال کن. و خدا آرزوی سگ را هم براورده کرد.
خداوند “میـــمون”را آفرید! و به او گفت: تو از این جا به آنجا میپری؛ برای دیگران شکلک در میآوری تا سرگرم شوند؛ تو ۲۰سال عمر میکنی! “میــــمون”جواب داد: خداوندا ۲۰سال عمری طولانیست.. مرا ۱۰سال کافی است! و خداوند آرزوی میمون را نیز براورده کرد..
و سرانجام، خداوند ” انــــسان” را آفرید! و به او گفت: تو سروریِ همه موجودات زمین را در دست میگیری و بر تمام جهان مسلط میشوی؛ و ۲۰سال عمر میکنی! “انــــــسان” به خداوند گفت: سرورم؛ ۲۰سال برای من خیلی کم است!! آن ۳۰سالی که خر نخواست؛ آن ۱۵سالی که سگ نخواست؛آن ۱۰سالی که میمون نخواست زندگی کند؛ به من بده!! و خدا آرزوی انسان را براورده کرد! از آن زمان تا کنون؛
انسان فقط ۲۰سال مثل انسان زندگی میکند!! و پس از آن ازدواج میکند و ۳۰سال مثل ” خـــر” کار میکند! و پس از آنکه فرزندانش بزرگ شدند؛ ۱۵سال مثل “ســــگ” از خانهای که در آن زندگی میکند؛ نگهبانی میکند!! و وقتی پیر شد ۱۰سال مثل “میــــمون” از خانه این پسر به خانه آن دخترش میرود و سعی میکند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند!!
شاهی کشوری را اشغال کرد، و به وزیر خود گفت: وزیر فوری قوانینی وضع کن تا فکر مردم به قیام علیه ما معطوف نشود!
فردای آن روز وزیر نزد شاه آمد و قوانین را خواند:
شاه صاحب جان و مال همه مردم است
حقوق یک چهارم گذشته
مالیات ۳ برابر فعلی
گوزیدن ممنوع !
شاه گفت: قانون چهارم چه معنی دارد؟!
وزیر گفت: قانون چهارم سوپاپ اطمینان است، بعدا متوجه معنی آن خواهید شد!
جارچیان قوانین را اعلام کردند؛
ملت گفتند: این که جان و مال ما از آنِ شاه باشد توجیه دارد، چون ایشان صاحب قدرت است؛ ولی یعنی چه نتوانیم بگوزیم!؟
مردم برای اینکه از امر شاه نافرمانی کرده باشند در کوچه و پس کوچه میگوزیدند ، جلسات شبانه گوز برگزار میکردند و هر گاه میگوزیدند احساس میکردند که علیه استبداد شاه اعتراض و قیام نمودهاند!
ماموران هم مدام در حال دستگیری گوزوها بودند و گاهی به توالتهای عمومی یورش میبردند و گوزوها را دستگیر میکردند…!
روزی شاه به وزیر گفت: الان معنی سوپاپ اطمینانی که گفتی را میفهمم! چون باعث شده که هیچکس به ۳ قانون اول توجهی نکند!
و چقدر این حکایت برایمان آشناست: برای اینکه چپاول ؛ اختلاس ؛ رانت ؛ وطن فروشی معلوم نشود مدام قانون چهارم و سوپاپ اطمینان را به شکل های مختلف به روز میکنند.
روزی ملانصرالدین الاغ خود را با زحمت فرآوان به پشت بام برد. بعداز مدتی خواست آن را پایین بیاورد ولی الاغ پایین نمیآمد. ملا نمیدانست الاغ بالا میرود ولی پایین نمیآید. پس از مدتی تلاش ملا خسته شد و پایین آمد ولی الاغ روی پشت بام به شدت جفتک میانداخت و بالا و پایین میپرید، تا اینکه سقف فرو ریخت و الاغ جان باخت. ملا که به فکر فرو رفته بود، باخود گفت: لعنت بر من که ندانستم اگر خری را به جایگاه رفیعی برسانم هم آن جایگاه را خراب میکند و هم خود راهلاک میکند.
داستان بالا خیلی شبیه سرگذشت ملت …. ایران است.
متاسفانه انسانهایی بدکردار با تکیه بر جهل و خرافه پراکنی، مسند امور را غصب کردند و به هر پست مدیریتی که منتقل میشوند برای دستیابی به مطامعشان، کشور و ملت را به هر منجلاب و فلاکتی میکشند.
قانون گذاران زحمت کشیدن قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت وضع کردن. قانون گذاران شیرین عقل، جوانی که شغل ندارد و در تامین مخارج روزانه خودش مانده مگر مثل شما شیرین عقل است که بخواد هزینههای چند نفر بنام زن و فرزند را هم متقبل شود.
حالا گیریم یه چند تا مجنون هم پیدا شدن و ازدواج کردن. با این اخبار که ملت میبینند و میشنوند همه به مقام شامخ جمود و بیحسی و بیاحساسی و عدم تحریک پذیری دست یافتن. امام جمعه مشهد در بیاناتی نغز فرمودند: متاسفانه زن و همسر در خانه همدیگر را با اسم کوچک صدا میزنند. سیمای جمهوری اسلامی هم در این زمینه تونسته این باور را جا بندازه که همسران در خانه هم باید کاملا از هم رو بگیرند و هرگز نباید یکدیگر را لمس کنند، فرزند هم از راه گرده افشانی و یا نوشیدن آب از لیوان مشترک و یا تنفس در فضای بسته به وجود میآید، هم بستری و هم آغوشی و کارهای خاکبرسری هم از اعمال بعد وفات با حوریهای جهنم است، نگفتم حوریهای بهشت، زیرا اینگونه که تبلیغ نمودهاند، جملهی علما و فضلا و فقها در بهشت حضور دارند، و استفاده از شرابهای روان در جویهای بهشت را حرام اعلام میکنند، تردد حوری بدون چادر و چاقچور رو هم غیر شرعی اعلام میکنند و …. پس در بهشت فقط باید نماز خواند و عبادت نمود، روایت است هر رکعت از نمازهای هزار رکعتی هزارگانه یومیه در بهشت ۹۹۹ سال طول میکشه اگر زمانی هم اضافه بیاد حتما باید به دعای کمیل و ندبه و جوشن کبیر پرداخت.
پاپوش:پیشنهاد من به سیمای جمهوری اسلامی اینه که برای حمایت از قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت و ترغیب زوجین به فرزند آوری، بجای پنهان کاری، از ساعت ۲۲ به بعد واقعیت و راز بقا را عریان به تصویر بکشند.
دلمون خوشه داریم وارد قرن و صدهی جدید میشیم. این در حالیه که غربیها قریب به ۲۰ سال پیش وارد هزاره جدید شدند. این عقب ماندگی ما هم کار همین استکبار جهانی است. همه میدانیم چرا هرسال اوضاعمان طوری میشود که میگویم: باز رحمت به پارسال!؟ اما با اینکه همه میدانیم چرا!؟ چرا باز راه اشتباهی را که شروع کردهایم را ادامه میدهیم!؟ راهی که تجربه ثابت کرده اینجا که الان هستیم، اوضاع و احوال و حال و روزمان خیلی بهتر از آنجایی است که سالهای آینده خواهد بود، وای بر احوال مردم در قرن آینده.
نمیدانم بگویم خوش بحالم که در دو قرن زیستم یا بگویم خوشبحالم که قرن آینده را نمیبینم!؟. البته اینجاش مال بعد نوروزه.
پسرفت: نیم قرن از عمرم گذشت با سه دهه تجربه معلولیت خیلی شدید به روایت سازمان بهزیستی. یعنی اگر این معلولیت برای من سابقه کاری لحاظ میشد، میبایست نم نمک مشغول جمع کردن خودم برای بازنشستگی میشدم.
روایت است روز قیامت ایرانیان رفتند نزد خدا و پرسیدند: حسابه کتابمان چیست؟
ندا آمد: چه دیدهاید؟
گفتند: رضا شاه ، انقلاب ، ۸ سال جنگ ، اختلاس ، رانتخواری ، آزاد راه تهران شمال ، کلاس طوسی ، کنکور ، اینترنت دایل آپ ، پراید ، ۴۰۵ خودسوز ، دلار ۲۸هزار تومانی ، احمدی نژاد ، روحانی ، رئیسی ، نمیرالمومنین ، روغن پالم ، موسسههای مالی اعتباری ۱۲۴ هزار پیغمبر و ۱۴ معصوم و سایر بستگان ، مداح هفتیر کش ، برجام ، بورس ، ندا آمد: بسه، بسه ، جبرئیل ، بیا این بدبختا رو که تاحالا جهنم بودن را ببر بهشت ایرانیان مهمان ویژه هستن
رئیس جمهوری اسلامی طی تماسی فوری با پوتین رئیسجمهور روسیه تاکید کرد به سربازان حتما ناهار داده شود و با شکم خالی نجنگند!i!
میگویند، وزیر امور خارجه روسیه، پس از سفر به ایران نماز خوان شده بود. وقتی علت را از او پرسیدند گفت: در این سفر واقعا فهمیدم خدایی وجود دارد و ایران را اداره می کند وگرنه با این مسئولانی که من دیدم تا به حال نباید چیزی از ایران باقی می ماند!i!
ترامپ: در مورد ایران تصمیم گرفته ام تحریم ها را بیشتر کنم تا حاضر به معامله بشوند!i!
پوتین: تو اینا رو نمی شناسی من همیشه یک جلد قرآن برایشان می برم ، چند تا قرارداد میلیاردی امضا میکنم!i!
ترامپ: از کجا قرآن براشون بخرم؟
پوتین: از چین!i!
دریای خزر مال روسیه!i! خلیج فارس مال چین!i! خاک مال امارات!i! برق مال افغانستان!i! آب مال عراق!i! گاز مال ترکیه!i! پول مال لبنان و یمن و سوریه!i! ما مال فروشیم!i! بودجه مال سایر بستگان!i!
اینقدر طالبان و روسیه به راحتی کشور فتح کردن که احساس میکنم اگه خوب تلاشم رو کرده بودم تا الان یه کشور برای خودم فتح کرده بودم!i!
روسها همیشه با پوتین هایشان روی خون راه رفتند!i!
روسها پوتین میسازند و ما پاپوش دوز!i!
روسها پوتین دارند و ما پابرهنه!i!
روس ها پوتین دارند و ما دمپایی فرسوده!i!
سربازان روس، دل از پوتین نمیکنند!i!
مخالفان پوتین پا در کفشش میکنند!i!
دوستداران پوتین با نعلین راه می روند!i!
بند پوتین، در اوکراین گره خورد!i!
پوتین فعلا سر کیف است!i!
سرباز خسته دوستدارد پوتین را از پا در بیاورند!i!
به امید روزی که پوتین از پا درآید!i!
حکومت پوتین، حکومت چکمه است!i!
پوتین روسی، لنگه ندارد!i!
راه آمدن با پوتین سخت است!i!
پوتین ریگی در کفش دارد!i!
روسیه یا رو سیه !i!
پاورقی: اگر دیگران بلایی سرمون میارن از نادانی و بلاهت خودمونه.