بالابرهای معلول و ویلچر

خانم نظافتچی در امتحان پایان ترم دانشکده پرستاری، استاد ما سوال عجیبی مطرح کرده بود. من دانشجوی زرنگی بودم و داشتم به سوالات به راحتی جواب می دادم تا به آخرین سوال رسیدم، نام کوچک خانم نظافتچی دانشکده چیست؟ سوال به نظرم خنده دار می آمد. در طول چهار سال گذشته، من چندین بار این خانم را دیده بودم. ولی نام او چه بود؟! من کاغذ را تحویل دادم، در حالی که آخرین سوال امتحان بی جواب مانده بود. پیش از پایان آخرین جلسه، یکی از دانشجویان از استاد پرسید: استاد، منظور شما از طرح آن سوال عجیب چه بود؟ استاد جواب داد: در این حرفه شما افراد زیادی را خواهید دید. همه آنها شایسته  توجه و مراقبت شما هستند، بـاید آنها را بشناسید و به آنهـا محبت کنید حتـی اگر  این محبت فقط یک لبخنـد یا یک سلام دادن ساده باشد. من هرگز آن درس را فراموش نخواهم کرد!

ته‌بندی: وسیله‌های زیادی هستند که کمک می‌کنند به توانمند شدن شخص معلول، از ابزاری که برای معلول‌های کم توان خیلی مفیده بالابر معلول و بالابر ویلچر است. اما اون وسیله باید درست و بجا انتخاب بشه، باید وسیله‌ای را انتخاب کرد که امتحان پس داده باشه تا معلول گرفتار ابزار کارنآمد نشه. برای آشنایی دوستان با بالابر معلول و ویلچر با کمک گوگل مقداری عکس از وب‌سایت های مختلف کش رفتم  که در دنباله‌ی مطلب میتونید اونها را ببینید

عکس یه آقا پسر ۷ ساله‌‌ی خوش تیپ

آخرین مدل شلوار لی جین و تاپ و تیشرت و پیراهن

کنجکاوی کودکانه‌ی دو نی‌نی

روی هر عکس کلیک کنید میرید به سایتی خارجی که اون عکس توش هست











 

 




 

مچ گیری

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده‌اند و به جای سه‌شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جاماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچرشد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم…استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند …آنها به اولین مسأله نگاه کردند که ۵ نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند …سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال ۹۵ امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود: کدام لاستیک پنچر شده بود؟…

ته‌بندی: مسافری که تازه به اردبیل وارد شده بوده از یه نفر میپرسه ما غریبیم…، اینجا کجا آمپول میزنن؟ طرف باسنش رو نشون میده میگه اینجا، چطور مگه؟

این نوشته‌ها را حتما بخونید جالب بید

 اسم و آدرس پزشکان در وب‌سایت کتاب اول:
 متخصص جراحی کلیه، مجاری ادراری اورولوژی

گدایی

شما حساب بانکی گداها را بالاتر می‌برید!! چند وقت پیشی‌ها رفته بودیم جایی، برای صرف بستنی کنار خیابان ایستاده بودیم که یه مردک موفنگی با یه دایره زنگی اومد کنار ماشین و هی تلپ و تلپ میزد روی دایرش و می‌گفت یه کمکی به من بکنید. هرچی گفتیم برو, خدا بده, انگار نه انگار, سمج ایستاد تا خواهرم ۲۰۰تومان بهش داد تا شرش را بکنه و بره, این اتفاق ۳۰ ثانیه هم طول نکشید. فرض کنیم اون گدا دقیقه‌ای ۱۰۰ تومان گیرش بیاد, با کسر لحظه‌هایی برای اوقات بی‌کاریش میگم اقلا ساعتی ۵۰۰۰ پنج‌هزار تومان اون گدای بی‌آبرو پول گیرش میاد. ببینم شما ساعتی چقدر درآمد دارید؟؟ حالا همه‌ی این‌ها یه طرف استفاده‌ی بهینه نکردن من از این همه سرمایه‌ای که برای گدایی دارم و نمیرم گدایی یه طرف!؟! 

پایانه: هفته‌ی گذشته بالآخره بعد سالی رفتم و واحدی از درس‌های عمومی(انگلیسی) کار و دانش را که مونده بود رو امتحان دادم. بدیه امتحانش این بود که۹۰ درصد کلمه‌ها و جمله‌هاش از کتاب نبود, اما کلا بد نبود و من با ۹ نمره ارفاق حتما قبول خواهم شد. نمیدونم کسی که غیر حضوری درس میخونه و میره امتحان میده نباید بدونه که چی را بخونه. شاید فکر کردن کسی که درسش را در اکابر میخونه پلو فو سوره؟؟.

 

این عکس را هر کاری کردم نشد اینسرتش کنم حتما کلیک کنید و ببینیدش

برو به سایتش

برو به سایتش

برو به سایتش

منتظر عکسهایی که هفته‌‌ی بعد و بعدش می‌گذارم باشید