تیک سر و گردن

چند ماهی بود هنگام بستن چشمم برای استراحت یا چرت زدن یا خوابیدن سرم بصورت ناخواسته و خارج از کنترل به طرفین و یا به عقب حرکت سریع و ناراحت کننده‌ای میکرد. این حرکت‌ها یا تیک‌ها نیم ساعتی ادامه پیدامیکرد و تمام میشد و در خواب دیگه این مشکل را نداشتم. ماه گذشته شیب مشکل فزاینده شد و تو بیداری، وقت و بی‌وقت خفتم می‌کرد. تاجایی‌که میشد تحمل کردم تیک‌ها را، ولی بآلآخره رقص ناخواسته‌ی سر و گردن اونم تو ماه رمضان غیر قابل تحمل شد برام و با متخصص مغز و اعصاب تماس گرفتم و مشکلم را کامل براش توضیح دادم، دکتر گفت: فعلا روزی ۲ قرص دپاکین Depakine 200 بخور تا ببینیم نتیجه چی میشه. خوشبختانه با خوردن چند قرص تیک‌هام بشدت کم شد.

پیوست: اگه حوصله دارید لینک مقابل را با پیامهای خوانندگانش بخونید قطع نخاع، عاقبت هوس شیطانی

بهاریه

نوروز آغار سمفونی بهار ا‌ست

دست نوازشگر بهار دختر هنرمند فصل‌ها، به یاری نسیم، شکوفه می‌نشاند بر گیسوان نبات

چه زیباست رقص و شادی نبات با آهنگ پر شور و شیرین نسیم

با گرمای هستی بخش خورشید و ترانه‌های بهاری پرستو، عاشق می‌شوند سوسن و سنبل، لاله و نرگس، یاسمن و نسترن، پونه و ریحان

از کلیه‌ی آقایان مجرد دعوت شده با به همراه داشتن کوله بار عشق‌شون=(لیسانس+شغل+خانه+اتول+حساب مشترک) در این محفل نورانی حضور پیدا کنند.

تو پیاده‌رو

با ویلچر برقیم از شمال بسمت جنوب تو پیاده‌رو خیابان ولیعصر تهران حرکت میکردم و لوازم ورزشی را سیر میکردم. یجا ورود کوچه‌ای به خیابان موجب بالا و پایین شدن سطح پیاده‌رو بصورت یک پله کوچک شده بود، برای عبور از اون پله، ایستادم و یکم اون سطح را برانداز کردم، امن‌ترین قسمتش برای عبور بسلامت، نزدیکترین‌جا به دیوار بود، در اون قسمت یه پسر ده ساله‌ی چاق و یه مردی ایستاده بودن، بهشون گفتم: میرید کنار ردشم؟ رفتن کنار، در حین رد شدنم پسره به مرده گفت: اینهمه راه اومده از اینجا رد میشه!؟ منم برگشتم طرفش و بهش گفتم: اگه از اونور میرفتم شاید ویلچرم از پشت برمیگشت، رد شدن از اونجا برای شما چیزی نیست اما برای من این پله مثل قطره‌ باران تو لونه مورچه است، آخر خطابه‌ی قرام انگشتامو شبیه هشمت فردوس تو سریال ستایش کردم و با خنده و شوخی به پسره گفتم: افتاد.

پاپوش: خدا را شکر، خدا درهای رحمتشو باز کردو باران خوبی بارید، ایشاالله دل همه شاد و گرم به عشق باشه.

رسیدیم پشت در خونه ، کلید نداشتم به داداشم میگم کلیدتو بده، میگه میخوای درو باز کنی؟ میگم پَـــ نَ پـَــــ میخوام بدمش به حسین تهی از معطلی درش بیارم….

رفتم جلسه ثبت نام ۱ساعت وایسادم.یارو اومده میگه میخوای ثبت نام کنی؟ پـَـــ نَ پـَـــ اومدم حالتو احوالتو سفید رویتو سیه مویتو ببینم بروم..

تو اتاق عمل نوزاد تازه به دنیا اومده به دستیار میگم چاقو رو بده میگه میخوای بند نافو ببری؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ میخوام رقص چاقو کنم از مامان بچه شاباش بگیرم!!

۲ساعته از بیرون صدای قار قار میاد…داداشم میگه صدای کلاغه؟میگم: پــَ نَ پـــَ قناریه متال میخونه!

دوستم در یخچالو باز کرده,دیده هیچی توش نیس,میپرسه:واقعاخالیه!؟میگم پَــ نَ پَـــ هیدنشون کردیم که غریبه ها نبیننشون

 دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم از راه اومده میگه خوابه؟ میگم پَـــ نَ پَـــ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه!!!!داشتم میرفتم باشگاه وسط راه یادم اومد یه چیزی رو یادم رفته، برگشتم خونه.در زدم داداشم در رو باز کرده با تعجب میپرسه حامد تویی؟!!!نرفتی باشگاه؟ میگم:پَــــ نَ پَــــ حامد رسید من دیلیوریشم

چشم چرانی

بعد ۱۵ سال دیدن سرازیر شدن میلیون‌ها دانه‌ی سفید رنگ حیات بخش، برام خیلی لذت بخش بود. دانه‌های ریزی که یکی از یکی شیطون‌تر هستند، انگار رقص کنان و وول وول کنان برای به مقصد رسیدن با هم مسابقه گذاشتن. مثل ما آدم‌ها همه چیز به میل اونها هم نیست، اینکه کی بیان و کجا برن هم دست خودشون نیست، بعضی‌هاشون جاهای خوب و دل‌خواه‌شون میرن و حیات بخش میشن، آمآااا جای بیشتری‌شون فاضل آب است. دیدن این صحنه برای شما حتما خیلی معمولی و هیجان برنه‌انگیزه، اما برای من که سالها در کنارش بودم و از دیدنش محروم بودم کلی جالب و هیجان انگیز بود، برای اینکه لذت بیشتر از این هیجان ببرم گفتم پرده را زدن کنار و یه دل سیر بارش برف را تماشا کردم. تخت من با پنجره‌ی کنار اطاق ۳متر فاصله داره اما شیشه‌های اطاق‌مان تا یک ماه پیش مات بود و بیرون معلوم نمیشد، به دلیل برخی تغییرات و تجهیزات شیشه‌ها عوض و سفید شدند و این دلیل خوبی شده برای چشم چرانی من.

پیوست: چند روزیه توی اخبار به اهالی خیابان‌های دولت و پاسداران تهران هشدار میدن که از روز شنبه توسط پلیس طرح انضباط اجتماعی برقراره. پلیس خدمت‌گزار بعد جمع کردن اشرار و قاچاقچی‌ها و مزاحم‌ها و …. حالا نظم دادن به شهر را محله به محله شروع کرده، دست‌شان طلا، اما واقعا جای بسی تاسفه که بی‌نظم‌ترین محله‌های تهران محل سکونت پول‌دارهاست.

دیگه بسه