پر پرواز

رادیو، ویدئو، ماهواره، کامپیوتر و …. ابزاری بودن که توی سالهای زمینگیری بهم کمک میکردن تا وقتم را با فکرهای ناراحت کننده پرنکنم. به زمان جمله‌ی قبل توجه کردی که گذشته بود، امروز که ویلچر برقی دارم فکر میکنم دیگه زمینگیر نیستم، این وسیله برای من چیزی کمتر از پر برای پرواز نیست، توی این چند روز اونقدر بهم حال داده و بهم چسبیده که نگو و نپرس. اگه شارژش بجای ۳۰ بعد ۵۰ کیلومتر تمام میشد یا اگر بنزینی بود این وسیله نقص نداشت، برای رفع این نقیصه یه راه هست و اون خرید یه موتور سه چرخه، شنیدم موتورهایی هست که میشه با ویلچر رفت پشت فرمانش، حتما به زودی میرم بازار موتور فروش‌ها تا ببینم چنین وسیله‌ای که مطابق میل من هم باشه هست یا نه؟

پاپوش: نخاعی‌های گردنی گاهی نیاز پیدا میکنند که دراز بکشن، حسن بزرگ ویلچر فاتح اینه که صندلی ماشینی که روش گذاشتن پشتیش کاملا میره عقب و مثل تخت میشه، البته پشتیش روی نشیمنش هم میخوابه و در این حالت میشه اون را از روی سطح شیب دار سوار اتومبیل‌های استیشن کرد، فکر میکنم برای این منظور پژو ۴۰۵ استیشن، سیناد یا پاترول مناسب باشن. برای افراد قد کوتاه و نقلی ویلچر برقی تاشو و قابل حمل توی بازار هست که قیمتش یک میلیون و هفتصد تومانه. ویلچر فاتح را نمیشه سوار پراید و پیکان و سمند…. نمود.


در باب تعریف و تمجید از ویلچر برقی فقط میتونم بگم:
اگر کسی امکان مالی داشته باشه و این وسیله را نخره=خره


آیدا دوست جدید نخاعی و اسپیشیالی

خراشیده

همیشه از صبح تا ظهر رادیو جوان گوش میدم، چون چند روزیه روال عادی برنامه‌های این ایستگاه عوض شده، موج را انداختم روی رادیو سلامت. بعد اذان ظهر من و رادیو هر کدام داشتیم کار خودمان را میکردیم که یه صدای ناهنجاری از رادیو در آمد و توجه من را به خودش جلب کرد، شخصی میگفت: من قطع نخاع هستم، من تنها دعایی که بعد نماز میکنم اینه: خدایا ببخش و بیامرز، و میگفت …….. . حرف‌هاش برام آشنا بود اما صداش خیلی نکره بود. حدودا هفت۸ ماه پیش زنگ زدم به رادیو سلامت و یه سوال از پزشک برنامه پرسیدم، گوشی را که قطع کردم تلفن‌مان زنگ زد، گوشی را برداشتم یه خانم خوش سیما از اونطرف خط گفت: من از رادیو سلامت زنگ میزنم لطفا بعد شنیدن بوق بگید بعد نماز چه دعایی میکنید، من هم که حسابی حوصله‌ام سر رفته بود از این فرصت الهی نهایت سو استفاده را کردم و براشون رفتم بالا منبر، توپ، بالاخره خانوم اونور خط خسته شد و گفت: عزیزم نیم ساعته نوار دستگاه‌مون تموم شده، میشه بسه؟
پسوند:
آدم وقی حرف میزنه فکر میکنه بلبل شیدا داره چه‌چه میزنه، اما وقتی آدم صدای ضبط شده‌ی خودشو میشنفه یاد بازار مسگرها میافته