قبلا نوشته بودم در اولین عید دیدنی متاهلیم منزل پدر خانمم با کلی تعجب دختر همسایهمون را دیدم، البته او منو شناسایی کرد، چون من او را قبلا ندیده بودم و نمیشناختم، دختر همسایمون بنا به اینکه عروس دائی همسرمه اومده بود منزل پدر خانمم. چند روز پیش همسرم رفت منزل همسایهی روبرویمون که من به دو دلیل بهش میگم: فامیل دور. اول اینکه مرد خانه، شبیه فامیل دور تو کلاه قرمزیه. دلیل دوم اینه که آقای فامیل دور میشه دآماد دائیه عروسه دائیه همسرم و این یعنی اینکه او واقعا فامیل دور ما میشه. فامیل دور همسن منه، او با همسر و تنها پسرشون معمولا عصرها تو پارک شهرک هستند. قدیما که میرفتم پارک من برای خودم (جا) و (مکان) مشخصی داشتم، به همین دلیل اهالی محترم پارک چشمشون به زیارت جمال مبارک بنده بعنوان پای ثابت پارک عادت کرده بود. چند روز پیش همسرم رفته بود منزل فامیل دور تا به خانم فامیل دور که کار خیاطی میکنه سفارش کار بده. وقتی همسرم برگشت خانه بهم گفت: خانم فامیل دور میگه: خانمهای پارک ازم میپرسن خبری از آقای زندی نداری؟ چرا دیگه نمیآد پارک؟ نکنه زنش نمیذاره از خانه بیاد بیرون؟ خانم فامیل دور هم بهشون گفته بوده: نه بابا، زنش بارداره بخاطر اون از منزل خارج نمیشه. بنظر شما، خانمهای تو پارک در جواب زن فامیل دور نگفتن: اه اه اه اه از این مردآی……..
پیآمد: یه روز تو پارک از فامیل دور پرسیدم پسرت کلاس چندمه؟ گفت: پنجم. گفتم: چقدر بهش جیب خرجی میدی؟ گفت: ما چیزی بنام جیب خرجی یا پول تو جیبی نداریم. وقتی همه چیز در خانه هست، لزومی نداره به بچه پول داد. گاهی برای کارهای خوبش بهش پاداش نقدی هم میدیم که اون را هم یادگرفته پسانداز کنه.
بازدیدها: 261