تلفنم زنگ خورد، از اونور خط گفتن: باید بیایی کمیسیون امنیت ملی، نه بابا، این نبود، گفتن: اگه کارت هوشمند ایاب ذهاب میخواهی باید روز بعد اربعین بیایی بهزیستی تا بفرستیمت تو کمیسیون، اونجا تشخیص میدن صلاحیت استفاده از سرویس را داری یا نه؟ برای روزی که گفته بودن نتونستم از بهزیستکار ماشین بگیرم. زنگ زدم بهزیستی و داستان را براشون تعریف کردم و ازشون وقت مجدد خواستم، بهم گفتن: باشه فردا بیا. باز زنگ زدم بهزیستکار و ماشین خواستم، اینار گفتن: باشه میان دنبالت. شب راننده سرویس زنگ زد و گفت: صبح ساعت نه میام دنبالت. از شدت سر درد ساعت سهونیم صبح بیدار شدم و دیگه خوابم نبرد، ساعت نه صبحانه خورده و لباس پوشیده رفتم جلو درب، سرویس با یک ساعت تاخیر اومد دنبالم. راننده قبل من یهنفر دیگه را که به دلیل بیماری میوپاتی ویلچر نشین بود را برای بردن به کمیسیون سوار کرده بود. ماشین یک ساعتی لاکپشتی در ترافیک سنگین حرکت کرد تا بالاخره توی حیاط بهزیستی از پس ون بیرون زدم. محل برگزاری کمیسیون زیر زمین بهزیستی بود، برای رسیدن به اونجا: اول یه پیچ۹۰درجه زدم و رفتم توی رمپی باریک وسط رمپ و یه درب بسته بود، برای عبور از اون یه چرخ۱۸۰درجه زدم و دوباره مسیر رمپ را ادامه دادم و بعد اون از یه دالون هم عبور کرم و رفتم تو کمیسیون، قبل هر حرفی یکی از کمیسیونیها ازم پرسید: اینها چین که کشیدی رو جورابت؟ گفتم: بخاطر فرم پاهام مجبورم کفش روباز تابستانی بپوشم و برای اینکه پاهام یخ نکنن بعد پوشیدن شلوار گرمکن و جوراب پاهامو کردم تو کیسه زباله و اونو چرخوندمش دور پام و بعد کفش پوشیدم. از نوع معلولیتم و کارهایی که با سرویس میخام انجام بدم پرسیدن؟ در جوابشون گفتم: من متاهلم، هم باید به امور منزل برسم هم باید کف پاهام که نافرم شدن را با فیزیوتراپی درمان کنم. بهم گفتن: نسخه پزشک بیاری بهت هفتهای دوبار سرویس میدیم.
پاورقی: قبلا کیسه زباله را از روی کفش امتحان کرده بودم و الان به این نتیجه رسیدم که استفاده از رو کارایی بیشتری داره. دوستان ویلچری اگه خواستید تو هوای سرد برید بیرون بیخجالت از کیسه استفاده کنید و حالشو ببرید، فقط یادتون باشه هوای توی کیسههای پاتونو تا ته خالی نکنید.