شروع آشناییم با همسرم هفت مهر امسال بود، در همان روزهای اول آشناییمون یادم میاد یه پیامکی متداول شده بود که میگفت: اگر در ۹/۹/۹۰ ازدواج کنید میتونید سالگرد ازدواجتون را در ۹/۹/۹۹ جشن بگیرید. ۹/۹ امسال میشد چهارم محرم، ازدواج رویدادی مقدسه و در هیچ روزی از سال منع نشده، اما هر جامعهای عرف خودشو داره، عرف جامعه ما هم اینه که توی ماه محرم و صفر جشنی نباشه، ما هم خلاف عرف عمل نکردیم و دو روز قبل محرم در چهارم آذر نود بسلامتی عقد کردیم. شب عقدکنان که همسرم رفت خونهی باباش بدجور دلم گرفت، یجورایی احساس بازنده شدن داشتم، فرداش که همسرم آمد پیشم کلی بهش گله کردم و تاکید کردم: از بعد عید که دیگه نمیری سرکار هرگز نباید بدون من جایی باشی. خوشبختانه همسرم خیلی مهربان و آروم و با فهم و کمالاته و بزرگترین ویژگیای که داره مدیریت و حس سرپرستی و جمع کردن خانواده است. این حس سرپرستی که میگم در تمام مردها و زنها هست اما تو بعضیها خیلی بیشتر و قویتره، افرادی که این حسشون خیلی قویتر از دیگرانه را میشه زیاد در بین: مددکارهای اجتماعی، معلمها و پرستارها پیدا کرد. اینهم دو نمونهی عملی که خودم دیدم، خواهر بزرگم معلمه و پیش قدم برای کمک در همه کار به همه است، برای پسرای نزدیکان خواستگاری میره و برای دخترا جهاز جور میکنه و…. همسرم هم که شغلش تا حالا بهیاریه، مدیر و همهکارهی پدر و مادر و داداشها و خواهرش و بچههاشه، یجورایی مثل مرکز مخابراتهای خیلی قدیمی عمل میکنه، هرکی با هرکی کار داره به او میگه تا خط را وصل کنه. این افراد از کار و زندگی پرکار استقبال میکنن و هر زحمت و سختیای را برای رفاه خانوادهشون متحمل میشن. بنظر من کسانی که این روحیه و حس را بصورت قوی دارند مناسب ازدواج با افراد معلول هستند. اگر زن یا مردی این حس و حال را نداشته باشه و با معلول ازدواج کنه زود احساس شکست میکنه و حتما اون زندگی شکست میخوره.
پسوند: مراسم چرخاندن نمادین عکس امام منو یاد سال۶۷ انداخت: هنرستانی که توش درس میخواندم هرسال به کلاسهایی که برای دههی فجر آراسته میشدن جایزه میداد، اتفاقا من مکانی را پیدا کردم که تمام زلمبو زیمبوهای سالهای قبل دههی فجر و مراسم دیگه اونجا انبار شده بود، با بچهها رفتیم اونجا و هرچه بود را آوردیم و چسبوندیم به درب و دیوار و سقف کلاس بسیار بزرگمون. برای گرفتن جایزه از معلمها میخواستیم که برن و از کلاسمون تعریف کنن، اما همهی معلمها میگفتن: شما به دلیل پرت کردن حواسها و آسیب زدن به کلاس و بیریخت کردن کلاس باید تنبیه هم بشین.
سلام!
« ساری تئل و جشنواره موسیقی نسلی از آفتاب » در « آذربایجان مدنیّتی » پابوس کلیّه ی سروران گامی است.
[گل][گل]
یاد تو هرجا که هستم با منه داره عمر منو آتیش میزنه
داداش عزیز از تعاریف نه چندان واقعیت ممنون تبسم تو برای من تجسم تمام شادی هاست سوگند به روح عزیزم که شاد بودنت آرزوی منست جاودان باد آن که غمم را شریک بوده نه دلیل …..خدایا به عزیزان انگشت شمارم خواب با آسایش به بیداریشان دانایی به مهرشان تداوم و به عمرشان برکت جاودان عطا فرما ….جفایت با وفایت هر دونیکوست تو را هرجا که باشی دارمت دوست ……
kheyly ziba tosif kardid ,,khoshbakht va shad bashid
خیلی خوشحالم از اینکه نبودن همسرتون انقد برای شما مهمه
خانومها این موضوع رو دوست دارند، مخصوصاً اگه بدونن (یعنی بهشون بگین)…
امیدوارم همسرتون و شما و نی نی آینده همیشه سلامت باشین و شاد و موفق
خیلیییییییییییییی روحیه می گیرم وقتی وبلاگ شما میام
انرژی مثبت از در و دیوار اینجا می باره 🙂
در پناه خدای مهربون روز و روزگار خوب و خوشی داشته باشین
وووووووووو دسسسستتتتتتتتت
باورم نمیشهههههه………….ازدواج کردی………..واییییییییییییییییییی
مبارکههههه…….لااقل عکس شیرینی بذار نگاه کنیم دلمون خوش شه!!
جیییغغغغغغغغغغغغغغ
داددددددددددددددددددددددددددددددددددددد
منوشاید یادتون بیاد…سولماز هستم….یادتونه؟
چند سال قبل………..
چقدر همیشه به شما افتخار کردم…..چقدر زیادددددددددددددددددد
اینم خلاصه من تو این سالهایی که گم شدم!!
رفتم شهرستان درسمو ادامه دادم…. دو سال به خاطر طرحم توی یه ده ۲۰ خانواری کار کردم…..نه نت نه تی وی نه تلفن……برا همین هرگز نیومدم سر بزنم بهتون…….بعدشم از خجالتم نیومدم…..ازدواج کردم..پسر دار شدم……از کار بیرونم کردن!!
خلاصهههه
سلام آقای داماد گل
چطورین؟ همسر عزیزو دوست داشتنی چطورن؟
امیدوارم همیشه خوب و خوش باشین
راستش اینجا نمی شد براتون خصوصی بنویسم
براتون یه ایمیل فرستادم و رمز مطلبم رو نوشتم براتون
نمیدونم به دستتون رسید یا نه؟
چون امروز یاهو خیلی بازی در آورده برام…
شاد و سلامت باشی
در پناه خدای مهربون
🙂
سلام آقامهرداد خیلی زیاد تبریک میگم وهمیشه واستون آرزوی خوشبختی دارم امیدوارم بهترین لحظات رو درکنار همسرتون داشته باشید .واز طرفی خداروشکر میگم که خانواده فهمیده ای دارید که نهایت همکاری رو با فرزندشون کردن.بازم تبریک
سلام آقاداماد عزیز
ممنون بابت این همه تعریف و …
امیدوارم شما و همسر عزیز با هم خوشبخت باشین و با هم پیر بشید!
یعنی اینکه تا سالیان سال با هم زندگی کنین و خوش باشین و سلامت…
در پناه خدای مهربون
شاد و سلامت باشین
مقسی موسیو.
سلام خوبین؟
پیروز باشین
سلام آقای داماد نازنین….
خیلی خیلی تبریک. می دونم با این درایت شما و عروس خانم و اخلاق خوبتون زندگی خیلی خوبی خواهید داشت. در این شکی ندارم.
خیلی خیلی خوشحال شدم از خوندن این نوشته و عکس های قشنگ و با سلیقه.
ایشالا همیشه شاد و خوشبخت باشید.
سلام
و باز هم عرض تبریک
سلام آقای زندی عزیز،
نظرتان در مورد کاندیداتوری یک معلول اسپشالی (آشنا با سایت اسپشال و برخی سایتهای مرتبط و وبلاگها) برای نمایندگی مجلس از تهران چیه؟ در حد مقدورات وبلاگ خودت می توانم توقع یاری داشته باشم؟
اصلی ترین هدفم از کاندیداتوری کمک به جامعه ی معلولین کشورمونه.
ای ول اقا داداش بالاخره سوار اسب مراد شدی
و پشت غول نامیدی را شکستی دست ما را هم بگیر
هزار تا گل از طرف من تقدیم این زوج خوشبخت
سلام وقت بخیر و خوشی….
تولد دوباره ات را تبریک میگم امید .در کنار هم وبا هم روزگار خوشی و خرمی داشته باشید…به امید دیدار…
درود بر شما آقا مهرداد
واااای ، اینکــه از تنها شدنت دلگیــــر شدی خیـــــــلــــی رمانتیک بــــود.
ایشاله که همیشـــــه همینطـــور گرم و صمیمـــی باشید.
سلام
بچاره امام!