طناب نخاعی مجرای بزرگی از اعصاب است که به صورت عمودی در وسط پشت فرد قرار دارد و بخشی از سیستم عصبی مرکزی است. در بالا به مغز و در پایین به قسمت پایین کمر متصل میشود. طناب نخاعی به دلیل ارتباط با مغز، مسئول حمل پیامهایی از مغز است که به اندامها میگوید حرکت کنند و به کنترل عملکردهای بدن مانند تنفس و ضربان قلب کمک میکند. نخاع همچنین پیامهایی را از قسمتهای مختلف بدن به مغز منتقل میکند و به فرد اجازه میدهد تا احساساتی مانند لمس و درد. نخاع میتواند در اثر حوادث آسیب زا مانند تصادفات رانندگی و سقوط آسیب ببیند. آسیب به نخاع توانایی آن را برای ارسال پیام به مغز مختل میکند. این امر بر نحوه عملکرد مغز به عضلات بدن تأثیر میگذارد و باعث حرکات کنترل نشده یا در برخی موارد هیچ حرکتی در مناطق خاصی از بدن نمیشود. نوع فلج فرد به آن بستگی دارد جایی که آسیب رخ میدهد. آسیب به نیمه تحتانی نخاع میتواند باعث پاراپلژی شود که فلج قسمت تحتانی بدن از جمله پاها است. آسیب به نیمه بالایی نخاع میتواند باعث تتراپلژی یا چهار پلژی شود که باعث فلج شدن بدن از گردن به پایین میشود. نقش نورونها از طریق این مطالعه چند ساله، دانشمندان نورونهای خاصی را شناسایی کردند که وقتی فعال میشوند، به فرد فلج کمک میکند بایستد، راه برود و ماهیچههای خود را بازسازی کند.
یکی از نویسندگان این مطالعه، توضیح داد: نرونها هسته سیستم عصبی هر موجود زندهای هستند. آنها با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند تا سیگنالهای الکتریکی را منتقل کنند که به عنوان مثال میتواند ماهیچهها را فعال کند. در تحقیقات خود، ما به طور خاص نورونهایی را که در حین حرکت پا فعال میشوند، هدف قرار میدهیم.
برای کشف این نورونهای خاص، این تیم از فناوریهای تصویربرداری پیشرفته برای ساختن یک اطلس مولکولی از تمام نورونهای موجود در مناطق مورد نظر نخاع استفاده کردند. با استفاده از تحریک نوری، ما توانستهایم نورونهای خاصی را در مدلهای حیوانی غیرفعال کنیم و تأثیر این روش را ببینیم. این به ما این امکان را میدهد که دقیقاً نورونی را که برای بازسازی مسیر عصبی پس از آسیب نخاعی لازم و کافی بود، شناسایی کنیم. پس از آزمایشات روی موش، تیم تحقیقاتی به شرکت کنندگان انسانی روی آوردند. دکتر گفت که محققان ۹ داوطلب فلج را با یک آرایه الکترود نرم طراحی کردند که برای تحریک نواحی الکتریکی خاص نخاع، زیر نقطه آسیب طراحی شده بود. یک کامپیوتر آن تحریکها را تحریک میکند، که سیگنالهایی را که معمولاً توسط مغز ارسال میشود، زمانی که آسیبی وجود ندارد، تقلید میکند. دور زدن آسیب به ما این امکان را میدهد تا ماهیچههای پا را بهطور مصنوعی فعال کنیم و به شرکتکنندگان این فرصت را بدهیم تا دوباره راه بروند. اما ما مشاهده کردهایم که در طول این فرآیند، برخی از ارتباطات بیولوژیکی دوباره برقرار یا سازماندهی شدند. به عنوان یک اثر، بیماران پس از مدتی تمرین با تحریک الکتریکی، حتی بدون تحریک خارجی قادر به حرکت دادن پاهای خود بودند.
آسیبهایی مانند آسیب نخاعی به نورونها و اتصالات آنها آسیب میرساند، راه رفتن و سایر عملکردهای حرکتی را از کار میاندازد. تئوریهای بسیاری برای این تاثیر آسیب معتقدند که آسیب مستقیماً سلولهای کنترل کننده حرکت و اتصالات آنها را مختل میکند و این یکی از دلایل اختلال در راه رفتن است. با این حال، شواهد علمی همچنین نشان میدهد که سکته مغزی، نخاع و آسیب مغزی تروماتیک نیز نورونهایی را که از آسیب جان سالم به در میبرند، بیهوش میکند و این جمعیت نورونهای زنده مانده نمیتوانند عملکرد از دست رفته را بازیابی کنند، زیرا نمیتوانند با هم شلیک کنند تا میانجی حرکت کنند. این ایده در مورد عدم توانایی نورونهای زنده پس از آسیب مغزی و نخاعی برای شلیک با هم در یک توالی هماهنگ با همسایگان خود توسط بسیاری از مطالعات در مدلهای تجربی در آزمایشگاه و به روش همبستگی در مطالعات انسانی پشتیبانی میشود. بسیاری از افراد در زمینه توانبخشی عصبی تصور میکردند که تحریک طناب نخاعی با تسهیل شلیک نورونها با هم در توالی مناسب و درون گروه جدیدی از نورونهای فعال شبکه جدیدی از نورونها که عملکرد راه رفتن را بر عهده میگیرد، واسطه بهبود راه رفتن است. با این حال، این گروه از نویسندگان دریافتند که در عوض، تحریک طناب نخاعی، فعالیت اکثر نورونها را کاهش میدهد و بهطور انتخابی جمعیت جدیدی از نورونها را فعال میکند که کمتر شناخته شدهاند، یعنی نورونهای Vsx2.
گزینههای مرحله بعدی: چند رویکرد وجود دارد که دانشمندان میتوانند اتخاذ کنند. یکی این است که ببینیم آیا نورونهای تازه شناسایی شده میتوانند از طریق یک داروی هدفمند فعال شوند یا خیر. رویکرد دوم، جداسازی رفتار درمانی در رویکرد توانبخشی یا تحریک است که ممکن است در جداسازی انتخابی این سلولها بهتر از کل رویکرد توانبخشی یا تحریک الکتریکی در شکل کامل آن باشد. این ممکن است اثربخشی توانبخشی یا تحریک اپیدورال را افزایش دهد. همچنین ممکن است هدف قرار دادن ژنی که میتواند برای فعال کردن این سلولها مورد استفاده قرار گیرد، در انسان نیز امکان پذیر باشد، همانطور که در این مطالعات روی موشها انجام شد. اگر این امکان وجود داشت، یک سری تزریق در نخاع آسیب دیده و مجاور انسان ممکن است ژنی را منتقل کند که میتواند توسط یک داروی خوراکی یا داروی تزریقی فعال شود و این میتواند توانبخشی یا تحریک الکتریکی نخاع را تقلید کند.