آموزش با لذت و شادی

از زمانی که فهمیدیم خداوند متعال امیرفرهاد را بهمون عنایت فرموده رعایت خیلی چیزها را کردیم، از آن جمله شنیدن موسقی بود. همونطور که نمیشه ساختمان را از طبقه دوم ساخت، نمیشه در ابتدا هر نوع موسقی را بخورد بچه داد. اگر گوش و ذهن بچه را با موسقی پایه و زیربنایی آشنا کنیم دیگه جای نگرانی از این بابت نخواهد ماند. امیرفرهاد اتومبیل خیلی دوست داره، من هم از این علاقه او برای آموزش رنگ‌ها استفاده کردم و با عکس انواع اتومبیل (تریلی-وانت-سواری-مسابقه‌ای-جدید-قدیمی و طراحی) در رنگ‌های متنوع سه فتوکلیپ با سه آهنگ کلاسیک از سه آهنگ ساز بزرگ ساختم. خوشبختانه امیرفرهاد هر سه فتوکلیپ را بسیار دوست داره و اصلا از دیدنشون سیر نمیشه و هنگام  تماشا مرتب میخواد که براش توضیح بدیم که داستان هر عکس چیه. یکی از فتوکلیپ‌ها را با آهنگی معروف و زیبا با نام پل رودخانه کوای که روی فیلمی به همین نام است ساختم. حتما این مارش را از اینجا گوش‌کنید، مطمئن هستم این آهنگ را بسیار دوست‌دارید. یکی دیگر از فتوکلیپ‌ها را با مارشی از آهنگساز معروف یوهان اشتراوس درست کردم این مارش را Radetzky.March.Op.228 میتونید اینجا گوش کنید. فتوکلیپ آخر را با یکی از معروف‌ترین آهنگ‌های ولفگانگ آمادئوس موتسارت
Eine kleine Nachtmusik- Serenade No. 13 in G major
درست کردم این موسقی کلاسیک را از روی این لینک بشنوید.

پسوند: از وقتی موبایل‌های لمسی و صفحه عریض که مجهز به انواع نرم‌افزار هستن همه‌گیر شدن، خواننده‌های وبلاگ رفتن توی گروه‌ها و شبکه‌های موبایلی، اینجاست که باید گفت: مجری محترم فیلترینگ شرکت مخابرات هم‌اکنون نیازمند یاری سبزتانیم.

عکس امیرفرهاد درحال تماشای فتوکلیپ اتومبیل: یکدوسه

بازدیدها: 36

عرق کردن هنگام دفع ادرار

چند روز بود که هنگام دفع ادرار تمام بدنم خیس عرق میشد. فکر کردم شاید این حالت بخاطر زخم زیر ساق پام باشه، زخم‌هایی که تحت فشار باشن و بخصوص رفتن ناخن توی گوشت موجب این حالت میشه. چون تب نداشتم به عفونت ادرار فکر نمی‌کردم. نم‌نم مشکل زیادتر می‌شد و بخصوص شب‌ها نمی‌گذاشت بخوابم. بالاخره کلافه شدم و روز پنج‌شنبه رفتم دکتر. دکتر چیزی از مشکل من نفهمید، دارویی برام تجویز کرد که با مصرفش مشکل عرق کردنم رفع شده ولی شدت صدای وزوز یا سوت توی گوش‌هام دوبرابر شده. چون کمتر دکتری تجربه برخورد و درمان ما نخاعی‌ها را داره برای همین معمولا تشخیص درستی از مشکل ما نمیتونن داشته باشند، پس بهتره همیشه پیش بهترین‌ها بریم. من همیشه پیش دکتر نوربالا میرم، او همیشه در ویزیت اول آزمایش ادرار، سونوگرافی و یا عکس رنگی مثانه از بیمار میخواد. متاسفانه روزی که من حالم خوش نبود، روز خوشگذرانی اکثر دکترها و عدم حضورشان در مطب‌ها بود.

پیوست: نیمه‌شب از خواب بیدار شدم، با خودم میگفتم: من کجام!؟ این چه حالتی دارم!؟ من قطع نخاع هستم!؟ چند ساله!؟ ۲۰سال!؟ مگه من چند سالمه!؟ باورم نمیشد ۲۰سال باشه که قطع نخاع هستم!؟ در همون حالت تاریخ‌ها را جمع و تفریق کردم تا باور کردم که ۲۰ساله قطع نخاع هستم.

 روش مخفی کردن کیسه ی ادرار در افراد نخاعی

  امیرفرهاد

 بازی من و پسرم

بازدیدها: 298

دعای خیر مردم

شش ماه اوله بعد ازدواجمون هرکسی دعای خیر میکرد که: ایشالله خدا بهتون بچه بده، کلی خوشحال میشدم. البته خودم هم هیچ وقت کم کاری نکردم و همیشه بعد نماز از خدا برای خودم و همه کسانی که خواهان بچه‌دار شدن هستند طلب فرزندی سالم و صالح میکردم و میکنم. با گذشت زمان و به بار ننشستن دعاها، کم کم تکرار این دعا از زبان هر کسی برام خوشحال کننده که نبود هیچ، داشت آزار دهنده هم میشد. خوشبختانه لطف خدا زود شامل حالمان شد و دعاهای ملت جواب داد و ما به خواست‌مان رسیدیم. از اینجا به بعد را به سبک روضه بخوانید: همه‌ی اینارو گفتم، تا دلت را ببرم پیش اون دل‌سوخته‌ای که، چند ساله شبها تا صبح بیداره و با دعا و گریه، پناه به درگاه امن الهی میبره، میدونی چرا؟ الان بهت میگم: آخه بچه دار نمیشه. شب و روز مدام از خدا خواسته، اینهمه دوا درمانی که میکنه مفید واقع بشه و خدا بهش فرزندی بده تا با او شادی به دل و زندگیش بیاد. حالا میخوام یه‌چیز بگم دلت بسوزه: آخ امان از حرف مردم و گوش ناشنوا!! هر کسی میشناختش بهش میگفت: بابا، تو که نیاز به گریه و دعا و دوا و درمان نداری، تو برای بچه دار شدن نیاز به همسر داری. اما اون که گوش شنوا نداشت، مرتب با صدای بلند بهشون میگفت: چی میگیی؟؟

پاپوش: آدمی که نتونه با داشته‌هاش در زمان حال شادی را حس کنه، قطعا در آینده هم نمیتونه با بدست آوردن چیزهای جدید به شادی برسه.

بازدیدها: 69

دوباره عینک

اولین‌بار ۱۷سالم بود که عینک دوستم را امتحانی زدم و دیدم چند متر دورترم چقدر روشن و شفاف بوده و من مات می‌دیدمش. اولین بار که عینک زدم و رفتم مدرسه مدل موهام را هم عوض کرده بودم، وقتی دوستام را دیدم رفتم جلو باهاشون دست دادم و نشستم کنارشون. بعد چند دقیقه که باهاشون حرف زدم، دوستم گفت: تازه الان که صدات را شنیدم شناختمت، چقدر عوض شدی!! اصلا نشناختمت!! با خودم گفتم این دیونه کیه که اومد باهمون دست داد و نشست کنارمون!؟

در سالهای نخاعی بودن از روی تخت و در حالت دراز کش و خوابیده با عینک تلویزیون دیدن خیلی سخت بود، چون همیشه اون دسته‌ی عینک که طرف تلویزیون بود می‌موند بین گوش و تشک و حسابی پشت گوش را اذیت میکرد. یه روز اتفاقی عینک داداشم از محل اتصال دسته به قاب شکست، اون عینک دیگه قابل استفاده برای داداشم نبود اما انگار برای من مناسب سازی کرده بودنش. داداشم عینک سالم منو برد عینک سازی و گفته بود که لنزهای این عینک سالم را بنداز روی این عینک شکسته. آقای عینک ساز گفته بوده: آقا مطمئنی اشتباه نمیگی!؟ داداشم گفته بوده: نه که اشتباه نمیگم. داداشم به عینک سازه میگه: صاحب این عینک یه گوش نداره، برای همین همیشه یکی از دسته‌های عینک‌هاش را از بیخ میشکنه. با عینک داستانها داشتیم تا اینکه بآلآخره در اردیبهشت۱۳۸۶ با یار همیشگیم: برادر عزیزتر از جانم رفتم و عمل اصلاح دید را انجام دادم تا از شر عینک خلاص بشم. از عوارض فوری عمل اصلاح دید میتونم به مگس ‌پران شدن چشمم اشاره کنم. یکی دو سال بعد عمل احساس میکردم چشمم نمیتونه سریع روی سوژه‌های دور و نزدیک تمرکز کنه. آخرین عکسم با عینک طبی که قبل از عمل چشم گرفته شده.

چند روز پیش رفته بودیم چندتا خانه اونورتر، منزل پدر بزرگوارم، پدرم گفت: بیا این را بخوان ببین چی نوشته. به شوخی گفتم: این خیلی ریز نوشته و خوندنش برام سخته، عینک پیر چشمیت را بده بزنم راحت بخونمش. پدرم عینکش را داد و من اونو زدم به چشمم، اینجا بود که نوشته‌های ریز و تار و ناخوانا جلوی چشمم پر رنگ و روشن و خوانا و واضح شدن و این یعنی اینکه من رسما پیر و سالمند شدم.

پاپوش: شخصی دلسوز و مهربان داره برای تنها دختر سالمه یه خانواده‌ی معلول جهیزیه جمع میکنه‌، هرکسی تمایل به کمک داره حتی به میزان بسیار اندک، پیام بده تا راه انتقال کمک را عرض کنم.

نقش امگا ۳ در سلامت افراد مسن

هرم غذایی مناسب سالمندان

بازدیدها: 32