ترمیم نخاع با گلبول سفید

پژوهشگران ایتالیایی در تحقیقات خود نشان دادند که گلبولهای سفید میتوانند مغز نخاع سیستم عصبی را ترمیم کنند.ماکروفاژهای خون گروهی ویژه از گلبولهای سفید هستند که به طور عادی در مبارزه با عفونتها نقش دارند اما اکنون عملکرد جدیدی از این گلبولها که تاکنون ناشناخته بود کشف شد. در این تحقیقات، محققان دانشگاه سن رافائله میلان در مغز نخاع گروهی از موشها یک جراحت ایجاد کرده و سپس ماکروفاژهایی را که برای ردیابی بهتر سبز رنگ کرده بودند را به منطقه جراحت تزریق کردند. نتایج این آزمایشات نشان داد که ماکروفاژها میتوانند حراجت نخاعی را ترمیم کنند و همزمان تواناییهای خودترمیمی بافت آسیب دیده را تحریک کنند. این تحقیقات میتواند امیدهای جدیدی را برای درمان جراحات مغز نخاع ارائه کند. درحال حاضر هیچ درمان علمی برای ضایعات نخاعی وجود ندارد. سالانه ۱۳۰ مورد جدید در دنیا دچار ضایعات نخاعی میشوند و درحال حاضر در حدود ۵/۲ میلیون نفر از این آسیب رنج میبرند.این دانشمندان در این تحقیقات کشف کردند که ماکروفاژها یک ماده قوی ضد التهابی به نام اینترلوکین ۱۰ را ترشح می‌کنند که میتواند در کاهش جراحات سیستم عصبی نقش مهمی ایفا کند. به گفته این محققان از این روش میتوان علاوه بر ترمیم جراحات نخاعی در درمان بیماریهای تخریب نورونی مثل آلزایمر و پارکینسون نیز استفاده کرد.

پایانه: چند روز پیش دوستی وبلاگی بهم گفت: هان ای کسی که عاشق سفر و کوه و جنگل و دریا هستی،
بدآن و آگاه باش که الآن بهترین زمان برای سفر به شماله. هوا نه گرم است و نه سرد و نه شرجی، و از همه مهمتر اینکه همه‌جا خلوته و میشه در نهایت آرامش از طبیعت لذت برد. گفته‌ی دوستم من را بسیار هوسی کرد. شب بود و من خوابم نمی‌برد، وسوسه‌ی سفر به شمال بالا گرفته بود. فکر کردم و دیدم همه چیز مهیا است برای سفری راحت و کوتاه، من بودم و ویلچر برقی و کامی و شب. تصمیم گرفتم و با یاری کامی آغازیدم حرکت را، اونقدر رفتم تا به شالیزاری زیبا رسیدم، هوا ابری بود و شالی‌ها آماده‌ی برداشت. فوری همانجا با عکسی از خودم، ثبت خاطره کردم تا دلم خوش باشد به این شب گردی و سفر.



لینک دوستان من

تقدیم با عشق

بعد کلی برنامه ریزی و جور کردن مخارج و …. بار سفر را می‌بندن و  به راه میافتن، یکی میره تو دل طبیعت، یکی میره به شهری برای زیارت، اون یکی میره به شهری برای سیاحت، بعضی‌ها هم سرخوش و دل به نشاط هستن تو گرما و سرما بدون هرگونه برنامه‌ریزی و پس‌انداز از دوگنبدان‌ممسنی، علی‌آبادکتول، لولو‌کدان و بابایادگار راه میافتن برای تماشای دآربی(حمایت از عادل فردوسی پور)!؟، هرکسی به یک شکلی و با تقبل هزینه‌ای برای خودش شادی میآفرینه. جالب اینه که: ما اونچه‌ را که توی شهر خودمون و جلوی چشم‌مون و یا دم‌دست‌مونه را اصلاً نمی‌بینیم، چه برسه به اینکه بخواهیم ازش حالی ببریم. برای شاد بودن و لذت بردن از اونچه که هست حتما نباید کیلومترها سفر کرد و به تماشای دریا و جنگل و کوه و پل و بازار رفت، اونچه که خدا بهمون بخشیده شادی آفرینه، چیزهایی مثل حس بینایی وشنوایی که با اونها میشه از صدا و سیمای اعضای خانواده غرق لذت و عشق و شادی ناب شد، چشم‌ها را باید شست، جور دیگری باید دید

پاورقی: بیشتر ما از همه طلب‌کار هستیم، حتی از پدر و مادر و دیگر عزیزان‌مان!؟ بعضی‌ها نه طاقت دوری عزیزان را دارند نه اونها را هنگام نزدیکی تاب میآرن؟! =(آی‌کیو اون‌نزدیکی‌رونگفتم) اگه همه فکر میکردن که برای آخرین باره که دارن عزیزانشان را می‌بینند و با او حرف میزنند حتما رفتا و کردارشان را عوض می‌کردند. وقتی یکی از اعضای خانواده پیش شما نیست یا اینکه خود شما پیش خانواده نیستید ممکنه یکی از چند صد نفری باشید که هر روز در حوادث مختلف از بین میروند، پس قدر لحظه‌های با هم بودن را باید دانست و نهایت استفاده را از آن برد. چرا کار به وجدان درد بکشه؟ چرا الآن عزیزمان را نبوسیم؟

یکی از دوستان پرسیده: هنوز کسی را برای ازدواج پیدا نکردی؟؟ جواب من این بود: جواب شما هم بله هم خیر است من پیدا میکنم اما اونا فوری گم میشن اوفتادندی