پیش درآمد فصلی تازه

مراسم گرامیداشت روز جهانی معلولان که در برج میلاد برگزار شد، برای من و همسرم خاطره انگیز و تاریخی و شادی بخش و خوش یمن شد. بعد برنامه‌ی برج میلاد متوجه کاج مطبق‌مون شدم. کاج مطبق گیاهی است زیبا و بسیار کم توقع. بهار گذشته این درخت زینتی را خریدم سی‌هزار تومان، اون موقع ارتفاع درخت با گلدانش تقریبا یک‌متر بود. من یه ریزه گران خریدمش اما همون موقع قیمت این گیاه در گل‌فروشی‌های مرکزشهر دوبرابر این بود. جای گلدان کنار پنجره‌‌ای جنوبی و کنار تخت منه، به همین دلیل مرتب چشم من به اونه. از روزی که کاج را خریدم هیچ تغییری در اون ندیدم، از برج میلاد که برگشتیم مرتب به همسرم می‌گفتم: این کاجه انگار داره رشد میکنه‌هآاا. من نوک درخت را با گل‌میخی که بند دور پرده را بهش می‌اندازند می‌سنجیدم و میدیدم که از اون داره بالا میزنه. در اون روزها من یه مقدار متنابهی بداخلاق و غرغرو شده بودم و حتی به خاطر رشد کاج‌مون هم غر میزدم. رشد کاج خوشحال کننده بود اما اون شادی و خوشحالی‌ای نبود که من دلم میخواست. در اون زمان بهترین کار این بود که رشد کاج‌مون را به فال‌نیک بگیریم و امیدوار باشیم به روزهای بهتر همراه با خبرهای خوش و دل‌خواه. ادامه دارد…..

پسرفت: هفته‌ی پیش رفته بودیم عقدکنون پسر داییم: محمدمهدی. تو این عکس حسین که پشت من ایستاده میشه پسرعمه‌ی: محمد مهدی، حالا شما بگید حسین چه نسبتی با من داره؟ و چندسال با من اختلاف سن داره؟

با رعایت نکات ساده و در عین حال، بسیار حساس می‌توانید از زندگی‌تان لذت‌ برده و برای همسرتان، همراهی همیشگی باشید

زندگی زناشویی به دور از دعوا (خنده دار)

 گردهمایی معلولان در یزد

اشک شادی

تا حالا شده توی مسافرت ماشینتون تو جاده‌ای تنگ و باریک بیافته پشت یه ماشین کنده گنده‌ که کلی صدای گوش و دل خراش و بوی گند و دود سیاه تولید میکنه و راننده اتول شما که پشت ماشین کنده گنده است هیچ رقمه نتونه از ماشین کنده گنده سبقت بگیره؟؟ حالا فکر کنید‌ اتول شما توی جاده‌ای عریض و طویل و خلوت بیافته پشت ماشین کنده گنده و راننده‌ی اتول شما هیچ رقمه از ماشین کنده گنده سبقت نگیره!! اینجاست که راننده حسابی اشک آدمو درمیاره. داستان من تو زندگیه خواهر و برادرم حکایت همین ماشین کنده گنده توی جاده‌ای عریض و طویل و خلوته که خواهر و برادرم تا منه کنده گنده به مقصد نرسیدم فکر سبقت گرفتن ازم به ذهنشون خطور نکرد. البته برای اینکه حق مطلب را شایسته و بایسته بجا بیارم باید بگم: خواهر و برادر من نقش مامور بدرقه‌ی منه کنده گنده را داشتن تا به سلامتی به مقصد مطلوب برسم. بعد به سرانجام رسیدن من داداشم افتاد تو شاه‌راه ازدواج و بسلامتی هفته پیش عقد کرد. اونقدر داداشم برام عزیزه که وقتی بغلش کردم ازدواجشو بهش تبریک بگم فرتی زدم زیر گریه!! وسط مجلس ملت همه جمع شدن دور من و هر کسی یجور بهم دلداری میداد، یکی داداشمو دعوا میکرد تا دل من خنک شه!! یکی هم با ناز و نوازش میخواست گریه‌ی منو بند بیاره!؟ اینجاش شوخی بود. ایشالله بسلامتی و به زودی ازدواجی شایسته قسمت همه مجردها بشه.

ته‌بندی: با همسرم رفتیم فروشگاه و برای مجلس عقدکنون داداش عزیزتر از جانم کت شلوار نو خریدم، همسرم هم به انتخاب خودش برای اون کت که با پیراهن عقد خودم پوشیدمش کراوات خرید. من برای عقد خودم کت و شلوار نخریدم.

تابستانی که گذشت با یه نوار باریک پارچه‌ای اونقدر تمرین گره زدن کراوات کردم تا زیباترین نوع گره‌ها را یاد گرفتم و الان سه سوته کراوات گره میزنم. خوبه بدانید بیشتر از چهل شکل و مدل میشه کراوات گره زد.

بالشتک‌ها ی کاهنده فشار در زخم بستر در ویلچر
زخمهای پوستی
علل ایجاد زخم بستر