فناوران یک شرکت دانشبنیان در شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان، موفق به طراحی و تولید واکر پیشبرنده بیماران ضایعه نخاعی شدند. به گفته مجریان طرح، بیماران ضایعه نخاعی و فاقد توانایی حرکتی، جهت حفظ تعادل و ثبات حرکتی و نیز کمک به انجام تمرین راه رفتن نیاز به واکر دارند که متاسفانه نمونههای موجود در بازار متناسب با وضعیت جسمی این افراد نیست. واکر ساخت محققان شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان به دلیل دارا بودن طول و عرض مناسب و قرار گرفتن بیمار درون واکر و نه بیرون از آن، به لحاظ حفظ تعادل کمک موثری به فرد میکند. وجود ترمز دستی در چرخ جلو واکر و ترمز خودکار در چرخهای عقب، وجود صندلی پرتابل در عقب که تاکنون در هیچ واکر ویژه بیماران ضایعه نخاعی نبوده است، امکان تاشدن و کاهش حجم و طول و قابلیت حمل و نقل در صندوق عقب خودرو و وجود پنج حلقه چرخ سایز ۱۲٫۵ که احتمال سقوط به طرفین یا جلو و عقب را کاملا مانع میشود از مهمترین شاخصههای این واکر است. این واکر تاکنون برای استفاده حدود ۳۰ بیمار ضایعه نخاعی ساخته و به شش استان کشور ارسال شده است؛ همچنین تحقیقات لازم جهت استفاده از موتور الکتریکی در این واکر به منظور کاهش انرژی مصرفی توسط بیمار و افزایش مسافت طی شده در شرکت تولیدکننده در حال انجام است. منبع
عوارض و میزان از کار افتادن اعمال بدن بعد آسیب نخاعی اصلا قابل پیشبینی نیست، اگر کسی بعد آسیب نخاعی توانایی ایستادن و یا گام برداشتن داره، و اگر کسی از این میکروکامپیوترها برای گام برداشتن داره حتما از این نوع واکرها براش خیلی مفید خواهد بود.
پایانه: تلویزیون فارسی BBCبرنامهای بنام کلیک داره که به دانش و فناوری الکترونیک میپردازه. هفتهی پیش در این برنامه رویایی دیدم که سالهاست بهش فکر میکنم: موتور الکتریکی C1. این موتور بسیار زیبا به وسیلهی دو ژیراسکوپ همواره تعادل خودشو روی دوچرخ حفظ میکنه، با یک شارژ ۳۵۰کیلومتر راه میره و برای دو سرنشین گنجایش داره. قراره تا دوسال آینده به تولید انبوه برسه. قیمتش در صورت تولید در آسیا ۵هزار دلار خواهد بود.
شرکت
جدا شدیم
هفته پیش زنگ زدم شرکت حمل اسباب منزل و خواستم بیان برامون اسباب کشی کنن، قرار شد سه نفر با یه وانت برای ۴ساعت بیان اسباب کشی و صدهزار تومان بگیرن. اگر کار اسباب کشیمون بیشتر طول کشید ما باید ساعتی هزینهی اضافه را بدیم اما اگر کارشون زودتر تمام شد چیزی دریافت نمیکنیم. از چند روز پیش خانوادهی عزیز و مهربانم به زحمت افتادن و شکستنیها و لباسها و خیلی چیزهای دیگه را بردن ۷۰متر اونورتر خانهی بابا. امروز بعد انتشار این مطلب (ساعت ده) اسباب کشها میان تا رسما جدایی این پیر داماد۴۰ساله از کانون گرم خانوادهی پدریش شروع بشه. البته قبل اینکه از این کانون گرم بیرون بیام افتاده بودم تو کانون گرمتر تاهل برای همین بعد جمع شدن اسباب بابا اینا فوری بساط زندگی ما پهن میشه. دو نکتهی گفتنی در باب وسیلههای منزل: ۱- تابستان گذشته که گشتی در تهران میزدم چشمم به تلویزیونهایی افتاد که اصلا فکر نمیکردم خودم به این زودیها یکی از این مدلیهاشو برای خونهی خودم بخرم، خوشبختانه من سه ماه پیش و قبل گرانی شدید خریدمش، الان قیمتش تقریبا ۴۰۰تومن بالا رفته. ۲- دوستم چند ماه پیش برای منزلشون از اون یخچال فریزرهای دوقلوی پهلوبپهلو که جلوش یخ و آبریزگاه داره خرید. وقتی باهاش حرف میزدم بشوخی ازش میپرسیدم: از آبریزگاه یخچالتون آب میخوری؟ اونم بهم میگفت: خدا خفت نکنه با این حرف زدنت، اینهمه پول دادم یخچال با کلاس خریدم حالا هر وقت میرم سر یخچال آب خنک بخورم یاد آبریزگاه(توالت)میافتم!! مثل اینکه اون دوستم منو نفرین کرد که به دردی که خودم به جونش انداختم گرفتار بشم تا بفهمم وقت آب خوردن چه کشیده، چون برای خونمون یکی از این یخچال فریزرهای دوطبقه که آبریزگاه داره خریدم.
پاپوش: بشوخی به پدر و مادرم و همسرم میگم: با این گرونی و هزینههای بالا و مستمری کم ما، حالا باید اول بسمالله آجیل و شیرینی و پول دستی(عیدی) هم به ملت بدیم!؟ اصلا چه کاریه شما(پدر و مادرم) برید اون خانه!؟ همینجا دور هم هستیم و خوش میگذرونیم و از جیب بابا میخوریم دیگه 🙂